هر گاه شتر از سوراخ سوزن رد شد، قبیلهگرا و میلهگرا هم شریعتمدار میشود...
در لبنان به دیدار هر خانوادهی شهید از حرکت حزبالله که میرویم پای بیرون آمدن هدیهی متبرکی به مادرها و همسرها و فرزندها میدهیم. در آستانهی در اما به نوجوانها به عربی سخت میگویم: دفعهی بعد که هم را در لبنان یا ایران که ببینیم به پارسی باید با هم صحبت کنیم...
نام جهادی آن شهید، آدم بود؛ پیشکار شخصی سید حسن نصرالله که با او به شهادت رسیده بود. هر چه خانواده بیشتر از او میگفت بیشتر حس میکردم که چه اسم بامسمایی. این جنگ در لبنان اگر نبود شاید این همه انسان پیش چشم ما نمیآمد، و تصور میکردیم این هم از بافتهها فلسفهدانها است...
آن که هجرت در پهنای امت را انکار میکند پیش از آن بیعت و ولایت و امامت را انکار کرده است...
ما ملت امامحسینیم. ملاک ملتبودهگی ما محبت سیدالشهداء است. اگر نه، آهن سرد میلهی مرزی که اشک کسی را در نمیآورد...
میلهگرایی به مراتب منحطتر از قبیلهگرایی است. قبیلهگراها اگر با خون گرم تکاثر میکنند میلهگراها تفاخرشان به آهن سرد است؛ آنها با عصبیت هویت گرفتهاند و اینها از مالیات...
سه برادرش در افریقا تجارت میکردهاند و هر بار به او میگفتند: از لبنان بکن تا این جا کاسبیت را بالا بیاوریم. آخرش به او میگویند: پس بگزار در حرکت حزبالله کاری مهمتر برایت پیدا کنیم. مخالفت نمیکرده است. نزدیک دو دهه کسی از خانواده نمیدانسته که او نیروی مستقیم سید حسن است...
میلهگرایی مستقیم آن است که با انکار امت و مقاومت در پهنای امت، پشت میلههای مرزی به کنش مشغولیم. میلهگرایی معکوس هر چند امت و مقاومت در پهنای امت را انکار نمیکند اما کاری به محیط داخلی ایران ندارد؛ مقاومت به شرط مرز...
میلهگرایی مستقیم آن است که با انکار امت و مقاومت در پهنای امت، پشت میلههای مرزی به کنش مشغولیم. میلهگرایی معکوس هر چند امت و مقاومت در پهنای امت را انکار نمیکند اما کاری به محیط داخلی ایران ندارد؛ مقاومت به شرط مرز...