📌 #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که آن فرج و گشایش شماست
👇
#دعای_فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
ده هزار نفر از بانوان انقلابی کشور طی نامه ای به مقام معظم رهبری ضمن بیعت مجدد با معظم له از اعلام آمادگی خود برای امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با مروجان بدحجابی خبر
@sepahiy
🔹🔹🔹🔹
✅ شب اول قبر آیت الله بهجت چگونه گذشت؟
روایت تکان دهنده ی یک رویای صادقه از شب اول قبر پیرمردی که همه دوستش داشتند
✅ امشب از خوابی خواهم گفت که در اولین شب وفات حضرت آیت الله بهجت دیدم،و البته در زمان نگارش حرف به حرف متن، وجود مبارک حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه را گواه میگیرم که مطلب، عین واقعیت بوده است و هیچ مبالغه ای در کار نیست.
🔵 اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت، خبر کوتاه بود، اما جانگداز، خبر شبانگاهی تلوزیون ملی جمهوری اسلامی:
" مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت به ملکوت اعلی پیوست"
مردم مخصوصا قشر مذهبی بسیار ناراحت بودند و البته قم هم غوغایی بود ، آنروز صحبت رایج مذهبی ها این خبر تکان دهنده بود، تلویزیون مراسم تشییع را نشان میداد، سیل عظیم جمعیت و التهاب مردمی که پیکر آیت الله را همراهی میکردند حیرت انگیز بود.
✅ شب شد، بُهت عجیبی مرا گرفته بود، افسوس میخوردم که چرا نشد ؟، نشد یکبار هم که شده دو رکعت نماز پشت سر پیرمرد بخوانم ، شنیده بودم خیلی از آنهایی که خوانده اند نماز، میگفتند پیرمرد خیلی فازش بالاست ، سیمش وصل است، در تشهد بعد از" السلام علیکم و رحمه الله..." جواب سلامش را از سیدالشهدا علیه السلام میشنود و گریه اش میگیرد...
قبل از خواب از خداوند خواستم صورت برزخی آیت الله را نشانم دهد، حرف بنده ی روسیاهش را زمین نزد، خواب آیت الله را دیدم...
💠 عبای سپید و بسیار نورانی به تن داشت ، روی لبهایش گل خنده بود، انگار منتظر باشد برای چنین لحظه ای، یک مدال بزرگ طلایی رنگ دور گردنش بود،به رنگ طلا، مثل قهرمانها مدال بندگی بود، آخر در مسابقه ی دنیا بر نفسش پیروز شده بود،کاغذی دست راستش دیدم،کاغذ هم پر از نور، پر از روشنی،در خواب به من گفتند نامه اعمالش است، بهشتیان آخر نامه ی عملشان را به دست راستشان می دهند، ایستاده بود، نواری نازک به قطر طناب مقابل پایش بود، گفتند این گذرگاه شب اول قبرش است، آیت الله اما لبخندی زد، به سادگی و آهستگی یک پروانه از آنجا گذشت ، با برگه ا ی نورانی در دست و مدال طلای درخشنده ای در گردن ، آیت الله رفت و دل مرا هم با خودش برد...
☘ راستی پیرمرد! پدر معنوی ما! یادت نرود مارا! میدانیم از آنجا هم حواست به ما هست، اینجا، امشب برایت چهارده گل صلوات هدیه می فرستیم ،سلام ما را به وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام برسان، دلمان خیلی برایت تنگ شده ، برای تو ، برای مهدی فاطمه ، ما حتی دلمان برای خودمان هم تنگ شده، در این هیاهوی انتخابات، ما را یادت نرود پدربزرگ...
🇮🇷 @Sepahiy.. اخبار سپاه پاسداران
📌کشفیات قاچاق انسان در گمرک بازرگان به ۲۱۴ نفر رسید
📍مدیرکل گمرک بازرگان با اشاره به شناسایی ۱۸ نفر پس از کنترل محموله های ۹ کامیون خروجی از ایران طی روزهای اخیر، گفت: مجموع کشفیات قاچاق انسان در این گمرک به ۲۱۴ نفر رسید.
💎 داستان عبرت آموز:
آیت الله العظمی سید شهاب الدین #مرعشی_نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شيخ #مرتضی_حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به #نماز_وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره #ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
دوستان
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای #حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون #قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي #غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا #تشيیع و #تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود #برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و #غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، #نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
@sepahiy
🔞مرده ای که شب چهلمش زنده شد!😱
چند روز قبل اعضای خانوادهای در یکی از محلات شرقی تهران مشغول برگزاری مراسم چهلم فرزند ۴۵سالهشان به نام ابراهیم بودند که ناگهان وی را در میان مراسم عزاداری مشاهده کردند.😱
یک لحظه سکوت سنگینی مراسم عزاداری را فرا گرفت و به طوریکه اعضای خانواده با دیدن این صحنه دقایقی از هوش رفتند.
از سوی دیگر ترس و دلهره در چهره یکایک مهمانها نمایان بود به طوریکه انگار روح دیده بودند. هیچ کسی را توانایی گفتن حرفی نبود و فقط همه مات و مبهوت به ابراهیم خیره شده بودند و با خود فکر میکردند که چطور مردهای پس از ۴۰ روز زنده از گور بیرون آمده است. اما دقایقی بعد همه متوجه شدند این روح ابراهیم نیست بلکه جسم زندهاش است که در مراسم چهلمین روز فوتش حاضر شده است
به گفته یکی از اعضای خانواده ابراهیم، ماجرا از این قرار بود که ابراهیم اواخر تیرماه امسال به طرز مرموزی گمشدهبود تا اینکه حدود ۴۰روز قبل به اشتباه جسد مرد دیگری را از پزشکی قانونی به جای جسد ابراهیم تحویل میگیرند و در بهشت زهرا دفن میکنند.
برای برادرم سنگ قبر سفارش دادم
برادر ابراهیم درباره این حادثه عجیب گفت: برادرم ابراهیم شغل آزاد داشت و همراه همسر و فرزندش در خانهای حوالی یکی از خیابانهای شرقی تهران زندگی میکرد.
روز سه شنبه همسر برادرم با من تماس گرفت و گفت ابراهیم به خانه برنگشته است و تلفن همراهش هم خاموش است. ما ابتدا به خانه دوستان و بستگان سر زدیم، اما هیچ کسی از او خبری نداشت. در حالی که به شدت نگران بودیم به بیمارستانها و مراکز درمانی رفتیم، اما آنجا هم ردی از برادرم پیدا نکردیم که در نهایت به اداره پلیس رفتیم و از آنها برای پیدا کردن برادرم درخواست کمک کردیم.
پرونده ما به دستور قاضی واحدی، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
پس از این مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و از بستگان و دوستانش تحقیق کردند، اما هیچ ردی از او نیافتند.
وی ادامه داد: مدتی گذشت تا اینکه حدود ۴۰روز قبل مأموران به ما خبر دادند جسد مردی شبیه برادرم پس از کشف به پزشکی قانونی منتقل شده است و از ما خواستند برای شناسایی به پزشکی قانونی برویم. وقتی به پزشکی قانونی رفتیم آنها عکس جسدی را به ما نشان دادند که شباهت زیادی به ابراهیم داشت. حتی نشانههایی که ابراهیم در صورت و بدنش داشت با عکس گرفته شده یکی بود به طوریکه ما اعلام کردیم جسد متعلق به ابراهیم است و در ادامه پزشکی قانونی محل دفن برادرمان را به ما نشان داد. پس از این با چاپ اعلامیهای به بستگان و دوستان فوت ابراهیم را اعلام کردیم و برای او مراسم ختم و هفتم گرفتیم و حتی برای قبرش سنگ قبرهم سفارش دادیم. همه ما در عزای ابراهیم سیاهپوش شدیم و شب و روزمان گریه شدهبود و در دوری ابراهیم میسوختیم تا اینکه چهلم ابراهیم فرا رسید.
وقتی برادر مردهام را زنده دیدم از هوش رفتم
برای مراسم چهلم اعلامیه چاپ کردیم و بنرهای تسلیت که بستگان آورده بودند به در و دیوار خانه چسباندیم. آن روز مداح در حال مدیحه سرایی بود و من هم در فراغ برادرم اشک میریختم که ناگهان در میان مجلس چشمم به ابراهیم افتاد. ابتدا فکر کردم خواب میبینم، اما چند سیلی که به صورتم زدم متوجه شدم، بیدارم. بعد احتمال دادم که خیالاتی شدهام، اما دیدم که همه سکوت کردهاند و به ابراهیم خیره شدهاند. شوکه شده بودیم که مادرم فریادی زد و از هوش رفت و من و فرزند و همسر ابراهیم هم لحظاتی بعد از هوش رفتیم. وقتی به هوش آمدیم تازه متوجه شدیم که ابراهیم در این مدت که ما فکر میکردیم فوت کرده است در کارگاهی حوالی پاکدشت کار میکرده است.
ابراهیم هم درباره ماجرای گمشدنش گفت: مدتی بود که بیکار شدهبودم و به دنبال کار بودم. هر روز از طریق آگهیهای روزنامه برای کار به شرکتها و کارگاه مراجعه میکردم، اما فایدهای نداشت و شب دست خالی به خانه بر میگشتم. پیش خانوادهام همیشه خجالت زدهبودم به طوریکه برای خرج زندگی مجبور بودم از دیگران پول قرض بگیرم تا اینکه روزی تصمیم گرفتم تا کار پیدا نکنم به خانهام بر نگردم. آن روز تلفن همراهم را خاموش کردم و برای پیدا کردن کاری به پاکدشت رفتم. چند روزی دنبال کار بودم و در نهایت در کارگاه تولیدی اطراف پاکدشت شروع به کار کردم. من شبها همانجا میخوابیدم و با خودم قرار گذاشتم پس از اینکه مقداری پول پسانداز کردم به خانه برگردم. روزهای سختی را دور از خانواده گذراندم، اما تحمل میکردم تا اینکه دلم برای فرزندم و دیگر اعضای خانوادهام به شدت تنگ شد و تصمیم گرفتم به خانه برگردم.
ادامه 👇👇
اهالی محل مرا روح میدیدند وقتی به محل آمدم بچههای محل بادیدن من فرار میکردند و اهالی محل هم به من خیره میشدند و در گوشی پچپچ میکردند. به رفتارهای آنها توجهی نکردم، اما وقتی وارد کوچهمان شدم با صحنه عجیبی روبهرو شدم. کوچه سیاهپوش شدهبود و عکس من روی بنرهای ترحیم زیادی چاپ شده بود. در حالی که به شدت شوکه شدهبودم وارد خانهمان شدم که دیدم خانوادهام و همه بستگانم سیاهپوش هستند و برای من عزاداری میکنند. به سراغ برادرم رفتم تا او را در آغوش بگیرم که از هوش رفت.
وی در پایان گفت: من تصمیم اشتباهی گرفتم و در این مدت خانوادهام در فراغ من خیلی عذاب کشیدند. بدین ترتیب پرونده مرد گمشده به دستور قاضی واحدی برای همیشه بسته شد.
مطالبی که برای آن به کانال دعوت شده اید👇👇
اعتراف نتانیاهو از تزریق هزاران دیش ماهواره
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/208161
تصویب برقراری فوق العاده خاص علیرغم محدودیتهای خاص
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/205998
موتورسوارانی که زودتر از دیگر افراد به صحنه سقوط رسیدند👇👇👇
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/202006
آیا ایران باید مستقیم در جنگ غزه دخالت کند؟!
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/181667
افشای راز مهسا امینی بعد از یک سال
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/175721
دستور رهبری برای سرکوب مردم
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/172688
پویش اهدای مدال افتخار به قهرمان شاهچراغ
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/172683
پویش جلوگیری از ورود دوباره سلبریتی های وطن فروش
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/172551
روایت دردناک دختر سوری در محاصره داعشی ها
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/169768
انتقام دختر از پسر بسیجی
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/171980
خاطره دکتر زیباکلام از حضورش در بیت رهبری درسال 90
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/153244
سخنرانی رهبر مردم را به زانو دراورید
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/79148
شهیدی که بخاطر نماز شب از اتوبوس پیاده شد
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/78989
افشاگری های تکان دهنده عبدالناصر همتی راجع به پشت پرده خیانت
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/76823
دعایی که آیت الله بهجت به رهبر توصیه کردند
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/73180
یگان ویژه پلیس زنان
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/132850
مرده ای که شب چهلمش زنده شد!
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/5221
شهیدی که بعد از 17سال زنده شد
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/64988
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/6887
استخدام سپاه👆
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/34833
خاطره شنیدنی در مورد دفن سردار سلیمانی☝️
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/25534
آماده باش پدافند هوایی
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/25847
سلاح سری ک باعث عقب نشینی ترامپ شد
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/24591
خاطره ای از محافظ امام خامنه ای
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/17851
پیشگویی آینده ایران
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/18228
پیش بینی رهبری درباره ظهور امام زمان
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/72714
چرا سیاسی ها به او مرد سایه میگویند
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/16877
چرا سپهبد حاج قاسم سلیمانی ترور شد
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/19657
زیارت قبر حاج قاسم سلیمانی توسط همسرش
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/20371
ماجرای درگذشت فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی چه بود
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/5991
داستان بچه شیطان هایی که در قبر میرقصیدند
https://www.google.com/search?safe=active&client=ms-android-samsung-gj-rev1&sxsrf=ALeKk02DezQ46FAR8kgykef2Ehq0d5vggg:1619527067277&q=%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7+%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86+%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87+%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86&sa=X&ved=2ahUKEwi54LG8uJ7wAhUVgv0HHfGMBzYQ1QIwD3oECAUQAQ&cshid=1619527363860&biw=360&bih=649&dpr=3
🔘#استـخـدام یـگان ویـژه در 9استـان کشور
شب اول قبر آیتالله بهجت
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/5991
🔹پیش گویی عجیب ۱۹ سال پیش مرحوم محمد دشتی
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/26737
تعطیلی مدارس
https://eitaa.com/jebhemoghavmat/16768
شهادت یک رییس پلیس در دزفول در درگیری با یک سارق مسلح
🔹ساعتی پیش پلیس دزفول برای دستگیری سارقی مسلح وارد خانهاش شد که با سلاح گرم دست به تیراندازی زد. در این درگیری سروان حاجی مراد نادری رئیس کلانتری 20 دزفول بر اثر اصابت گلوله شهید شد و ضارب نیز توسط مأموران به هلاکت رسید
هدایت شده از اخبار جبهه مقاومت🇮🇷
ترزا می: در دیدار با بنسلمان درباره اوضاع یمن و قتل خاشقجی صحبت خواهم کرد
🔻خواستار تحقیقی کافی و شفاف درباره قتل خاشقجی بوده و پیام کاملا واضحی را در این باره به ولیعهد عربستان میدهیم و خواستار مجازات کسانی هستیم که در قتل خاشقجی دست داشتهاند.
🔻نگرانی شدیدی درباره اوضاع انسانی در یمن داریم و همه گروهها را به تحقق راه حل سیاسی تشویق میکنیم
✨﷽✨
داستان واقعی اثر رضایت پدر در عذاب قبر فرزند!
✍آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون
گفت که چی! هی جانباز جانباز شهید شهید!
میخواستن نرن کسی که مجبورشون نکرده بود!
گفتم: چرا اتفاقامجبورشون میکرد!
گفت: کی؟
گفتم: همونی که تونداریش!
گفت:چی رو؟
گفتم: غیرت
@sepahi
یاعلی:
✨﷽✨
داستان واقعی اثر رضایت پدر در عذاب قبر فرزند!
✍آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
💢لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
#داستانهای_آموزنده
http://eitaa.com/joinchat/4247126026C5a1e6af62a
💢پوستر/ سیستان و بلوچستان تسلیت
♦️در پی حمله انتحاری تروریستهای تکفیری به اتوبوس مدافعان میهن اسلامی در محور خاش_زاهدان شماری از مدافعان امنیت به شهادت رسیدند.
#انتقام_کور
دفاع همچنان باقیست
💠 @Sepahiy...اخبار سپاه پاسداران
🔺تصاویر ۲۷ شهید عملیات تروریستی شب گذشته زاهدان
💠 @Sepahiy...اخبار سپاه پاسداران
🚔جزئیات حمله به خودروی پلیس در شرق تهران
رئیس مرکز اطلاعرسانی پلیس تهران بزرگ :
🔹 ساعت 18 روز گذشته (26 بهمن 97) مأموران پلیس امنیت اخلاقی به دو نفر از بانوان که با پوشش خود، هنجارهای جامعه را رعایت نکرده بودند، تذکر داد که آنها اقدام به جوسازی، هیاهو و فحاشی نسبت به پلیس کردند.
🔹پلیس به علت اهانت و جوسازی، قصد انتقال آنها به مقر پلیس را داشت که این افراد با رفتار و گفتارهای زننده خود، از دستور پلیس تمرد کردند و با همدستی چند عابر، با یورش به سمت خودروی پلیس و شکستن شیشه، قصد چپ کردن خودروی پلیس را داشتند که یکی از مأموران با شلیک تیر هوایی مانع این اقدام اخلالگران شد
💠 @Sepahiy...اخبار سپاه پاسداران
آمریکا تهدید مستقیم گردشگری ایران را آغاز کرد
معاون سازمان گردشگری:
🔹 گزارشهای مستندی داریم که کنسولگریها و سفارتهای آمریکا با توراپراتورهای کشورها تماس گرفتهاند که اگر به ایران توریست بفرستند برای ورود به آمریکا و صدور ویزای آن با مشکل مواجه خواهند شد
💠 @Sepahiy...اخبار سپاه پاسداران