eitaa logo
☫جبهه اسلامی☫
829 دنبال‌کننده
12هزار عکس
8.4هزار ویدیو
33 فایل
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 هرآنچه که یه دهه هشتادی غیرتمند برای روشنگری و جهاد تبیین نیاز داره واقعی و کاملا موثق اینجاست خوش اومدی رفیق💐 کپی:حلال👌 ادمین @fatmh8789 ارتباط با مدیر @Saghy66
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد‌ از‌ شھادت‌‌ِ آقا محسن ؛ دیدم‌ علی‌ همش‌ میوفته میخواستم‌ ببرمش‌ دکتر .. شب‌ محسن‌ اومد تو‌ خوابـم‌ بھم‌ گفت ، خانم ، علی‌ چیزیش‌ نیست .. منو میبینه میخواد بغلم‌ کنه‌ نمیتونه:)! به نقل‌ از همسرِ شھید‌ . ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
دلگرمی ما تکیه به دیوار علیست . . . ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
صرفا جهت تلنگر به سینمای ایران🚶🏿‍♂️!" ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
‌‌╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
تشنه چای عراقم ای اجل مهلت بده... تابیایم اربعین موکب به موکب کربلا💔 ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
« چو‌علی‌رفت‌عدالت‌ز‌جهان‌دست‌کشید!!»💔 ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی گفته دخترا شهید نمیشن؟... # آبجی فائزه💔 ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
شیطان واسه افرادی که بچه مذهبی هستن بیشتر دام پهن میکنه ، چون اون خودش یه بچه مذهبی بود که عاقبت به شر شد ...! -استاد پناهیان؛ ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
گفتم :زیباترین دستاوردِ زندگیت چیہ ؟ +گفت تا حالا اشڪ خواهر و مادرمو در نیاوردم.. واقعا هم زیبا بود‌! ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
🥹|🤲🏼 اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً وَ فَرَجاً قَريباً وَ قَولاً صادِقاً وَ اَجْراً عَظيماً الهی از تو صبری زیبا، و گشایشی نزدیڪ، و گفتاری درست، و مُزدی بزرگ درخواست میڪنم ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
🌸|🩷 "رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ " پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مومنان را بیامرز، درآن روزی ڪہ حساب برپا می‌گردد. ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
┄┅•❀◇☆◇❀•┅┄ اگر بخواهی نعمتی در تو زیاد شود باید آنرا ستایش کنی. حتی وقتی گیاهی راستایش کنی، بهتر رشد میکند تشکر کنید، کنید، تأیید کنید تا خدا بسوی شما سرازیر شود! ✍ خدايا شکرت، الحمدلله علی کل حال 🤲 .   ┄┅•❀◇☆◇❀•┅┄ ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ روزی مردی به خانه آمد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرانترین کاغذ کادوی موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش قدیمی رو تزئین کرده مرد دخترک رو بخاطر این کار تنبیه کرد و دختر کوچولو آن شب با گریه به رختخواب رفت و خوابید فردا صبح وقتی مرد از خواب بیدار شد و چشماش رو باز کرد دید که دخترک بالای سرش نشسته و جعبه تزئین شده رو به طرف اون دراز کرده مرد تازه یادش اومد که امروز روز تولدشه و دختر کوچولوش اون کاغذ رو برای تزئین کادوی تولد اون استفاده کرده با شرمندگی دخترش رو بوسید و جعبه رو از اون گرفت و درش رو باز کرد اما در کمال تعجب دید که جعبه خالیه مرد دوباره به دخترش پرخاش کرد که جعبه خالی که هدیه نمیشه باید توش یه چیزی میذاشتی! دخترک با تعجب به صورت پدرش خیره شد و گفت: اما این جعبه خالی نیست من دیشب هزار تا بوس توش گذاشتم تا هر وقت دلت برام تنگ شد یکی از اونارو برداری و استفاده کنی از اون روز به بعد پدر همیشه اون جعبه رو همراه خودش داشت و هر وقت دلتنگ دخترش میشد در اون رو باز می‌کرد و با برداشتن یه بوسه آروم می‌گرفت هدیه کار خودش رو کرده بود ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
••••﴿﷽﴾•••‌•-🕊⃝⃡ به سید میگفتن :اینا ڪی هستندمياري هيئت ؛ بهشون مسئوليت میدی؟! میگُفت: ڪسی ڪه توراه نیست ،اگه بیاد توی مجلس اهـل بیٺ و یه گوشه بشینـه و شما بهش بها ندی،میـره و دیگه هم بر نمیگرده اماوقتی تحویلش بگیری،جذب همین راه میشه!🍃🎈 ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ زنی پسرش به سفر دوری رفته بود و ماه‌ها بود که از او خبری نداشت بنابراین زن دعا می‌کرد که او سالم به خانه بازگردد این زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده‌اش نان می‌پخت و همیشه یک نان اضافه هم می‌پخت و پشت پنجره می‌گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می‌گذشت نان را بردارد هر روز مردی گوژپشت از آنجا می‌گذشت و نان را برمی‌داشت و بجای آنکه از او تشکر کند می‌گفت: هر کار پلیدی که بکنید با شما می‌ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می‌گردد! این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته‌های مرد گوژپشت ناراحت و رنجیده خاطر شد او به خود گفت: او نه تنها تشکر نمی‌کند بلکه هر روز این جمله‌ها را به زبان می‌آورد نمی‌دانم منظورش چیست!؟ یک روز که زن از گفته‌های مرد گوژپشت کاملاً به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابراین نان او را زهرآلود کرد و آن را با دست‌های لرزان پشت پنجره گذاشت اما ناگهان به خود گفت: این چه کاری است که می‌کنم!؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژپشت پخت مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف‌های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد وقتی که زن در را باز کرد فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس‌هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه تشنه و خسته بود در حالیکه به مادرش نگاه می‌کرد گفت: مادر اگر این معجزه نشده بود نمی‌توانستم خودم را به شما برسانم در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می‌رفتم ناگهان رهگذری گوژپشت را دیدم که به سراغم آمد از او لقمه‌ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت: این تنها چیزی است که من هر روز می‌خورم امروز آن را به تو می‌دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره‌اش پرید به یاد آورد که ابتدا نان زهرآلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود فرزندش نان زهرآلود را می‌خورد به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژپشت را دریافت: هر کار پلیدی که انجام می‌دهیم با ما می‌ماند و نیکی‌هائی که انجام می‌دهیم به ما باز می‌گردند ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic