#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#پوران
#قسمت_صدوپنجاه
از طرفی اون خونه پایین شهره، همون موقع که سنم کم بود وقتی رفتیم خونه رو نشونم بدن فهمیدم منطقه ی خوبی واسه زندگی نیست... گیجم... نمیدونم کار درست و غلط چیه...
الهه کمی فکر کرد و گفت:بذار من خودم با پدرجون صحبت میکنم، از بیمارستان که مرخص شد ازش خواهش میکنم با مستاجر هماهنگ کنه از این به بعد اجاره ی خونه بیاد به حساب خودت، یک مقدار پولم گفتی دست مادرت داری.
اون رو هم بتونی ازش بگیری، میتونی یک خونه ی نقلی نزدیک ما اجاره کنی، با پول اجاره ی خونه ی خودت، اجاره ی خونه ای که توش قراره زندگی کنی رو بدی، برای خرج خورد و خوارکت هم میتونی بری سرکار، میدونم سخته... اما به هرحال هر کاری سختی خودش رو داره، و صد البته مستقل شدن سخت تر از هرکاریه...اما باید تلاش کنی پوران. با نشستن و دست و رو دست گذاشتن و چشم داشتن به دست و کمک این و اون، همیشه همونجایی که هستی درجا میزنی... خداروشکر تنت سالمه،جوونی،داری درس میخونی... میتونی راحت گلیمت رو از آب بکشی...
منم هستم، تو این مسیر تنهات نمیذارم...
زیر لب ازش تشکر کردم و خیره شدم به خیابون... با خودم گفتم بهترین راه همینه، تا کی میتونستم زیر بار منت منیره خانم باشم و تن و بدنم بلرزه که ممکنه هر لحظه از خونه بیرونم کنه...
وقتی رسیدیم خونه منیره خانم با گریه جلو اومد و سراغ آقا مصیب رو گرفت، الهه با محبت دست دور شونه اش انداخت و مجبورش کرد بشینه، از اقدس خانم خواست لیوانی آب و گلاب برای منیره خانم بیاره و خودش با اطمینان گفت:پدرجون حالش خوبه، خداروشکر زود رسوندیمش...سکته رو رد کرده، فقط گفتن امشب تو بخش تحت نظر باشه... خودم با دامادمون تماس گرفتم، حسابی سفارشش رو کردم، دانی هم پیشش موند. فردا صبح هم مرخص میشه و میاد خونه....
منیره خانم با گریه تشکر کرد و نگاه پر نفرتش رو به من دوخت، انگار من مقصر اون اتفاقات بودم...
سرم رو پایین انداختم و معذب تو خودم جمع شدم..
+مقصرش تویی، میفهمی؟ به خدا قسم بلایی سر مصیب بیاد روز خوش برات نمیذارم...
الهه دلخور گفت:چیکار این بنده خدا دارید منیره جون...
منیره جون به تندی گفت:طرفش رو نگیر، هرچی هست زیر سر توئه، اگر نیاورده بودیش اینجا و این بحث رو پیش نمیکشیدید این اتفاقات نمیافتاد... الان من با چه رویی تو صورت مصیب نگاه کنم؟ پنج سال تموم بهش دروغ گفتم... هربار حرص و جوشش رو سر پیدا کردن دزدهای خیالی دیدم و سکوت کردم... چطور دلش با من صاف میشه؟
با بغض گفتم:اینکه شما چند سال به شوهرتون دروغ گفتید مقصرش منم؟ شما انگار عادت کردید سر هر چیزی من رو مقصر بدونید. در حالی که خودتونم میدونید من تو این سال ها نه واسه امیر کم گذاشتم، نه بعد فوتش دست از پا خطا کردم، منتهی شما منتظر بهانه اید تا منو از این خونه بیرون کنید..
منیره خانم با خشم ایستاد و گفت:تو فکر کن اینجوریه، آره... من دنبال بهانه ام... نمیخوام دیگه تو این خونه ببینمت... تو دو سال وقت داشتی بچه دار بشی و بذاری یک یادگار از امیرم برام بمونه ،اما دریغ کردی... چطور دلم باهات صاف بشه وقتی هنوز سال بچه ام نشده واست خواستگار میاد
نه... منیره خانم تحت هر شرایطی حرف خودش رو میزد، الهه برای آروم کردن جو ازم خواست بچه ها رو ببرم تو حیاط، خودشم رو به منیره خانم گفت:پوران امشب پیش من میمونه، در مورد بعدا هم اجازه بدید پدرجون مرخص بشه، به هرحال در مورد آیندهی پوران اونم باید نظرش رو بگه...
الهه که حرف آخر رو زد منیره خانمم دیگه ساکت شد و چیزی نگفت
اون شب من خونه ی الهه موندم، اما تا خود صبح نتونستم پلک رو هم بذارم، چون وسایل هام رو نیاورده بودم ،فردای اون روز هم نتونستم برم سرکلاس...
فردای اون روز قبل ترخیص آقا مصیب، الهه خودش رفت کل کتاب ها و وسایل شخصیم رو جمع کرد و برام آورد، علنا ساکن یکی از اتاق های خونه اشون شده بودم و به شدت بابتش معذب بودم، اما راه دیگه ای نداشتم، خداروشکر دانیال درگیر پدرش بود و شب ها هم نمیومد خونه و من تو خونه راحت بودم، اما بازم احساس سربار بودن داشتم و مدام از الهه خواهش میکردم دنبال خونه باشه برام. مقداری پول دست ننه داشتم که پول مهریه ام بود، همون سال های اول ننه گفته بود با اون پول واست زمین میخریم، نمیدونستم بالاخره زمینی خریدن یا پول رو نگه داشتن، برای همین خیلی زود باهاش تماس گرفتم و بهش گفتم مشکلی برام پیش اومده که به اون پول نیاز فوری دارم.
ننه عین همیشه غرغرکنان گفت:چه مشکلی واست پیش اومده؟ تو مگه خونه ی پدرشوهرت زندگی نمیکنی؟ اگر پول لازمی از اونا پول بخواه...
فکری به سرم زد و گفتم:یکی از اقوام الهه میخواد خونه اش رو بفروشه،پول لازمه... آقا مصیب هم اجاره ی خونه ام رو تو این سال ها ریخته به حساب خودم، یک مقدار پول کم دارم واسه خرید اون خونه...
ادامه دارد.....
✾࿐༅🍃🌹🍃༅࿐✾
هدایت شده از ساجدی
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏅مِس وجود انسان با این دو چیز در زندگیاش، طلا میشود...
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
994.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲🏻 دعای مهم برای مشکلاتمان در این آخرالزمان...
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♊️ آیا برای هدیه کردن فاتحه و خیرات به اموات حتماً باید بر سر قبر آنها رفت یا از همان مسافت دور کفایت میکند؟
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ چرا نباید از بلاها و امتحانات زندگیمان وحشت کنیم؟
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ با این دستورالعمل عذاب قبر را از خود دور کنیم!
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛐 اگر در هنگام سختی و بلا هم خدا را بندگی کنیم پروردگار عالم چگونه برایمان جبران میکند و چه پاسخی میدهد؟
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ بهترین کارخانه خودسازی!
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ آرامش و نشاط روح و جسم چگونه به دست میآید و چگونه از دست میرود؟!
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود
هدایت شده از ساجدی
4.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای شنیدنی #دکتر_عزیزی درباره خوابیدن
https://eitaa.com/joinma کانال آوای انتظار نشرحداکثری جهت یاری امام عصرکانال مارابه دیگران معرفی کنید لینک کانال حذف نشود