eitaa logo
جیران‌خاتون🌚
203 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
833 ویدیو
0 فایل
•بخدا درست من تویی،راست من تویی •مهر من تویی، ماه من تویی♥️✨ •روایت عاشقانه جیران تجریشی و ناصرالدین‌شاه💕🥲 https://harfeto.timefriend.net/16791454643294 ناشناس‌کانال‌:
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان جیران خاتون🎻 فصل اول💚🌿 قسمت ششم🐰🤍 "شاه" در اتاق خواب بودم که صدای داد هوار سکوت اتاق را شکست .از جا پریدم و به سمت پذیرایی اندرونی خود رفتم . داد زدم"چه شده اول صبح این همه داد و هوار راه انداخته ای ؟"با نگرانی گفت"جیران خاتون !"نگراش شدم چند قدمی جلو رفتم و گفتم"جیران چه ؟"خواجه باشی گفت "حالشان بد شده و بیهوش اند." سریعا به سمت اندرونی جیران رفتم . در را باز کردم و به اتاق خواب رفتم که جیران را بیهوش روی تخت دیدم ،طبیب هم بالای سرش نشسته بود .سمت تختش دویدم و نامش را خواندم‌ .دستش را در دستم گرفتم و بوسیدم .رو به طبیب شدم و گفتم"جیرانم چه شده ؟"طبیب گفت"نگران باشید!شدت بی خوابی و دیر خوابیدم است اینها به خاتون فشار آورده و ایشان را به بیهوشی کشانده ،به او دارویی تزریق کردم تا چند دقیقه دیگر بهوش می آید."سری تکان دادم و مرخصش کردم .همه‌را برون‌کردم و روی تخت جیران کنارش نشستم .بعد نیم ساعت جیران بهوش آمد . حالت نشستنم را عوض کردم و گفتم "خوبی جیرانم؟" بغض داشت باصدایی گرفته گفت"بله قبله عالم" گفتم "چه شد که اینگونه شدی جیرانکم؟"بغضش را خورد و قضیه را برایم تعریف کرد .نگاهی نکران اما با لبخند گفتم"حال چرا ناراحتی ؟ بغض نکن که ناصر میمیرد ببیند اشک تورا."دست روی دستم نهاد و گفت"خدا نکند قبله عالم! عذر خواهم اگر موجب ناراحتی قبله عالم شدم." "جیران" شاه بوسه ای بر سرم زد و کنیزی را در اختیارم قرار داد . خوابم می آمد روی تخت دراز کشیدم و چشمانم را بستم . بعد از چند ساعتی کنیز مرا از خواب بلند کرد تا که دواهایی که طبیب داده بود را بخورم .بعد از خوراندن دارو به من برایم مقداری سوپ آورد و شروع به خوراندن به من شد . قبله عالم به داخل اندرونی من آمد و همه را برون کرد . سوپ را از کنیز گرفت و خودش به من داد . بعد از کمی سیر شدم ،قبله عالم گفت"هنوز نصف را هم نخوردی جیران!باید بخوری تا ته غذا"دست نهادم جلوی دهام و گفتم "خیر قبله عالم!سیر شده ام"روی تخت با قبله عالم مشغول بگو و بخند بودیم که خواجه ای وارد شد و گفت"قبله عالم! بین زن های عقدی دعوا شده" قبله عالم بلند شد و گفت"اگر یک روز از آنها در امان ماندم کل مردم تهران را با سکه و اشرفی سیر میکنم !"قبله عالم گفت"پیش جیران خاتون باش تا من برگردم!" و رفت . این داستان ادامه دارد ......💕 @Jeyran_khaton
دو پارت رمان تقدیمتون
گیر افتاده دلم در دام چشمانت♥️ کپی ممنوعساخت خودمونه~تو خوب ترین اتفاق ممکن زندگیمی~ @Jeyran_khaton
12.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•من اینهمه زیبایی....🌚✨ کپی ممنوعساخت خودمونه~تو خوب ترین اتفاق ممکن زندگیمی~ @Jeyran_khaton
رمان جیران خاتون🍓 فصل اول🐻🍫 قسمت هفتم❤️🍒 "جیران" بعد از کمی خواجه دستمال در آورد .به سمتم آمد و تفنگی به روی پیشانی ام گذاشت و گفت"صدایت در بیاید میکشمت" و سریعا دست و دهانم را بست . فقط گریه میکردم،مرا بلند کرد و نشاند روی صندلی و مرا بست .بعد از کمی صدای در آمد . "شاه" همین که وارد اندرونی جیران شدم دیدم صدایی نمی آید . به سمت اتاق جیران رفتم تا که دیدم تفنگی روی پیشانی جیران و دهانش و دستانش بسته است و فقط گریه میکند .جیران را بلند صدا کردم و تا رفتم به سمتش بروم فردی که تفنگ دستش بود تیری به طرف دیگری پرت کرد .جیران جیغی کشید ،احساس کردم نبضش تند شده و بسیار ترسیده .گفتم"چه میخواهید از من ؟"جیران چشمانش را بسته بود و تند تند فقط نفس میکشید .مرد گفت"تمام اموالت را به نامم بزن تا که خاتونت آزاد شود .گفتم"اول خاتون!بعد همه چیز را کتبی به نامت میزنم." میخواست به جیران دست بزند که داد زدم"حق نداری دستت به جیران بخورد خودم دستانش را باز میکنم .آمد سمتم و تفنگ را پشت سرم نهاد و گفت "برو بازش کن. سمت جیران رفتم و از صندلی بازش کردم و نقشه را برایش گفتم .ناگهان برگشتم و ضربه ای محکم به آن نامرد زدم و پرتش کردم سمت دیگر تفنگش سمت دیگری رفت رفتم و روی مرد افتادم داد زدم"جیران تفنگ را بردار از روی زمین و برو " "جیران" سمت تفنگ دویدم تا رفتم به بیرون بروم آن مرد بلند شد و قبله عالم را به دیوار چسباد و چاقویی زیر گلوی قبله عالم نهاد و گفت"تفنگ را بگذار سر جایش دختر جان!"ترسیدم تفنگ را سمت آن نامرد گرفتم و بسمالله گفتم و تیری پرت کردم خورد به کمر آن مرد . تا تیر پرت شد چشمانم بسته شد برای چند دقیقه ای چشمانم بسته بود تا که صدای افتادن اومد چشمانم را باز کردم دیدم مرد را کشتم . هول بودم ،قبله عالم به سمتم آمد و بازویم را گرفت تا مرا ببرد من آن مرد را میدیدم گفتم"قب...قبله عالم من کشتمش؟" گفت"فدای سرت مرا نجات دادی بد است ؟" است داستان ادامه دارد ....❤️ @Jeyran_khaton
بچه ها آمارو تا۳۵٠ برسونید رمانو بزارم
هدایت شده از [ جیران‌زیبا🩰]
════════════════ ₙₒ cₒₚy❌ ₛᵤₚₚₒᵣₜ💯 fₒᵣwₐᵣD🔆 .                         @jeyran2022
🎥 دانلود سریال «» 🎞 قسمت چهل و ششم 🔰 ژانر: عاشقانه | خانوادگی 📆 سال تولید: ۱۴۰۰ 📆 سال انتشار: ۱۴۰۰ 👥 بازیگران: بهرام رادان، پریناز ایزدیار، مریلا زارعی، امیر جعفری، مهدی پاکدل، رعنا آزادی ور، ستاره پسیانی، غزل شاکری، هومن برق نورد، مهدی کوشکی، سمیرا حسن پور، رویا تیموریان، امیرحسین فتحی، غلامرضا نیکخواه و... 👤 کارگردان: حسن فتحی 📄 خلاصه داستان: ناصرالدین شاه عاشق یکی از سوگلی‌های خود به اسم جیران می‌شود اما مسیر این عشق، مسیر راحت و آسانی نخواهد بود!.. 🔜@jeran1
52.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«» 💯قسمت 46(پارت اول) ☑️نسخه اورجینال 📌موضوع: عاشقانه | خانوادگی 🔜@jeran1