#تلنگر
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸احترام به والدین و جایگاه آن ها نزد خداوند🔸
💕پدر و مادر رابطه بین تو و خدای تو هستند. این پل ارتباطی خودت را قطع نکن.
🌱تو شاخه نازکی هستی مثل درختان که شاخه امسال بر روی شاخه پارسال تکیه دارد. نسل امروز به نسل گذشته تکیه دارد. این تکیه گاه خودت را محکم نگه دار.
☘اگر تو حاجتی داری بدان که خدا گرو میکشد. روایت داریم خدا میگوید برو به مادرت بگو به من بده تا من به تو بدهم. من تاکنون از راه پدر و مادرت به تو روزی دادم و الآن آنها را سبک نمیکنم. حال که آنها از دنیا رفتند یا فرتوتاند، باز هم واسطه رزق تو آنها هستند.
🌟روایت داریم برو سر قبر مادرت دو رکعت نماز بخوان و حاجت بگیر.
میگوید ما از این کانال به تو روزی میدادیم الان هم برو آنجا. پشت سرتان را محکم کنید تا پیش رویتان محکم بشود. مشکلات پیش رو ریشه در مشکلات پشت سر دارند.
@jqkhhamedan
#اطلاعیه
#برنامه_استاد
🔰 حضور استاد سید علیرضا تراشیون در برنامه سمت خدا
⏰ چهارشنبه ها ساعت ۱۳ الی ۱۴
📺 پخش از طریق شبکه ۳ سیما
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @jqkhhamedan
🔰 #دست_نوشت_استاد
⭕️ همنشین پرخاشگر
#کودک_نوجوان
#پرخاشگری
🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🆔 @jqkhhamedan
👈جایگاه علمی، دینی و انقلابی آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره)
🔻آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی در آستانه سالگرد ارتحال آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی(ره) در پایان درس خارج فقه:
🔹یکی از مراجع بزرگ و موفق در تاریخ شیعه و تاریخ حوزههای علمیه مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی هستند.
🔹از نظر انقلابی بودن یکی از شخصیتهای ممتاز انقلاب عظیم ایران است. از زمانی که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه انقلاب را آغاز کردند ایشان هم به عنوان یکی از شاگردان برجسته امام همراه ایشان بودند و در زمان طاغوت سالها متحمل رنج تبعید شدند.
🔹اعراض از دنیا را به نحو احسن در ایشان مشاهده میکردم به طوری که هم در وصیتنامه ایشان هست و هم همه کسانی که آشنا با وضع زندگی ایشان بودند میدانند ایشان از دنیا رفت و هیچی از خودش به ارث نگذاشت، مقداری وجوهات شرعیه بود که وصیت کردند صرف مرکز فقهی ائمه اطهار یا شهریه طلاب شود.
🔹در زندگی بسیار زاهد بود، در تمام عمرش زمین و منزلی بهعنوان ملک شخصی به نام خودش نداشت.
🔹تا پای جان برای اهلبیت(ع) ایستاده بود، فریاد میزد، کار میکرد، در بیت ایشان که به عنوان حسینیه وقف شده است از زمان مرحوم جدمان تاکنون قریب به ۹۰ سال است که مجلس روضه فاطمیه برگزار میکنیم.
@jqkhhamedan
با ورود فرزند جدید به خانه احساس کودک اول را درک کنید.
او مجبور است شرایط جدیدی را تحمل کند. از این پس در هر آنچه داشته، باید با دیگری شریک شود.
@jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روش صحیح #پیاده_روی
♻️ کسی که تازه پیاده روی را شروع کرده می بایست از کم شروع کند.
✅اگر قسمتی از بدن دچار بیماری شد، می بایست کمک کرد کارآیی آن قسمت بازگردد؛ نه اینکه دیگر از آن قسمت استفاده نشود!!
می شنویم نکات مفید #حکیم_حسین_خیراندیش را...
عضـویت در کــانال👇
📡 @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برجام 2، که روحانی هر روز بعد افتضاح برجام در مجالس گوناگون مطرح می کرد،برجام موشکی و نظامی و حذف قدرت نظامی ایران بود، اینها اینگونه دین و دنیا رو می فهمند😔
@jqkhhamedan
هدایت شده از جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🦋🌱🦋
🌱🦋
🦋
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی)
✍به قلم: بهناز ضرابی زاده
@jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_چهل_سوم
#فصل_هجدهم
آن وقت رسم بود. همه این طور بودند. بعضی ها که بچه هایشان را مدرسه نمی فرستادند، تازه موقع عروسی بچه هایشان برایشان شناسنامه می گرفتند. تقصیر ثبت احوالی بود.
اشتباه کرد اسم تو که از همه بزرگ تر بودی را نوشت ستار. شمس الله و ستار که دوقلو بودند؛ نمی دانم حواسش کجا بود، تاریخ تولد شمس الله را نوشت 1344 مال ستار را نوشت 1337.
موقع مدرسه که شد، رفتیم اسمتان را بنویسیم، گفتند از همه بزرگ تر کدامشان است؟! تو را نشان دادیم. گفتند این ستار است، بیاید کلاس اول. بقیه هم حالا وقت مدرسه شان نیست. خیلی بالا پایین دویدم؛ بلکه شناسنامه هایتان را درست کنم؛ نشد.»
صمد لبخندی زد و گفت: «آن اوایل خیلی سختم بود. معلم که صدایم می زد ستار ابراهیمی ؛ برّ و بر نگاهش می کردم.
از طرفی دوست ها و هم کلاسی هایم بهم می گفتند صمد. این وسط بدجوری گیر کرده بودم. خیلی طول کشید تا به این اوضاع عادت کردم.»
صمد دوباره رو کرد به من و گفت: «بالاخره خانم، تمرین کن به حاج آقایتان بگو حاج ستار.»
گفتم: «کم خودت را لوس کن. مگر حاج آقا نگفتند تو از اول صمد بودی.»
صمد دیگر پی حرف را نگرفت و به پدرش گفت: «آقا جان! بهتر است شما یک دوش بگیری تا سرحال و قبراق بشوی. من هم یک خرده کار دارم..
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
📚 @jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان
۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_چهل_چهارم
#فصل_هجدهم
تا شما از حمام بیایی، من هم آماده می شوم.»
پدرشوهرم قبول کرد. من هم سفره صبحانه را انداختم.
خدیجه و معصومه را از خواب بیدار کردم. داشتم صبحانه شان را می دادم که صمد آمد و نشست کنار سفره.
گفت: «قدم!»
نگاهش کردم. حال و حوصله نداشتم. خودش هم می دانست.
هر وقت می خواست به منطقه برود، این طور بودم کلافه و عصبی.
گفت: «یک رازی توی دلم هست. باید قبل از رفتن بهت بگویم.»
با تعجب نگاهش کردم.
همان طور که با تکه ای نان بازی می کرد، گفت:
«شب عملیات به ستار گفته بودم برود توی گروهان سوم. اولین قایق آماده بود تا برویم آن طرف رود.
نفراتم را شمردم. دیدم یک نفر اضافه است. هر چی گفتم کی اضافه است، کسی جواب نداد.
مجبور شدم با چراغ قوه یکی یکی نیروها را نگاه کنم. یک دفعه ستار را دیدم.
عصبانی شدم. گفتم مگر نگفته بودم بروی گروهان سوم. شروع کرد به التماس و خواهش و تمنا. ای کاش راضی نمی شدم. اما نمی دانم چی شد قبول کردم و او آمد.
آن شب با چه مصیبتی از اروند گذشتیم.
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
📚 @jqkhhamedan