پادشاهی در خواب دید تمام دندان هایش افتادند! دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد..
اولی گفت : تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید ، پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند..
دومی گفت : تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود... پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد
هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت..
نوع بیان یک مطلب ، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد . در صحبت کردن لطفا بقیه را با رک_بودن خودمان اذیت نکنیم
#حکایت
🆔️ @jomlax
یک روز گذشت و دل من تاب ندارد/
بی تو شب من خفته و مهتاب ندارد/
دنیا چوقفس تنگ ونفس تنگ ودلم تنگ/
این چشم به امید تو و خواب ندارد/
#شاعرمهجورمحمدزاهدی
🆔️ @jomlax
#یڪ_داستان_یڪ_پند
در #کتاب_زادالعارفین آمده است شیخ حسن بصری برای عبادت به صحرا رفت ، برای کمی استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست
اندکی بعد ، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت . شیخ حسن وقتی این صحنه را دید ، حالش دگرگون شد و رنگ رخسارش پرید و صیحه ای زد و غش کرد.
وقتی به هوش آمد ، چوپان علت حالش را از او پرسید . شیخ گفت گوسفندان تو عقل ندارند اما آنها میدانند که تو خیرشان را می خواهی با شنیدن صدای تو ، سریع اطاعت کردند و از راه بیراهه برگشتند
من که انسانم و عاقل حرف و امر_خالق خود را که به نفع من فرموده است ، گوش نمی دهم . کاش به اندازه این گوسفندان ، من از خدای مهربان خود می ترسیدم و امر و نهی او را گوش می دادم
#حکایت
#حکیمانه
🆔️ @jomlax