eitaa logo
جنبش فرهنگی رحیل
572 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
903 ویدیو
19 فایل
📲ارتباط بامدیر: @n_moradiyan کانال سروش : https://splus.ir/jonbeshrahil کانال روبیکا: https://rubika.ir/jonbeshrahil پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/jonbeshrahil/ واحد خانواده جنبش رحیل : https://eitaa.com/rahil_roshd
مشاهده در ایتا
دانلود
جنبش فرهنگی رحیل
#شهید_یوسف_داورپناه یوسف‌ در ۱۵ تیر ۱۳۴۴ در کرمان چشم به جهان گشود. او مقطع دبستان را با موفقیت به پ
: مادر شهید یوسف داورپناه درباره جزئیات شهادت یوسف می‌گوید: من مظلوم‌ترین مادر شهید هستم، منافقین من و فرزندانم را اسیر کردند، من تنها مادر شهیدی هستم که بچه ام را جلویم سر بریدند، شکم بچه‌ام را پاره کردند و جگرش را در آوردند. با ساتور بدن فرزندم را قطعه قطعه کردند و من ۲۴ ساعت با این بدن تنها ماندم و خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و دفن کردم. یوسف بعد از انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائماً به منطقه کردستان رفت و آمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، در همین ماه مبارک رمضان از طرف سپاه آمدند و گفتند که یوسف‌ات زخمی شده و حالا در بیمارستان امام تبریز بستری است. افطار نکرده راهی تبریز شدم، در بیمارستان چشمم از دور یوسف را شناخت، مادر قربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود. از دور صدایش زده و خود را دوان دوان به آغوشش رساندم، صدای شیون و زاری‌ام بیمارستان را به هم زد، همه داشتند ما را نگاه می‌کردند، مادری که مدت‌هاست پسر دلبندش را ندیده و یوسفی که مجروح در آغوش مادرش آرام گرفته.. یوسف گفت: مادر! تو را به خدا آرام باش! گریه نکن، من را از آغوشت بیرون بکش؛ بچه‌ها با دیدنت یاد مادرشان می‌افتند و دلشان می‌گیرد… رنگ به رخسار نداشت. بعد از چند روز از بیمارستان مرخص‌اش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق. در منطقه همه او را می‌شناختند، ضد انقلاب و دمکرات کینه عجیبی از یوسف در سینه داشتند، چندین نفر از سرکرده‌هایشان را غافل‌گیر و در بند کرده بود.   شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدار شدم، دیدم دمکرات‌ها روی دیوارهای خانه با چراغ به یک دیگر علامت می‌دهند، پدرش را بیدار کردم، گفتم دمکرات‌ها بیرون خانه هستند. گفت: آن ها هیچ‌کاری نمی‌توانند بکنند، آقا یوسف بیدار شد، گفت مامان چه خبره؟ گفتم چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضو گرفت، رکعت اول نمازش را خوانده بود که دمکرات‌ها وارد خانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن‌ها نمازش را خواند و تمام کرد. اسلحه را به سمت من گرفتند، گفتند: لامصب! تو هم حزب اللهی هستی؟ یوسف تفنگ را از پیشانیم کشید و گفت: شما برای گرفتن من آمده‌اید، پس با مادرم کاری نداشته باشد، می‌خواستند یوسف را ببرند. یوسف گفت: مرا از پشت بام ببرید! گفتند: میترسی که از نگاه‌های مردم روستا شرم‌سار باشی؟ گفت: میترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دل‌هایشان را فرا بگیرد و فکر کنند که شما به منطقه مسلط شدید. گفتند: تو نماز میخوانی؟ برای رهبرت است؟ این نماز برای خدا نیست و این عبادت‌ها قبول نیست. گفت: نام رهبرم را به زبان نیاور، من برای رهبری می‌جنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا می‌کنند، در این حال یکی از زنان دمکرات با قنداق تفنگ ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق در خون شد، خلاصه یوسفم را بردند… صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده‌ایم، پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد.   | @jonbeshrahil
(ﷺ) : «بهترينِ شما، كسى است كه براى خانواده‌اش بهتر باشد، و من، بهترينِ شما براى خانواده‌ام هستم. زنان را كسى گرامى نمى‌دارد، مگر انسانِ بزرگوار، و كسى به آنان اهانت نمى‌كند، مگر انسان پَست». «خَيرُكُم خَيرُكُم لِأَهلِهِ، وأنا خَيرُكُم لِأَهلي. ما أكرَمَ النِّساءَ إلّا كَريمٌ، وما أهانَهُنَّ إلّا لَئيمٌ». 📚 تاريخ دمشق: ج١٣ ص٣١٣ ح٣٢٨١ | @jonbeshrahil
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📸        🏴مجلس روضه هفتگی 🌷 یادبود شهید والا مقام یوسف داور پناه 🎙سخنران : ◾حجت الاسلام مسعود یوسفی 🎤مداح : ◾ کربلایی محمود آرزومندی 🗓 پنج شنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۴۰۲ 📍مسجد محمد رسول الله [ @jonbeshrahil ]