بسمربّالحسین
اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد...
السلامعلیالحسین...
وعلی علیابنالحسین...
وعلیاولادالحسین...
وعلیاصحابالحسین...
امشب میخوام از غربت علی و یتیماش براتون بگم...
خانهیامیرالمؤمنین چه خبر بود؟ این دلها را ببریم کوفه پیش بچههای علی...
این روزا علی خیلی بیتابی فاطمهرو میکرد...
-دلمبرایبانویهجدهسالمتنگشده...
-رسول خدا را در خواب دیدم، فرمود: هَلُمَّ الینا؛ علیجان، پیش ما بیا، ما مشتاق و منتظریم.
فرمود باباجان.
شما چی عرض کردی خدمت رسولخدا؟
-عرض کردم: یا رسولالله، و انا مشتاق الیه؛ من هم مشتاقم. من هم
از این بیمهریها، این سختیها، از این رنجها و از آن غصبها خستهشدهام.😭
مگه میشه کسی بیست و پنج سال نگاش به نگاه قاتلان فاطمه بیفتد و برای خدا صبر کند؟! آخ بمیرم...
آقا جان چقدر سختی کشیدی💔
سی سال گذشت...
مثل اینشبها یه وقت صدای امیرالمومنین بلند شد: بسم الله و بالله علی ملة رسول الله … فُزتُ و ربَّ الکعبه … بخدای کعبه قسم که رستگار شدم … آخ دیگه راحت شدم… آخ علی علی علی
صدای ناله جبرئیل در آسمانها پیچید «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی… الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی.» بخدا علی کشته شد🥀💔
این دنیا دیگهعلی نداره😭
بچههای فاطمه دیگه بابا ندارن😭💔
آخ علی...
محراب غرق خون، امیرالمومنین نشسته بروی یک بوریا نماز خواند،
حسن در کنار پدر ایستاد… الله اکبر تکبیرةالاحرام… نماز شروع شد، اما همه چشمها پر از اشک امیرالمونین آخرین نمازش رو داره میخونه💔…
آقا رو داخل بوریا گذاشتند به سمت خانه بردند، نزدیک درب خانه که رسیدند گفت حسنم حسینم... صبر کنید... زیر بغلهام رو بگیرید بلند بشم، چرا آقا؟
آخه اگه زینبم منو اینجوری ببینه دق میکنه💔
زینب طاقت نداره باباشو اینطوری ببینه...
ایوای ایوای...
آخ بمیرم برای دل داغدار زینب💔
آخه این مصیبت آخر نیست هنوز مصیبت برادرش حسن مونده… هنوز داغ کربلا و مصیبت شام مونده… هنوز غربت و اسارتها مونده😭😭😭
امّا علی جان کربلا نبودی ببینی...
آه از آن لحظهای که زینبکبری واعلیا زمزمه میکرد😭 واعلیا واعلیا... دختر حیدرُ سپردی به کیا...
امان امان از لحظهای که زینبت به گودیِ قتلگاه رفت💔...
بدن حسین ارباً اربا … سر در بدن نیست …
صدا زد هل انت اخی؟
آیا تو حسین منی…
آخ غریب مادر حسین...
یه وقت خم شد لبها رو بروی رگهای بریده گلوی حسین گذاشت...
حسین جان...
کی مثل زینبت داغ برادر دید💔
کربلا کار که برعکس شد و خواهر دید
پدری با دو پسر اشک ترش میریزد
اکبرش را که بغل کرد تنش ماند زمین
دید حتی به تکانی پسرش میریزد ...
حسین ....
فقط از قامت او مختصری باقی ماند
دید تا خیمه همین مختصرش میریزد
ایستاده است سنان تا که حرم هم بینند
لخته خون های علی از تبرش میریزد ...
😭😭😭😭
یا امیرالمؤمنین،
یا اباالحسن، بچههات کنار قبرت نشستند، صعصعه روضه خواند و یتیماتگریه کردند، بدنت رو داخل خاک گذاشتند...
حسین خودش رو
روی قبر بابا انداخت؛ یا ابتاه؛ ... بابای خوبم! بابای غریبم!
صعصعه میخواند و حسن و حسین گریه میکردند🥀🖤
ولی قربان اون آقایی که داخل قبرِ
بابا، خودش روضه خواند و گریه کرد.😭
خودش داخل قبر رفت و گفت: بابای خوبم،
سر در بدن نداری تا صورتت را رو به قبله بگذارم، بابای غریبم، تشنه به شهادت رسیدی.💔
حسین من...
بیا و این دل شکسته را بخر💔
حسین من...
بیا منو بازم یه کربلا ببر💔
کیا دلتنگ کربلان؟
دلتون شکست برای این بنده حقیر هم دعا کنید...
بگید آقا یکی اینجا هست... دربست نوکرتونه
حسیــــــــن آرام جانم
حسیــــــــن روح و روانم
حسیــــــــن درمون دردم
حسیــــــــن دورت بگردم...
یه جمله بگم و التماس دعا...
افطارها به کام دلم زهر میشود...
ارباب ما گرسنه و تشنه شهید شد😭
هر جا نشستی انشاء الله تو دنیا و آخرت دستت رو مولا علی بگیره صدا بزن یا علی…
تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی… قُتلَ ابنُ عمِّ المصطفی، قُتلَ علیٍ المرتضی، قَتَلَهُ اَشقَی الاشقیاء»
سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد . پسر عموی رسول خدا شهید شد ، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید . وی را بدترین ترین اشقیاء ،به شهادت رسانید💔