فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت آرات حسینی، استعداد ایرانی که واکنش مسی فوتبالیست مشهور دنیا را به همراه داشت
🔹صفحه رسمی اینستاگرام بارسلونا هم این ویدیو را بازنشر داد
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
خاکریز
🔴اسلام آوردن ایرانیان قسمت اول آیا ملت ایران در طول تاریخ، در این چهارده قرنى که با اسلام سر و کار
🔴اسلام آوردن ایرانیان (قسمت دوم)
ایرانیان قوی و پرشمار، اعراب ضعیف و کمتعداد
مىرسیم به زمان خلفا، مخصوصاً آخر دوره ابىبکر و تمام دوره عمرو قسمتى از دوره عثمان بن عَفّان. جنگهاى اسلام و ایران در این زمان است. جنگهاى اسلام و ایران در این زمان است، مخصوصآ در زمان عمر بن الخطّاب است. شما در این جهت نمىتوانید تردید کنید که در میان مسلمین و دولت ایران جنگى برپا بود. ایران هم حکومتى داشت بسیار مقتدر و ریشهدار. هر اندازه که بخواهند بگویند که وضع اغتشاشآمیزى از بعد از خسروپرویز در ایران وجود داشت که تا زمان یزدگرد ادامه یافت، ولى در عین حال ایران یک کشور کهنسالى بود، بسیار مجهز
🔻دوکشور حاکم بر دنیا
در آن روزگار دو کشور بزرگ بود که بر جهان حکومت مىکردند و سایر کشورها یا تحتالحمایه این دو کشور بودند یا باجگذار آنها؛ یکى از آن دولتها ایران و دیگرى روم بوده است. جنگهایى میان مسلمین و دولت آن وقت ایران صورت گرفت که در تمام آن جنگها ایران از مسلمین شکست مىخورَد با اینکه ایرانیها، هم از لحاظ کمّیت و عدد قابل مقایسه با مسلمین نبودند و هم از نظر تجهیزات و اسلحه، آذوقه و تعلیمات فنى. عرب فنون جنگى آن زمان را درست نمىدانست ولى ایرانى به خوبى مىدانست.
این جهت که چطور شد ایران به آن عظمت از اعراب به آن کمى شکست خورد، اعرابى که هم از لحاظ عدد نسبت به اینها کم بودند و هم از نظر فنون نظامى اطلاع خوبى نداشتند، اسلحهشان نسبت به اسلحه ایرانیها پست بود، اسلحهاى که فقط براى جنگهاى خودشان خوب بود نه اینکه با آن بخواهند به جنگ دولت نیرومندى چون ایران بیایند، در حالى که در جبهههاى دیگر هم مشغول جنگ بودند، مخصوصآ در جبهه ایران که شکست پشت شکست نصیب ایران مىشد؛ ممکن است کسى بگوید علتش فقط و فقط آن ایمان و تصمیم عجیبى بود که مسلمین داشتند؛ فقط این جهت بود که سبب شکست ایرانیان شد.
🔻فقط ایمان دلیل پیروزی مسلمانان نبود
هرچه که شما راجع به قوّت ایمانى مسلمین بگویید درست گفتهاید. این تاریخ است، نشان مىدهد به معنى واقعى فداکار بودهاند، سرباز بودهاند، معتقد بودهاند، به خداوند تبارک و تعالى ایمان داشتهاند و یک دستورى را براى بشریت آوردهاند. این عین کلام آنهاست که من امروز دارم آن را بازگو مىکنم. معتقد بودند که بشر جز خداى یگانه هیچکس و هیچچیزى را نباید عبادت کند و جز قانون عادلانه هم قانون دیگرى در میان بشر نباید حکمفرمایى کند. یک ذره هم علاقه به فرار و جان به سلامت بردن نداشتند. هدف آنها این بود و هرچه در این زمینه بگویید درست گفتهاید، اما آیا این مطلب کافى بود؟ این حس جانبازى و ایمان مسلمانان آیا کافى بود که یک دولت به این عظمت را شکست بدهند؟ ابدآ ممکن نبود؛ یک چنین چیزى محال بود. تا زمینه شکست خوردن در دولت مخالف وجود نمىداشت محال و ممتنع بود که یک اقلیت بتوانند آنها را شکست بدهند؛ یعنى هر اندازه که آن طرف به آنچه که داشت مؤمن بود، این طرف به آنچه که داشت بىایمان بود
شما اقلیتى با ایمانتر از اصحاب حسین بن على(ع) پیدا نمىکنید؛ واقعاً در روز عاشورا چه کردند؟ در این جهت واقعآ در دنیا بىنظیرند. چطور شد که اینها در مقابل لشگر عمرسعد نتوانستند پیروز بشوند؟ براى اینکه لشگر عمر سعد هم روى این قضیه تصمیم داشت. تعدادشان 30 هزار نفر یا کمتر بود. بالاخره یک عده 72 یا 73 نفرى هر اندازه هم که شجاع و با استقامت باشند نمىتوانند در مقابل پنج هزار نفر مقاومت کنند.
🔻ایران صدوچهل میلیونی، عرب ایرانِ ۵٠هزار نفری
آن روز را تخمین زدهاند 140 میلیون جمعیت بوده است، چون ایرانِ آن روز با ایران امروز بسیار فرق داشته، خیلى وسیعتر بوده است. تمام سربازان اعراب در جنگ با ایران آن وقتى که خیلى گرد هم جمع مىشدند، پنجاه هزار نفر بودند. اگر ایرانیها ایمان مىداشتند و منتظر چنین حادثهاى نمىبودند، چنانچه فقط عقبنشینى مىکردند، اصلا این پنجاه هزار نفر عرب داخل ایران گم مىشدند، بعد همان زنها و بچههاى ایرانى مىتوانستند اینها را تکه پاره کنند. ولى شما مىبینید اگر مردمى از حکومتشان یا از کیش وآیین و معنویاتشان ناراضى باشند طبعآ انتظار این را مىکشند که یک قوّه و قدرتى غیر از خودشان باشد که به دامن آن پناه ببرند.
ادامه دارد...
دلایل شکست ایرانیان در قسمتهای بعدی
کتاب اسلام و مسأله ملیت، شهید مطهری
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
آیت الله علوی گرگانی: گرفتن سود ۱۲ درصد وام یک میلیون تومانی دولت به یارانه بگیران شرعا جایز نیست!
┄┅❁﷽❁┅┄
💢 #وام عمومی دولت به یارانه بگیران از چند جهت ربا و شبهه ربا دارد.
🔷 حجت الاسلام و المسلمین استاد قاسمی، کارشناس مسائل فقهی بانکی:
🔶 #وامی که دولت برای کمک به #یارانه_بگیران در جهت رفع بخشی از مشکلات اقتصادی در شرایط کرونایی اختصاص داده است، دارای چند ایراد شرعی و فقهی است که آن را ربا و حرام میکند.
🔻۱- در اطلاعیه و اعلام دولت، نوع این وام #قرض_الحسنه بیان شده است. در حالی که سود ۱۲ درصدی برای آن دریافت خواهد شد که این مصداق رباست.
🔻۲- این ۱۲ درصد، #کارمزد قرض الحسنه نیز نمیتواند باشد؛ چراکه طبق قوانین بانکی، تأمین و تخصیص قرض الحسنه به این مقدار (۱میلیون تومان)، هزینه ندارد که بگوییم کارمزد آن ۱۲ درصد باشد.
🔻۳- با توجه به سود ۱۲ درصدی، احتمالا نوع قرارداد #مرابحه است. در این صورت باید مردم به وکالت از بانکهایی که این تسهیلات را پرداخت میکنند، به خرید کالا یا خدمات و سپس فروش اقساطی به قیمت ۱۲ درصد بیشتر از اصل به خود اقدام کنند تا از جهت شرعی صحیح باشد.
🔻۴- بانکها همانطور که از نظر شرعی حق ندارند سپردههای قرضالحسنه را خارج از عقد قرضالحسنه تسهیلات بدهند، اجازه ندارند سپردههای سرمایهگذاری مدتدار را در قالب تسهیلات قرضالحسنه پرداخت کنند؛ بنابراین باید دقت شود در صورتی که این وامها از نوع قرض الحسنه باشد، حتما باید از منابع قرض الحسنه پرداخت شوند.
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_سوم
💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با #اشکهایم به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا پیداش کنید!»
بیقراریهایم #صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟»
💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» #مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد.
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال میزد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
💠 از صدایم تنهایی میبارید و خبر #زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من #سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون کافرا!»
در را گشود و دلش پیش اشکهایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر #شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا #ایرانیه!» و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.
💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
تلوزیون #سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمیزد و از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم.
💠 اگر پای #تروریستها به داریا میرسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه میکردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد.
باورمان نمیشد به این سرعت به #داریا رسیده باشند و مادرش میدانست این خانه با تمام خانههای شهر تفاوت دارد که در و پنجرهها را از داخل قفل کرد.
💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم #آیت_الکرسی میخواند و یک نفس نجوا میکرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمیدانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.
حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریستهای #ارتش_آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهمالسلام) چنگ میزدم تا معجزهای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد.
💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.
خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه #وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بیپاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟»
همچنان صدای تیراندازی شنیده میشد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاریام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»
💠 این بیخبری دیگر داشت جانم را میگرفت و #امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی میافتاد نمیتونستم جواب برادرتون رو بدم!»
مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمیرفت جلوتر بیاید و دلش پیش #زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!»
💠 و حکایت به همینجا ختم نمیشد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه #شیعههای اطراف دمشق رو آتیش میزنن تا مجبور شن فرار کنن!»
سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمیذارم کسی بفهمه من شیعهام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال #سلیمانی رو میشناسید؟»
💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق #شهید شده!»
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. میدانستم از فرماندهان #سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفسنفس افتادم :«بقیه ایرانیها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_چهارم
💠 با خبر شهادت #سردار_سلیمانی، فاتحه ابوالفضل و دمشق و داریا را یکجا خواندم که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد.
نگاهش خیره به موبایلش مانده بود، انگار خبر دیگری خانهخرابش کرده و این #امانت دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد :«بچهها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!»
💠 برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش میخواست بشنود، گفتم :«شما برید #حرم، هیچ اتفاقی برا من نمیفته!»
و دل مادرش هم برای حرم میلرزید که تلاش میکرد خیال پسرش را راحت کند و راحت نمیشد که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت.
💠 سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم و فقط خدا را صدا میزدیم تا به فریاد مردم مظلوم #سوریه برسد.
صدای تیراندازی هرازگاهی شنیده میشد، مصطفی چندبار در روز به خانه سر میزد و خبر میداد تاخت و تاز #تروریستها در داریا به چند خیابان محدود شده و هنوز خبری از #دمشق و زینبیه نبود که غصه ابوالفضل قاتل جانم شده بود.
💠 تلوزیون سوریه تنها از پاکسازی حلب میگفت و در شبکه #سعودی العربیه جشن کشته شدن #سردار_سلیمانی بر پا بود، دمشق به دست ارتش آزاد افتاده و جانشینی هم برای #بشار_اسد تعیین شده بود.
در همین وحشت بیخبری، روز اول #ماه_رمضان رسید و ساعتی به افطار مانده بود که کسی به در خانه زد. مصطفی کلید همراهش بود و مادرش هرلحظه منتظر آمدنش که خیالبافی کرد :«شاید کلیدش رو جا گذاشته!»
💠 رمقی به زانوان بیمارش نمانده و دلش نیامد من را پشت در بفرستد که خودش تا حیاط لنگید و صدا رساند :«کیه؟» که طنین لحن گرم ابوالفضل تنم را لرزاند :«مزاحم همیشگی! در رو باز کنید مادر!»
تا او برسد قفل در را باز کند، پابرهنه تا حیاط دویدم و در همان پاشنه در، برادرم را مثل جانم در آغوش کشیدم. وحشت اینهمه تنهایی را بین دستانش گریه میکردم و دلواپس #حرم بودم که بیصبرانه پرسیدم :«حرم سالمه؟»
💠 تروریستهای #تکفیری را به چشم خودش در زینبیه دیده و هول جسارت به حرم به دلش مانده بود که #غیرتش قد علم کرد :«مگه ما مرده بودیم که دستشون به حرم برسه؟»
لباسش هنوز خاکی و از چشمان زیبایش خستگی میبارید و با همین نگاه خسته دنبال مصطفی میگشت که فرق سرم را بوسید و زیر گوشم شیطنت کرد :«مگه من تو رو دست این پسره نسپرده بودم؟ کجا گذاشته رفته؟»
💠 مادر مصطفی همچنان قربان قد و بالای ابوالفضل میرفت که سالم برگشته و ابوالفضل پشت این شوخی، حقیقتاً نگران مصطفی شده بود و میدانست ردّش را کجا بزند که زیر لب پرسید :«رفته #زینبیه؟»
پرده اشک شوقی که چشمم را پوشانده بود با سرانگشتم کنار کشیدم و شیدایی این جوان #سُنی را به چشم دیده بودم که شهادت دادم :«میخواست بره، ولی وقتی دید #داریا درگیری شده، همینجا موند تا مراقب من باشه!»
💠 بیصدا خندید و انگار نه انگار از یک هفته #جنگ شهری برگشته که دوباره سر به سرم گذاشت :«خوبه بهش سفارش کرده بودم، وگرنه الان تا حلب رفته بود!»
مادر مصطفی مدام تعارف میکرد ابوالفضل داخل شود و عذر غیبت پسرش را با مهربانی خواست :«رفته حرم سیده سکینه!» و دیگر در برابر او نمیتوانست شیطنت کند که با لهجه شیرین #عربی پاسخ داد :«خدا حفظش کنه، شما #اهل_سنت که تو داریا هستید، ما خیالمون از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) راحته!»
💠 با متانت داخل خانه شد و نمیفهمیدم با وجود شهادت #سردار_سلیمانی و آشوبی که به جان دمشق افتاده، چطور میتواند اینهمه آرام باشد و جرأت نمیکردم حرفی بزنم مبادا حالش را به هم بریزم. مادر مصطفی تماس گرفت تا پسرش برگردد و به چند دقیقه نرسید که مصطفی برگشت.
از دیدن ابوالفضل چشمان روشنش مثل ستاره میدرخشید و او هم نگران حرم بود که سراغ زینبیه را گرفت و ابوالفضل از تمام تلخی این چند روز، تنها چند جمله گفت :«درگیریها خونه به خونه بود، سختی کارم همین بود که هنوز مردم تو خونهها بودن، ولی الان #زینبیه پاکسازی شده. دمشق هم ارتش تقریباً کنترل کرده، فقط رو بعضی ساختمونها هنوز تک تیراندازشون هستن.»
💠 و سوالی که من روی پرسیدنش را نداشتم مصطفی بیمقدمه پرسید :«راسته تو انفجار دمشق #حاج_قاسم شهید شده؟» که گلوی ابوالفضل از #غیرت گرفت و خندهای عصبی لبهایش را گشود :«غلط زیادی کردن!»
و در همین مدت #سردار_سلیمانی را دیده بود که به #عشق سربازیاش سینه سپر کرد :«نفس این تکفیریها رو #حاج_قاسم گرفته، تو جلسه با ژنرالهای سوری یجوری صحبت کرد که روحیه ارتش زیر و رو شد و #دمشق بازی باخته رو بُرد! الان آموزش کل نیروهای امنیتی سوریه با ایران و #سردار_همدانیِ و به خواست خدا ریشهشون رو خشک میکنیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
🔷توزیع ۲۷۰ پرس غذای متبرک آستان قدس رضوی در #بیمارستان_شهدای_طارم
✅باحضورحجت الاسلام حاج آقا مهدی منصوری امام جمعه #شهر_آببر و دکتر ارشد بهرامی سرپرست شبکه بهداشت ودرمان شهرستان طارم و خانم دکتر عفت حاجیلو رئیس بیمارستان شهدای طارم و جمعی از خادمیاران محترم رضوی در یک فضای معنوی ۲۷۰ پرس غذای متبرک آستان قدس رضوی ،بین کادر درمان و بیماران بستری در #بیمارستان_شهدای_طارم توزیع شد.
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
#اطلاعیه
📣قابل توجه #طارمیها
با سلام. ضمن تقدیر و تشکر فراوان از مردم عزیزو خونگرم #شهرستان_طارم که با صبر و پایداری برای مقابله با شیوع کرونا درخانه ماندند،
خواهشمندیم همچنان جهت ایجاد ثبات و جلوگیری از همه گیری بیشتر با همکاران ما در مراکز بهداشتی درمانی و #بیمارستان_شهدای_طارم همکاری وافر نمایید.
و در صورت تماس همکاران ما از خانه های بهداشت و مراکز بهداشتی درمانی برای #اجرای_غربالگری_مرحله_دوم
همکاری نمایید تا بتوانیم با کمک همدیگر از گسترش بیشتر ویروس جلوگیری نماییم.
جعفر مطهری
رئیس #مرکز_بهداشت_شهرستان_طارم
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت آیاتی تامل برانگیز از سوره صف با صدای عبدالباسط
تلاوت آیات ۸ و ۹ سوره(صف) قاری: استاد عبدالباسط
«سورةالصف»؛ سبب نامگذارى این سوره به «صف»، آیۀ چهارم این سوره است که مىگوید خدا رزمندگانى را که همچون صفى محکم مىجنگند، دوست میدارد.
قسمتى از سورۀ صف در سال ششم هجرى پس از صلح حدیبیه و قسمتى در سال هشتم هجرى است و بعد از سوره احزاب نازل شده است
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
فحاشی وقیحانه معاون اسبق شریعتمداری به سردار سلیمانی و امام خمینی(ره)
امیر مقدم با سابقهی معاون روابط عمومی و رابط پارلمانی معاون اجرایی رئیس جمهور اخیراً در اقدامی گستاخانه در صفحه توییتر خود به حضرت امام خمینی (ره) و شهید حاج قاسم سلیمانی اهانت کرده
اولا یک ضد انقلاب با تفکرات فاشیستی چطور به مناصب اجرایی کشور رسیده و ثانیا از دستگاه نظارتی و قضایی کشور درخواست داریم این شخص هتاک را محاکمه و به سزای عملش برسانند
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
39.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«قبله آخرالزمانیها»» به روایت احمد بابایی
نماهنگ «قبله آخرالزمانی ها» بر اساس شعری از احمد بابایی و به کارگردانی محمدباقر مفیدی کیا توسط موسسه «مصیر»
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom
24.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید
✅ بنده شهادت میدهم عاملی که باعث شد بنده توجه به این مسائل [سیاسی] پیدا کنم و به عنوان یک وظیفه دنبال این مسائل بروم، سفارش آقای بهجت (ره) بود.
۹۸/۱۱/۱۹
🔰 باتوجه به نقل برخی خاطرات نادرست از قول آیت الله مصباح یزدی در یکی از برنامه های رسانه ملی و انتشار آن در فضای مجازی در مورد تفاوت دیدگاه مرحوم آیت الله بهجت با حضرت امام رضوان الله تعالی علیه درباره نحوه اداره کشور که مبنای برخی تحلیل ها قرار گرفته است، پایگاه اطلاع رسانی MESBAHYAZDI.IR اصل این خاطره را برای #اولین_بار از بیانات معظم له منتشر می کند.
🔶برای دریافت فایل باکیفیت این ویدیو به صفحه رسمی آیت الله مصباح یزدی در آپارات مراجعه کنید👇
https://aparat.com/v/XQK8W
✔️ @mesbahyazdi_ir
#جهش_تولید
#خاکریز
@jebhetarom