سلام عشاق الحسین
نیمه های شب،با کسب اجازه از مادر سادات
قراره دل هامون رو روانه کنیم سمت سرزمین نینوا
روانه سرزمینی که
توی اون سرزمینی امام حسین،اصحابش رو خریده
سرزمینی که
وفاداری یار هاش،حرف ها برای گفتن داره
امشب توی هیئت ها رسمه از اصحاب میگن روضه خون ها
از جناب حر زیاد شنیدیم
یکم تاریخ بخونیم،یکم مقتل بخونیم
روز سوم محرم امام حسین در ذی حُسُم با حرّ و سپاهش روبهرو شد.
حرّ نه برای جنگ بلکه صرفاً برای انتقال امام نزد ابن زیاد اعزام شده بود و از اینرو با سپاهیانش رو در روی توقفگاه کاروان امام صفآرایی کرد.
به رغم این صفآرایی خصمانه، واکنش امام صلحآمیز بود، چنان که به یارانش دستور داد سپاهیان حرّ و اسبانشان را سیراب کنند.
اینجا بود که حر و پدرش گفتند ما از حسین بد شنیدیم
توی عالم جنگ کسی به دشمنش آب نمیده مگر اینکه لشکر حسین بن علی باشه😭
میگن اگه امام حسین به لشکر حر و اسب هاشون آب نمیداد هلاک میشدند😭
حالا همون سپاه
همون سپاهیه که اکثرشون با امام حسین جنگیدند 😭
همون اسب هایی که چشماشون رو بستند و از روی پیکر شهدا رد شدند
امام خواست به سمت یمن بره نداشتن
میخواست برگرده مدینه حر نذاشت😭
امام به همراهانش فرمود: بازگردید! چون خواستند بازگردند، حر و همراهانش مانع شدند.
امام حسین (علیهالسلام) فرمود: مادرت در سوگت بگرید! چه قصدی داری؟
گفت: اگر جز شما در این حال با من چنین سخنی میگفت از او در نمیگذشتم! ولی به خدا سوگند نمیتوانم از مادر شما جز به نیکی یاد کنم.
اینجا یه احترام بود از طرف حر به حضرت زهرا سلام الله
شاید همین احترام یه نقطه عطف بود،شاید با همین احترام رفت توی دل امام حسین که خریدش 😭
یه جا هم وقتی پیک اومد سمت زهیر
خیلی جاها نقل کردند که پیک،جوان رشید حضرت علی اکبر بوده
آقا با جوونت بیا دست ما جوون ها رو توی این دوره و زمانه بگیره
آقا با جوونت بیا ما رو هم بخر، که توی لشکر امام زمان بخونیم 😭💔
همسر زهیر پرسید کی بود
زهیر گفت پیک از طرف امام حسین بود
اونجا همسر زهیر گفت،حسین فاطمه اومده باشه دنبالت رو تو اینجا نشسته باشی
به والله که جواب حضرت زهرا رو نمیتونی اون دنیا بدی
این خانم صاحب مجلس های عزای این روزاست
آقای امام حسین
حضرت ارباب
ما هم احترام مادرت رو نگه داشتیم
ما برای مادرت لباس عزا به تن کردیم،برای توی کوچه زمین خوردن مادرت گریه کردیم😭
آقا جان هوای دل های ما رو هم بگیر
دلامون رو بخر
که این دل به کارمون بیاد برای ظهور مولامون
برای وفاداری به مکتب شما😭
زهیر به امام حسین (علیهالسلام) پیشنهاد کرد که با حر و لشکریانش بجنگد، امام نپذیرفت و فرمود: من ابتدا شروع به جنگ نمیکنم.
حسین (علیهالسلام) رو به حر کرد و فرمود: اندکی ما را به جلو ببر
و مقداری راه پیمودند تا به سرزمین کربلا رسیدند.
آنجا بود که حرّ و یارانش جلوی او را گرفتند و از ادامه راه منع کردند و گفتند: اینجا نزدیک فرات است.
چون در روز عاشورا امام (علیهالسلام) فریاد برآورد: اما مِنْ مُغيثٍ يغيثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالى؟ اما مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ
آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شرّ این قوم را از حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز دارد؟
حرّ بن یزید ریاحی با شنیدن فریاد امام (علیهالسلام)، قلبش مضطرب و اشک از چشمان او جاری شد.
حرّ اندک اندک به لشکرگاه حسین (علیهالسلام) نزدیک میشد.
مهاجر بن اوس گفت: چه اندیشه داری، میخواهی به حسین (علیهالسلام) حمله کنی؟ حرّ جواب نداد.
اندامش به لرزه افتاده بود، مهاجر گفت: در کار تو سخت حیرانم.
به خدا سوگند هیچگاه تو را اینگونه ندیده بودم. اگر سراغ دلیرترین مرد کوفه را از من میگرفتند، تو را معرّفی میکردم.
حرّ گفت: سوگند به خدا خودم را در میان دوزخ و بهشت میبینم، و من بهشت را بر میگزینم، هر چند که مرا پاره پاره کنند و بسوزانند.
آنگاه اسب تاخت و آهنگ خدمت امام (علیهالسلام) کرد،در حالی که دست بر سر نهاده بود میگفت:
اللَّهُمَّ الَيْكَ انبْتُ فَتُبْ عَلَىَّ فَقَدْ ارْعَبْتُ قُلُوبَ اوْلِيائِكَ وَأوْلادِ بِنْتِ نبِيِّكَ
(بارخدایا به سوی تو بازگشتهام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) افکندم).
چون خدمت امام (علیهالسلام) رسید، سپرش را واژگون کرد.
میگن دو تا کار هست توی عرب که نهایت حقارت رو نشون میده
یکی دست بر سر گذاشتنه
یکی هم اینکه آویزون کردن کفش ها به گردنه 😭
میگن حر با این دو حالت اومد سمت آقا😭💔
سلام داد و آنگاه عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)! جانم فدایت باد، من کسی بودم که بر تو سخت گرفتم، و در این مکان فرود آوردم، گمان نمیکردم که این گروه با تو چنین رفتار کنند.
به خدا سوگند اگر میدانستم که این گروه با تو چنین رفتار میکنند، هرگز دست به چنین کاری نمیزدم. من از آن چه انجام دادهام به درگاه خدای بزرگ توبه میکنم.
آیا توبه من پذیرفته میشود؟
امام برایش استغفار نمود و فرمود: آری، خدا توبه تو را میپذیرد، پیاده شو