خاطرات #من_نوعی از استاد #فرج_نژاد (4)
در آن روزها دانشآموز مدرسهی راهنمایی شهید صدوقی (#استعدادهای_درخشان یزد) بودم و حیثیتم به حضورم در مدرسهی تیزهوشان وابسته بود. نمیدانم چه زمان متوجه شدم که استاد فرجنژاد هم دانشآموز همان مدرسه بوده. تابستان 86 دورهی چهارم #مدرسه_عشق ، به صورت اردویی در مَنشاد (یکی از ییلاقهای اطراف یزد) برگزار شد. طبعاً اردو فضایی صمیمیتر فراهم آورد و ما را با استاد بیشتر گره زد. از آنجا گفتوگوی من و استاد دربارهی مدرسهی شهید صدوقی آغاز و شاید برای اولینبار بهطور جدی به طلبهشدن فکر کردم. این را یک بار با استاد هم در میان گذاشتم. از خصوصیات او این بود که غالباً افراد را مستقیماً به #حوزه دعوت نمیکرد؛ و همواره ما را به کار جدی و گسترده و عمیق در هرکجا که هستیم و علاقه داریم- حوزه یا دانشگاه- تشویق میکرد. صریحاً از او پرسیدم که آیا به حوزه بیایم، و او پاسخ صریحی به من نداد. مثل همیشه گفت: من نمیگویم به حوزه بیایی ولی هرجا هستی باید ... .
@jorenush