🌈ولی در کنار حوض کوثر نتواند به پیامبر ملحق بشه
💥واقعا خیلی حرف سنگین و سختی هست
در روایتی از پیامبر داریم که ۲۰خصلت است که فقر میاره❌
1⃣یکیش نماز رو سبک شمردن هست
طرف مغازش کنار مسجد 🕌هست موقع اذان برا کسب پول💶 بیشتر میمونه تو مغازش که مشتری بیاد
این آدم چقدر بدبخته که داره خودشو رو اینجوری گول میزنه😒
جناب روزی تو ،تو همین نمازه که به تاخیر میندازی😐
🔆خداوند میدونی چیکار میکنه برا اینجور افراد
خدا به دنیا 🌎میگه دائم اینا رو دور خودت بچرخون
طرف هرچی کار میکنه نمیتونه خرجی ماهش رو دربیاره😏
شاید ماهی ۲ملیون کاسبی کنها خرجشم ۱ملیون باشه🙃
اما باز کم میاره👌
چون پولش برکت نداره🤷🏻♂
برکت زمانی هست که نماز رو ارج بداریم👌🏻✅
رفقا هرچی که میخواین میتونین تو نماز اول وقت پیدا کنید💯😊
👈🏻"راه میابر رسیدن به دنیا و آخر یه چیزه "
🕌نماز اول وقت با ادبانه🕌
چله نماز اول وقت بگیر ،ببین اگه زندگیت از این رو به اون رو نشد😌😉
البته اینو بگماااااا
خیلی تاثیر داره خوندن اول وقت نماز😍
🔰اما زمانی به همه چیزهایی که میخوای میرسی که علاوه بر اول وقت بودن ،توجه و ادب رو هم در نمازت داشته باشی😊👌
چرا نشه
هیچ چیز نشدنی نیست ،فقط لازمه در گام اول اراده داشته باشیم💪🏼
⬅️و در گام بعدش تلاش مداوم
ممکنه تو این مسیر گاهی حتی نمازهامون قضا بشه ،یا ادب رو نتونیم رعایت کنیم🌐
💤قرار نیست یه شبه بشیم آیت الله بهجت
اما هرکس باید به اندازه وسعش و توانش تلاش کنه💪🏼✊🏻
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته ☺️
یاعلی✅
4_6026144535707386357.mp3
852.3K
حجت الاسلام عالی؛ آیا اهل بیت بی نماز را شفاعت می کنند؟
4_310226054725763828.mp3
2.55M
#نماز 17
❣صراط؛ همین جاست؛ وسط همین دنیا
و نماز دستگیره امن ماست،
تا از صراط، با امنیت وصلابت بگذریم.
🔻نماز رو جدی بگیریم؛
تا آرام و سالم،از دنیای پر از آتش، عبور کنیم👇
#ازدست_ندین👌
🌹جرعه ای از یاد خدا🌹
#داستان_عارفانه🌹 قسمت ۱۷ ایشان فرمودند:به محل آزمایشات پزشکی ارتش رفتم تاتکلیف سربازی من مشخص شود.و
#داستان_عارفانه🌹
قسمت۱۸
#آیینه_ورزان
چن سالی است که برای تبلیغ ازطرف حوزه علمیه ی قم به منطقه ی دماوندمی روم.ماه🌙 رمضان ومحرم رادرخدمت اهالی باصفای روستای آیینه ورزان هستم.به دلیل ارادتی که به شهدا🌷دارم همیشه روی منبرازآن هایادمی کنم.اولین روزهایی که به این روستاآمدم متوجه شدم مردم مومن اینجا یازده شهید🌷تقدیم اسلام وانقلاب کرده اند.من همیشه ازشهدابرای مردم حرف می زنم ونام شهدان روستاراروی منبرمی برم.امابرای من عجیب بود😳وقتی به نام شهیداحمدعلی نیری می رسیدم مردم بسیارمنقلب می شدند.چرامردم بایاداین شهیداین گونه اند?مگراوکه بوده⁉️ازچندنفرقدیمی های روستاسوال کردم.گفتند:اودراینجابه دنیاآمد.اماساکن تهران بود.فقط تابستان هابه اینجامی آمدوحتی این سال های آخرکمتراحمدعلی رامی دیدیم.امانمی دانیدکه این جوان👱 چه انسان بزرگی بود.هرچه خوبی سراغ داشتیم دروجوداوجمع بود.یکی ازقدیمی های روستاکه ازسالکان بزرگ منطقه وازبزرگان دماوندبه حساب می آمدرادیدم.به ظاهراهل مسجدو...نبود❌جلورفتم وسلام کردم.گفتم:ببخشیدشماازشهیداحمدنیری خاطره داری? نگاهی👀 به من کردوباتعجب گفت:احمدعلی رومی گی⁉️باخوشحالی حرفش راتاییدکردم.نگاهی به چهره ام انداخت.اشک درچشمانش حلقه زد😢چندبارنام اوراتکرارکرد وشروع کرد باصدای بلندگریه کردن😫 ناراحت شدم ,کمی که حالش سرجاآمددوباره سوالم رامطرح کردم.بابغضی که درگلوداشت گفت:《احمدرانه من می شناختم,ونه اهالی اینجا,نه هیچ کس دیگر.احمدرافقط خداوندمتعال می شناخت.احمدیک فرشته بوددرلباس انسان,اومدتی به اینجاآمدتابچه های ماواهالی این منطقه,خداوندمتعال رابشناسندوازوجوداواستفاده کنند.》دوباره اشک درچشمانش😢 جاری شد.بعدادامه داد:وقتی احمدعلی به اینجامی آمدهمه ی بچه هاراجمع می کرد.آن هارامی بردمسجد🕌وبرایشان صحبت می کرد.قرآن به بچه هایادمی داد.احکام می گفت.بابچه هابازی⚽️ می کردو....بیشترازبچه هاازلحاظ سنی ازاحمدعلی بزرگتربودند.اماهمه اوراقبول داشتند.✅همه اهالی اورادوست داشتند.احمداستادجذب 💞جوان هابه مسجدوخدای متعال بود.بچه هادوراودرمسجدجامع آینه ورزان جمع می شدندویک لحظه ازاوجدانمی شدند❌خیلی ازاهالی اینجارااحمدعلی هدایت کرد.چندتاازآن هاراه خدای متعال ودین رارفتندوبعدازاحمدشهیدشدند👌یادش به خیراحمدچه آدمی بودمابزرگ ترهاهم تحت تاثیراو💞بودیم نمی دونیدچه گوهری ازدست رفت!خدای متعال می داندوقتی توی این کوچه وباغ هاراه می رفت انگارهمه درودیواربه اوسلام می کردند👌 پیرمرداین هاراگفت ودوباره اشک ازچشمانش جاری شد😭همسرهمین آقاوقتی اشک ریختن شوهرش رادیدباتعجب پرسید:حاج آقاچی شده⁉️ من پنجاه ساله باحاجی زندگی می کنم تاحال ندیدم حاجی گریه کنه.شماچه گفتیدکه اشک حاجی رودرآوردید😱خلاصه سراغ هرکسی ازقدیمی های این روستارفتم همین ماجرابودکوچک وبزرگ ازاحمدآقابه نیکی یادمی کردند😍حتی بعضی ازبچه هااحمدآقارامی شناختندمی گفتندازپدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و...
#دو_حاجت
به جرئت می توانم بگویم که احمدآقاخودیت نداشت.نفسانیتی نداشت که بخواهدبین اوومعبودش حجاب شود✅برای همین به نظرمی آمدکه به برخی اسرارغیب دست پیداکرد.گاهی اوقات مسائلی برای مامطرح می کردکه دررابطه باهدایت مامفیدبود💯پیش بینی هاوخبرازآینده می دادکه برای مابسیارباارزش بود.من ازدوستان احمدآقابودم.خاطرم هست یک روزدراین سالهای 🗓آخر,درجای به من حرفی زدکه خیلی عجیب بود😳من یک سرِ مخفی بین خودوخداداشتم که کسی ازآن خبرنداشت.احمدآقامخفیانه به من گفت:شمادوتاحاجت داری که این دوحاجت راازخداوندمتعال طلب کردی.اینکه خداوندمتعال حاجت شمارابدهدیانه موکول کرده به اینکه شمادرروزعاشورامراقبه ی خوبی ازاعمال ونفس خودت داشته باشی یانه.من خیلی تعجب کردم😱ایشان به من توصیه کرد:اگرمی خواهی احتیاط کرده باشی,یک روزقبل ازعاشوراویک روزبعدعاشورامراقبه ی خوبی ازاعمالت داشته باش ومواظب باش غفلتی ازشماسرنزند❌
👈🏻 ادامه 👉🏻