eitaa logo
جملات طلایی علماء وشهدا
18.2هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.5هزار ویدیو
53 فایل
بزرگی می‌فرمود: 《اگر خواهی شوی با خبر بزن بر هوای نفس تبر》 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی امام زمان علیه السلام بلامانع استفاده از نام کانال اشکال داره کپی بنر و ریپ کانال ممنوع مدیر کانال جهت تبادل و تبلیغ @shahiid61
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ حضرت محمد صلی الله علیه و آله به شهید هفت امتیاز از طرف خداوند عطا می شود ، اولین آنها بخشیدن تمام گناهان اوست ، بواسطه اولین قطره خونش..... 📕 کتر العمال ، ج ۴ 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
⚠️ای انسان؛ یادت باشد؛ اگر وارد دوزخ شدی🌋،از " تلخـــی عذاب" به خداشکایت نکن⛔️ این همان " شــیرینی گناهی" است که دردنیا ازآن لذت میبردی... 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
✍امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد. ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هر‌گاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید... 📚 الکافی، ج ۲، ص ۴۷۱ 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
راحلان طریق عشق می‌دانند که ماندن نیز در رفتن است... سردار دل‌ها🌷 دفاع مقدس 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
تشنه لب.mp3
1.27M
🏴 تشنه لب؛ ما تشنه مونِ ... با تشنگیت‌ منو دیوونه کردی‌...❣:) 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
8.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«زمزمه‌ی ظهور» 👤 استاد پناهیان 🔺 زمزمه هایی در جامعه پیش آمده... شاید ما در آستانه ظهور هستیم! 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
02 Rezghe Hoseini (1395-7-13) Tehran.MP3
12.34M
🔈 📢 جلسه دوم * نکاتی درباره زیارت عاشورا * چگونه از امام حسین ع بهره‌مند شویم؟ * معنای رزق حسینی در زیارت عاشورا * رزق به چه چیزی بستگی دارد؟ ⏰ مدت زمان: ۲۹:۵۶ 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
●🖤💌🍃 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): امام باقـر علیه السلام فرمودند: هر چشمے روز قیامت گریان است مگر سه چشم: ✨چشمی که در راه خدا شب را بیدار بماند ✨چشمے که از ترس خدا گریان باشد ✨چشمے که از محرمات خدا بسته باشد. 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada
خوابی که پس از شهادت شهید دید هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی .» عجله داشت. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» گفت: هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. گفت بنویس: «» همین چند كلمه را بیشتر نگفت . موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه نبودی!» اینجا بهم دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 🚩 @jomalat_talaei_olama_shohada