📚 داستان کوتاه
پیرمرد بیمار در انتظار پسر
پرستار یک صندلی برایش آورد و سرباز توانست کنار تخت بنشیند. تمام طول شب آن سرباز کنار تخت نشسته بود و در حالیکه نور ملایمی به آنها می تابید، دست پیرمرد را گرفته بود و جملاتی از عشق و استقامت برایش می گفت. پس از مدتی پرستار به او پیشنهاد کرد که کمی استراحت کند ولی او نپذیرفت.
آن سرباز هیچ توجهی به رفت و آمد پرستار، صداهای شبانه بیمارستان، آه و ناله بیماران دیگر و صدای مخزن اکسیژن رسانی نداشت و در تمام مدت با آرامش صحبت می کرد و پیرمرد در حال مرگ بدون آنکه چیزی بگوید تنها دست پسرش را در تمام طول شب محکم گرفته بود. در آخر، پیرمرد مرد و سرباز دست بیجان او را رها کرد و رفت تا به پرستار بگوید. منتظر ماند تا او کارهایش را انجام دهد. وقتی پرستار آمد و دید پیرمرد مرده، شروع کرد به سرباز تسلیت و دلداری دادن، ولی سرباز حرف او را قطع کرد و پرسید:«این مرد که بود؟»
پرستار با حیرت جواب داد:«پدرتون!»
سرباز گفت:«نه اون پدر من نیست، من تا بحال او را ندیده بودم.»
پرستار گفت:«پس چرا وقتی من شما را پیش او بردم چیزی نگفتید؟»
سرباز گفت:«میدونم اشتباه شده بود ولی اون مرد به پسرش نیاز داشت و پسرش اینجا نبود و وقتی دیدم او آنقدر مریض است که نمی تواند تشخیص دهد من پسرش نیستم و چقدر به وجود من نیاز دارد تصمیم گرفتم بمانم. در هر صورت من امشب آمده بودم اینجا تا آقای ویلیام گری را پیدا کنم. پسر ایشان امروز در جنگ کشته شده و من مامور شدم تا این خبر را به ایشان بدهم. راستی اسم این پیرمرد چه بود؟»
پرستار در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت:«آقای ویلیام گری...»
دفعه بعد زمانی که کسی به شما نیاز داشت فقط آنجا باشید و بمانید و تنهایش نگذارید. ما انسانهائی نیستیم که در حال عبور از یک تجربه گذرای روحی باشیم بلکه روح هائی هستیم که در حال عبور از یک تجربه گذرای بشری هستیم
@jomlatzibaa
کودکی از خدا پرسید :
تو چه میخوری؟
چه میپوشی؟
در کجا ساکنی؟
خدا آرام بر دل کودک زمزمه کرد:
غصه بندگانم را میخورم
عیب بندگانم را میپوشانم
و در قلب شکسته ی آنان ... ساكنم
#التماس_دعا
💞@jomlatzibaa 💞
بیخیالِ حرفِ این و آن باش
وقتی خودت از زندگیاَت لذت ببری
دیگر نگرانِ قضاوتهایِ دیگران نخواهی بود
و این یعنی خودِ زندگی
💞@jomlatzibaa 💞
سکوت در اثر بستن دهان نیست
در اثر باز کردن فکر است
هر چه فکر شما بازتر باشد، سکوت شما بیشتر
هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر
خدا ،خود سکوتی محض است
صدای خداوند سکوت است
در سکوت خلق میکند
در سکوت جوابت را میدهد.
💞@jomlatzibaa 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ وقت نگفتم خدایا
چرا از بین این همه من؟!
@jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو از نابترین
لحظه سخن خواهم گفت
دوستت خواهم داشت...
هیچ میدانی چیست ؟
لحظه ای نیست که در
خاطر من یاد تو نیست . . .
ولنتاین پیشاپیش مبارک
@jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از تو هرگز عاشق نمیشوم 💔
از یک جایی به بعد خواستنش
از نخواستنش سخت تر میشود...
به خواستنش که فکر میکنی
قلبت از زخمهایی که زده مچاله میشود...
به خواستنش که فکر میکنی یادِ
شبهای دلتنگی بغض میکارد توی گلویت...
به خواستنش که فکر میکنی
یادِ تنهایی و همه نیامدن هایش
مثل پتک فرو می آید روی مغزت...
به خواستنش که فکر میکنی
یاد تک تک لحظه هایی که نخواست تو را
میشود طناب دار و میپیچد دور گردنت...
از یک جاهایی به بعد
نه اینکه دوستش نداشته باشی
یا دیگر با او بودن را نخواهی ها ، نه...
ولی جای زخم هایی که هنوز تازه است
وادارت میکند به نخواستنش .
@jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من عاشقِ او بودم و او عاشقِ او..
@jomlatzibaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق جانم .
قول بده خیلی مواظب خودت باشی
چون من از تو فقط یه دونه دارم
@jomlatzibaa