eitaa logo
⸤جُملــکس" شعر" تم " پروفایل" والپیپر " ⸣ ⸤🇵🇸
22.5هزار دنبال‌کننده
78.9هزار عکس
9.1هزار ویدیو
248 فایل
⸤﷽⸣ • - جنابِـ‌سعدی‌مۍفرمان‌؛ بَرخیز‌کھـــ‌شعر‌ِمن‹طُ›‌را‌میخواهَد💛˘˘! - خَط‌خطۍ‌های‌ِیک‌پریشان🌸( .. . .. تَبلیغات‌ِپُربازدھ🌿↓' https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab . انتقاد پیشنهاد↓' eitaa.com/niai73 . • ارسال مطالب : @Admin_mas
مشاهده در ایتا
دانلود
در اردوگاه موصل4، برادری بود به نام عبدالله که چشم درد او به مرور زمان آن قدر شدید شد که عینک ته استکانی می زد. بیش از 80% بینایی خود را از دست داد. دوستش یاسر مددکار چشم پزشک عراقی بود. یک روز یاسر عبدالله را به درمانگاه برد. اما پزشک بعد از معاینه گفت: « این چشم دیگر برای تو چشم نخواهد شد حتی اگر متخصص ترین جراح آن را عمل کند ... » عبدالله مدتی بعد به زیارت اباعبدالله الحسین (ع) مشرف شد و خدمت آقا عرض کرد: « آقاجان! من تا حالا شفای چشم و رفتن به ایران را از شما نخواستم. این مدت اسیر بودم و وظیفه ام این بود که اسارت را بگذرانم و سعی من همیشه بر این بوده که به وظیفه ی خود عمل کنم. امروز به برکت عنایت شما داریم به ایران می رویم و من با این چشم راهی ندارم جز این که دست گدایی پیش این و آن دراز کنم و این برای من سخت خواهد بود. اگر این جا بمیرم، برایم خیلی راحت است. شما را قسم می دهم به حق مادرتان زهرا (س) که نظری بفرمایی تا من بتوانم بینایی چشم را از شما بگیرم که محتاج کسی نباشم. » عبدالله پیشانی بر روی مهر گذاشت و اشک ریخت. لحظاتی بعد چشمانش روشن شد و به برکت نام فرزند زهرا (س) توانست به راحتی حتی نوشته های ریز را ببیند. دوباره به پزشک عراقی مراجعه کرد. او با مشاهده ی چشم عبدالله با صدای بلند گفت: « یا عیسی بن مریم! این چشم ها توانایی چشم های سالم یک جوان 15 ساله را دارد ... » 🌹ارباب ما معلم عیسی بن مریم است🌹 26مرداد،سالروز آزاد سازی و بازگشت اسرا به وطن 🆔 @jomlax
این علی کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعیست فقط فاطمه پروانه اوست #غدیر #عید_غدیر 🆔 @jomlax
با اهدنالصراط تو شد راه ، مستقيم وقتي كه حمد خواندي و تفسير آن شدي تكثير گشته آيه ي اياك نعبدوا از آن زمان كه هادي اهل جهان شدي #امام_هادی 🆔 @jomlax
گفتم: «بچه الان چه وقت نماز خواندنه؟» گفت: «از كجا معلوم ديگه وقت كنم.» توي آن هيري بيري شروع كرد به نماز خواندن. السلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته را كه گفت، يك خمپاره آمد و بردش مهماني 🌺نماز اول وقت🌺 🆔 @jomlax
رفتـی،همـه گفتند که تقصیـرِخودت بود دلــداریِ این خلق، فقـط زخمِ زبان است! 🆔 @jomlax
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است کهکشان‌ها نخی از وصلهء نعلین علی است 🆔 @jomlax
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 🕊 یه خصوصیتی که داشت و گاهی هم بخاطرش سرزنش می شد، این بود که پول سخت جمع می کرد ولی به راحتی می بخشید😊 پول های فراوانی که به سختی به دست آورده یا گاهی پس انداز کرده بود رو به دیگران قرض میداد؛ خیلی راحت... و جالب اینجاست که هر بار هم بهش می گفتند بهت بدهکارم و... شاکی می شد!! می گفت من یادم نیست... 🆔 @jomlax
شده دلتنگ کسی باشی و از شدت حزن گریه‌بر شانه‌ی بالِش کُنیوخواب شَوی؟! 🆔 @jomlax
عقلم به دلم‌ گفت: بیا اول هر راه دیوانه ی حیدر شو... توکلت علی الله #غدیر 🆔 @jomlax
زائر همیشه بعد نجف کربلا رود یعنی غدیر اذن دخول محرم است #غدیر 🆔 @jomlax
به یاد در طلائیه کار می کردیم. برای ماموریتی به اهواز رفته بودم. عصر که برگشتم، دیدم بچه ها خیلی شاد هستند. آنها سه شهید پیدا کرده بودند که فقط یکیشان گمنام بود. بچه ها خیلی گشتند. چیزی همراهش نبود. گفتم یک بار هم من بگردم. آن شهید، لباس فرم سپاه به تن داشت. چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب دقت کردم. دیدم یک تکه عقیق است که انگار جمله ای روی آن حک شده است. خاک و گل ها را کنار زدم. رویش نوشته شده بود: «به یاد شهدای گمنام» دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردم. می دانستم که این شهید باید گمنام بماند، خودش خواسته! 🆔 @jomlax
باشد قرار و وعده ما شهر کاظمین... تهران برای عرض ادب؛باب میل نیست 🆔 @jomlax