eitaa logo
جیران‌خاتون🌚
203 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
833 ویدیو
0 فایل
•بخدا درست من تویی،راست من تویی •مهر من تویی، ماه من تویی♥️✨ •روایت عاشقانه جیران تجریشی و ناصرالدین‌شاه💕🥲 https://harfeto.timefriend.net/16791454643294 ناشناس‌کانال‌:
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها گفتم دو پارت روزی ولی به عشقتون سه پارت فرستادم ❤️
25.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جــــ‌ان دلــ‌م تـ‌ویــ‌ی آرام دلــ‌م:) ♡ .•♫•♬• سࠥاࠥخࠥتࠥ ࠥخࠥوࠥدࠥمࠥوࠥنࠥهࠥ •♬•♫•. ,ø کپی ممنوع ,ø [@Jeyran_khaton🍃❤️]√
رمان جیران خاتون🌙 فصل اول🦋💙 قسمت چهاردهم❤️🎒 "جیران" همینگونه جشن داشت پیش میرفت که تاجی بلند شد و به سمت قبله عالم آمد و تعظیمی کرد .ستاره و شکوه هم پشت سرش بلند شدند و ایستادند و تعظیمی کردند .تاجی گفت"قبله عالم خوب فرزندان دیگر زنانتان را فراموش کرده اید .انگار نه انگار از زن های دیگر هم بچه دارید ."ستاره جلو آمد و گفت"قبله عالم تاجی جان راست میگوید اصلا ما زن ها به درک اما بچه هایی که خون شما در رگشان جریان دارد چه گناهی کرده اند که به آنها توجه ای نمیکنید ؟" "شاه" تا رفتم چیزی بگویم مادرم جلویم را گرفت و گفت"شاه به تمام زن ها و بچه هایش توجه میکند .به شما مهر زیادی شده که اینگونه هار شده اید ."ستاره گفت"وااا مادر جان!از وقتی که این دختر دهاتی به اینجا آمده شاه اصلا به ما نگاهی نمیکند چه برسد به مهر و محبت .آخر ایت دختر رعیت زاده بزرگ کم دیده بدجور اویزان شوهرمان شده ."جیران تا این را شنید با بغض گفت"عذر خواهم قبله عالم ولی ستاره جان چرا فکر میکنید ما رعیت ها به همه اویزان هستیم ؟"ستاره گفت"معلوم است!اصلا لازم به ذکر نیست ."جیران عذر خواهی کرد و محمد را در آغوشم نهاد و بلند شد و گفت"باشد!شما راست میگویید من آویزان ."رو به من شد و سر به زیر انداخت و گفت "قبله عالن دگر من نمیخواهم این مهر و محبت را !مرا محروم کنید از دیدار با خودتان!تمنا میکنم!"و بعد بعظیمی کرد و به طمت در رفت .بلند شدم و محمد را در آغوش مادرم نهادم و زیر گوش ستاره زدم و گفتم"حیف تو که زن عقدی ما هستی!فردا آماده باش برویم دارالخلافه."و به دنبال جیران رفتم . وقتی به اندرونی رسیدم در را گشودم گلنسا بلند شد و تعظیمی کرد گفتم"جیران کجاست ؟"گفت"در جشن بود دگر!"گفتم"اینجا نیامد؟"سری به علامت خیر تکان داد و گفت"چه شده قبله عالم ؟"چیزی نگفتم و بچه را به او سپردم و به سمت بیرون راهی شدم .در حیاط هم نبود .سلمان و بسیاری از قراول ها را خبر کردیم و به دنبال جیران گشتیم .پیدا نکردیم اورا،به روی زمین نشستم و داد زدم"جیراااان"و شروع به گریه کردن کردم . این داستان ادامه دارد ....❤️ @jeyran_khaton
رمان جیران خاتون💝 فصل اول👛💞 قسمت پانزدهم💙🧢 "شاه" مردی هراسان به سمتم از طرف ارگ می آمد تا به من رسید نفس نفس زنان گفت"قبله عالم!جیران خاتون در رودخانه بهشت غرق شدند ."به سرم ضربه ای زدم و به سمت ارگ دویدم .تا رسیدم جیران را روی چمن خوابانده بودند و داشتند سعی میکردند تا که نفسش را دوباره به او برگردانند‌ .چشمانم بسته شده بود .نمیدانستم چه باید بکنم .ترسی به دلم افتاده بود که نکند اورا از دست بدهم .ناگهان جیران تمام آبها را بالا آورد .نفسی کشیدم .جیران نفس میکشید اما بهوش نبود .اورا روی تختی خواباندند و به سمت اتاقش راهی شدند .محمد را از گلنسا گرفتم و گفتم تا برود .شنلم‌را روی محمد کشیدم تا که سردش نشود .روی زمین زانو زده بودم و اشک میریختم .صورت محمد را نوازش می کردم .پیشانی اش را بوسیدم و گفتم"محمدم!خدا میداند که چقدر مادرت را دوست دارم .تورا هم دوست دارم چون ثمره درخت این عشقمان هستی .برای مادرت دعا کن!دعا کن حالش خوب شود تا دوباره تورا له آغوش بکشد ."بلند شدم و به سمت اتاق جیران راهی شدم .محمد تا بوی مادر را شنید بی قراری اش شروع شد .وقتی به داخل اتاق خواب رفتم دیدم گلنسا و دایه محمد بالا سر جیران نشسته اند گفتم که بروند .یکی از دستان جیران را باز کردم و محمد را روی دست جیران نهادم .روی تخت نشستم و بوسه ای بر سر جیران زدم و بعد در حالی که گریه میکردم گفتم"جیران!به من رحم نمیکنی به این بچه رحم کن که مادر میخواهد .مادری میخواهد که پس فردا شاه شد و جای پدر را گرفت مادری داشته باشد که پشت و پناهش باشد تا یاری اش کند .تورا به خدا بلند شو که بدون تو نمیتوانم جیران ."کمی نشستم و بعد از کمی محمد را از آغوش جیران جدا کردم و با چشمانی پر از اشک به سمت اندرونی خود رفتم .وقتی رسیدم در را گشودم .محمد خواب بود به سمت اتاق خواب خود رفتم و محمد را روی تختم نهادم و کنارش دراز کشیدم و بازی کردم .چشمانش مانند جیران بود حتی خوابیدنش ،لبخندش شبیه جیرانم بود .کنارش به خواب رفتم . این داستان ادامه دارد ....❤️ @jeyran_khaton
یه پارت دیگه❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگــ‌هـ مــ‌هـ یـ‌ار نـ‌بـــ‌اشـی خـ‌ل وومــهــ♡:)) .•♫•♬• سࠥاࠥخࠥتࠥ ࠥخࠥوࠥدࠥمࠥوࠥنࠥهࠥ •♬•♫•. ,ø کپی ممنوع ,ø [@Jeyran_khaton🍃❤️]√
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیـ‌با تریـ‌ن زن هـ‌ای بازیگـ‌ر در جیـــــ‌ران☆✓ .•♫•♬• سࠥاࠥخࠥتࠥ ࠥخࠥوࠥدࠥمࠥوࠥنࠥهࠥ •♬•♫•. ,ø کپی ممنوع ,ø [@Jeyran_khaton🍃❤️]√
جیران‌خاتون🌚
واای چقد حالمون بد بود اونروز💔😢