#دستنوشتهشهید📝
•
امروزازساعتچهارعصربهیکبارهدلم گرفت،بهیاددخترمفاطمهوهمسرم
کهامروزتقریباهشتادروزاست
کهآنهاراندیدهامافتادم..🤕
•
درهمینحالبودمکهیکبارهتلفنبهصدا📱
درآمد،باصدایتلفنحدسزدمحتماهمسرم
هستکهحدسمدرستبودولیبدوناینکه
صحبتیکندگوشیرابهدخترمداد،
دیدمکهگریهامانشنمیدهد!🙍🏻♂
گفتم:
«چیشدهخانمطلا👀،
باباجانی؟دخترباباچیشده؟
چراگریهمیکنی⁉️
•
گفت:
«باباییدلمبراتسوخته
کیمیای،مندوستتدارم،بیابابایی😭
•
دیدمحالفاطمهخیلیبده
شروعکردمبهنوازشِفاطمه.. :)
خواستمحواسشراپرتکنم♥️؛
•
گفتم:«برایباباییشعرمیخونی؟»😍
•
درحالیکه فاطمه متوجه نشود
آرام اشک میریختم،اشکمبرای🖐🏼
سهسالهامامحسینبود،برایوقتی
کهبهانهباباراگرفتوسرپدر
رابرایشآوردند..💔
•
#شهیدمحرمترک🌱
زمستان⁶⁴بود..☃°
بابچههاۍواحداطّلاعاتدرسنگربودیم.
.
حسینوارد شدوبعدازکلےخندهوشوخے
گفت:
«دراینعملیاټیكراکتشیمیایۍ
بهسنگرشمااصابټمےکند..🔥°
.
بعدبادستاشارهکردوگفت:
«شماچندنفرشھیدمےشوید..🍃°
منهمشیمیایۍمےشوم..:)
.
چندروزبعدتمامِشهودهاۍحسین،
درعملیاټوالفجر⁸محقّقشد!💔°
.
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی🌱
#وصیتنامه📝
.
همیشه به یاد مࢪگ باشید تا کبر و
غرور ودیگر گناهانِشما را فرانگیرد..🚫
.
#شهیدهزینبکمایی🌱
🌙
☄️
قَلبَـمگِرِفـٺدَرٺَناینشَهـرِپُرگُناھ
حالُهواےجَمعشَهیدانَـمآرزوسٺ...
#آھ..🚶🏻♂
🥀
🌸 #جبهه ...
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃
گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔
گفتم : آری.
گفت : در چی؟ 😳
گفتم :در خواندن نماز شب.😊
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟ 😮
گفتم: در توفیق شهادت.😇
گفت: جرزنی بود؟ 😳
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .😭
گفت: بخور بخور بود؟😏
گفتم: آری .☺️
گفت: چی میخوردید؟ 😏
گفتم: تیر و ترکش 🔫
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ 🤔
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂♂️
گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠️
گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟😏
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞
گفت: پس بفرمایید رژ لبم💄 میزدید؟؟😏😏
گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔
🌹 شادی روح پاک همه شهدا و سلامتی جانبازانمون #صلوات 🌹
امروز سالگرد شهادت بهترین تکتیرانداز تاریخ است...
شهید عبدالرسول زرین که بین بعثیها به صیاد خمینی معروف بود و شهید خرازی به او گردان تک نفره میگفت!
@rozhaiAsheghi
#وصیتنامه📝
.
جهان در حال تحول است، دنیـا
دیگرطبیعینیست،زیرا همهچیز
لحظهیآخـر معلوم میشود که
اهلِ جهنـم هستیم یا بهشت!🚶🏻♂
.
#شهیدمحمدهادیذولفقاری🌱
#شهیدروحاللهقربانی 🌱
.
هروقتمےخواستنمازبخونہمےرفت
تواتاقیہمهرخالےکربلامےگذاشتجلوش، فرشجلویدربراجمعمےکرد..،
درباتاقرامےبست🚪
وچراغآنراخاموشمےکرد..🥀'
.
•●| نمازیاینچنینعاشقانہمراآرزوست..:)
دستشخالےبود!!
پرسیدم:
«ساعتتکو؟»⌚️
.
خیلےبےتفاوتگفت:
«یکےازبچہهاازشخوششاومد،
گرفتنگاهشکنہگفتممالہخودت..💙»
.
حرصمگرفت..!.
گفتم:
«علےاونکادویسرعقدمونبود!🎁
تبرکمکہبود! بندهخدابابا.. باچہذوق
وشوقےبرایدامادشگرفتهبود..،
رادویاصلبود...»😒
.
سَریتکاندادوگفت:
«اینقدازاینساعتهاباشهـ⇩
ومانباشیم..🙆🏻♂
تاتوانےدلےبہدستآور...:)»
.
#شهیدعلیچیتسازیان🌱
🕊@rozhaiAsheghi
چند حبه قند روی زمین پیدا کرد،
با ناراحتے رفت روی یک کاغذ نوشت:
«مواظب باشید خون دوست
شهیدتان را با اسراف لگد نکنید!»💔
#شهیدمهدیباکری🌱
🕊
.
اگردردینداری
پختہشُدید؛خامنخواهیدشد...
ولےاگرداغشُدید
احتمالاسردخواهیدشد...!!
-پختہشویم...(:
.
#استادپناهیان🌱
🕊@rozhaiAsheghi
به خونهـــــ💔ــــبرگردیم
خونه آغوش حسینه مگه نه ⁉️
🎤سید رضا نریمانی
ویژه زیارتی ارباب🍒
@rozhaiAsheghi