نیازمند به یک نا مادری سفید برفی هستم تا قلبمو در بیاره از جاش بعد فشارش بده تا پودر بشه.
اینکه از دیده یک انسانی ، بی عاطفه و به کتف چپ گیر و بی احساس به نظر بیام ولی اون نمیدونه که من دارم خودمو جرواجر میکنم واقعا عذابم میده/:
چی میشه که یه پسر با خودش فک میکنه که وقتی داره توی خیابون راه میره بزنه زیر آواز اونم با صدای خیلیییی بلندی که از پنجرهای خونه ی ما هم رد میشه :_