شاید بعضی هاتون دیده باشین حتی! مثل دریاچه نمکه

حاجی من اینو که گفتم یه چیزی فهمیدم این که بعضی نتیجه گیری های ذهنی من بدیهی ذهن بقیه نیس! 😂

و من کوهی از این نتیجه گیری های ذهنی مو تو این کانال نگفتم که فکر کردم فهمیدین! 😂😅

یکیش رو الان میگم اینجا یه عالمه نتیجه گیری ذهنی داشتم من و مثلا یکیش این بود اصلا و ابدا دین نباید تحت لوای حکومت باشه! که خوب فکر میکردم واضحه اما نه واضح بود و نه مصداقا تو ذهن می اومد شاید😕 حالا البته من مصادیق دخالت آقای کنستانتین رو نگفتم ولی اگه میگفتم شاید متوجه میشدید که چقد میتونه یه قدرت غیر دینی به میل خودش رویه دین رو عوض کنه😐 و حالا نتیجه شاید تجربه شو ندارین ولی حوزه های ما هر چی هم باشن!!! تحت هیچ شرایطی حتی اگه هر روز هفته طی 6 سال غذا نون و سیب زمینی ابپز بخورن از دولت حمایت مالی قبول نمیکنن🫥 متوجهید! مهم نیس اشتباهاشون چیه! منکر اون نمیشیم همه اشتباه دارن... اما همون قدر هم همه کار های درست انجام میدن که به خاطرش تشویق بشن!!! و نباید تر و خشک با هم بسوزه! و این واقعا یه چیزیه که شاید توش باشی بگی حالا دولت کشور اسلامی که دیگه اشکالی نداره به مراکز آموزشی اسلامی کمک مالی کنه!😅 ولی امروز وفردا و این ادم و اون ادم میرن یه رسم عادت میشه و اگه رویه دولت به هر شکلی باشه در هر کشوری که باشه نباید بتونه به مراکز اسلامی ضربه بزنه! همونطور که ما آدما وسط دعوا میگیم مگه خرجم رو میدی که به حرفت بکنم اینجام همینه کسی نباید بتونه به صرف هزینه دهی و اعتبار دهی تو دین اثر بزاره!! #حوزه

آقا بازم برای عذرخواهی از همکلاسیای عزیزم(البته که اینجا نیستن) و اینکه اینقد دیشب ازشون خاطره گفتم خواستم بگم بعضی چیزا یه سری اقتضا هاس که باید پذیرفته بشه! (البته که سختت میاد گاهی) ولی به هر حال اونام سنی ازشون گذشته و از فضای آکادمی درسی دور بودن شاید سوالای فضایی بپرسن یا کارای عجیب بکنن ولی واقعا باحالن و خیلی خوبیا هم دارن مثلا همیشه برام خوراکی و تنقلات و غذا و ساندویچ اضافه از مال خودشون میارن 🥹 #دانشگاه

میگما برای قصه شب باید روز تعیین کنم وگرنه پشت گوش میندازمش😂🚶‍♂️

از این به بعد هر دوشنبه پنج شنبه #قصه_شب

یه جوری کانال دیگران مرتب و مطالب کم و مفید و زیباست حس میکنم یا من معنی روزمرگی رو اشتباه فهمیدم یا این کانال و زندگی روزمره من چقد عجق وجق و نامربوطه 😐

مراقب خودتون باشین مسواکم یادتون نره

هییییییی هوووووو! _سلام ملت! صبح قشنگیه و خورشید داره با زمین روپایی میزنه☀️ اینجانب ستونتون، ناخدا فریبرز هستم، صاحب همون کشتی نازنینی که باهاش به این سفر اومدین. _اکثر شماهایی که اینجا هستین؛ آدمای افسرده و بدبختی بودین که میخواستین از دنیای بی رنگ و خسته کننده‌ی خودتون فرار کنین و به سرزمین جادویی و خسته کننده ترِ دنیای لیگ آف لجندز پناه بگیرین. و به خیال خام خودتون خوشبخت تر زندگی کنین.. هه هه. چه مردم ساده ای _شما کسایی بودین که فقط باعث شدین دندونای بیشتری رو توی دهن خودم و ملوانام طلا بگیرم_ ولی خب. دیگه مهم نیست(باید تشکر کنم؟ نمیدونم)😂❤️‍🔥 الان دیگه شما اینجایین. (بطری شیر را سر میکشد و با استین دهنش را پاک میکند)🥛 به هرکدومتون موقع خروج از کشتی یک نقش داده میشه که با توجه به شخصیت خودتون توسط زئوسِ عزیزمون انتخاب شده. این نقش: 1-یا چیزیه که دوست داشتید باشید، 2-یا چیزیه که هستید، 3-یا چیزیه که دیگران شمارو میبینن. نقشاتونو بپذیرید و چونه نزنید، وگرنه غرقتون میکنم. نفری یک کیسه طلا موقع خروج فراموش نشه هاها‌! سفر سلامت⛵️ _سیروس. راهنماییشون کن

اع میدونستین این بی کاربرده!!! من خودم تازه پی بردم😂