eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
1.4هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
10هزار ویدیو
245 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا جهت ارتباط با مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 فروشگاه محصولات فرهنگی و پوشاک👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم! 🔹پرسش خبرنگار مجله تایم آمریکا از حضرت امام (ره) : شما زندگی خیلی منزوی‌ای داشتید؛ شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین‌المللی را مطالعه نکرده‌اید؛ تحصیل شما مربوط به است؛ شما در سیاست و گیر و دار یک زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. آیا این، در ذهن شما این شک را به‌وجود نمی‌آورد که ممکن‌است عواملی در این معادله باشد که شما نمی‌توانید درک کنید؟ 🔹پاسخ حضرت امام خمینی (ره) : ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تابه‌حال به‌واسطه آن، تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم؛ ما خود، چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن، را ملاکِ دفاع و ظلم را ملاکِ حمله گرفته‌ایم؛ از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم؛ حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت.... "آری با ضوابط شما، من هیچ نمی‌دانم و بهتر است که ندانم." 9 آذر 58 / صحيفه امام جلد11 صفحه 160 ✅ @jqkhhamedan
🔴 رابطه بین آب سرد و چاقی مخصوصا چاقی شکمی 🔹معده برای هضم غذا نیاز به حرارت دارد وقتی آب یخ نوشیده میشودمعده سرد وسفت میشود وقدرت هاضمه کم میشود و شخص دچارچاقی مخصوصا چاقی شکمی میشود. ✅ @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باقری: در وین مذاکرات هسته‌ای نداریم 🔹معاون سیاسی وزیر خارجه ایران درباره اظهارات وزیر خارجه فرانسه مبنی بر این‌که مذاکرات احیای برجام باید از جایی که تا ۲۰ ژوئن رسیده بود از سر گرفته شود، گفت: ما مذاکرات هسته‌ای نداریم چون موضوع هسته‌ای در سال ۱۳۹۴ در قالب توافقی که بین ایران و ۱+۵ شکل گرفت به طور کامل توافق حاصل شد. 🔹موضوع اصلی که الان درباره مذاکرات هشتم آذر در وین پیش‌رو داریم، پیامدهای ناشی از خروج آمریکا از توافق برجام است که آن پیامدها فقط منحصر به تحریم‌های غیرقانونی است که علیه ایران وضع شده. @jqkhhamedan
🌼 💎آیٺ الله جـاودان می‌فرمـودند: ❤️‌اگہ کسےدرجنگ شهـیدبشه= یڪبارشهـیدشده ❤️اماکسے اگہ باهوای نفـس خودش بجنگه=هر روز شهـید میشه و این است راز ماندگاری ابراهیم ... @jqkhhamedan
وَ لا تَشغَلنا عَنکَ بِغَیرِکَ خدایا! ما را از خود به غیر خود سرگرم نکن! 💚 @jqkhhamedan
💡آیا میدانستید❗️ 🌸گل ژاپنیphi یکی از متقارن ترین گلهای کشف شده میباشد که در زیبایی و منظم بودن خطوط گلبرگ هایش نظیر ندارد. از این گل به عنوان منظم ترین گل جهان یاد میشود. 😍فتبارک الله احسن الخالقین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ @jqkhhamedan
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 گره‌های زندگی‌تون رو با این ۴ تا کار باز کنید حجت‌الاسلام عالی @jqkhhamedan
🔴‏بله جناب مشاور ‎ 100 روز از رفتن شما و دولت نابودگرتان که مدیران جنگ ستارگان علیه منافع کشور و ملت بودید، گذشت. 100 روز است که بالأخره مردم ایران نفس راحت می‌کشند از دست دولتی که هر بار از یک جایش ‎ کشف می‌شد. از جاسوسان هسته‌ای گرفته تا جاسوسان طعم آدامس شناس! ✅ @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✈️ من الان برای گرفتن هواپیما حاضرم تا خود جهنمم برم! 📣 اولین تیزر رسمی فیلم سینمایی منتشر شد 💢 فیلم منصور با محوریت زندگی از چهارشنبه ۱۹ آبان‌ماه روی پرده سینماهای سراسر کشور می‌آید و همزمان در مناطق فاقد سینما اکران مردمی می‌شود. ✅ @jqkhhamedan
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮 #قسمت_44 وقتی با بی تفاوتیم مواجهه شد. دستش را زیر چانه اش زد ( ظاهرا.. فعلا
✨🍮🍮 آن  شب در مستی و  گیجیم، یان مرا به خانه رساند. وقتی قصد پیاده شدن از ماشین را داشتم مانعم شد ( اجازه بده تا بازم به مادرت سر بزنم..) نگاهش کردم ( عثمان یه کلید داره..) خنده روی لبهایش نشت ( در مورد حرفهام فکر کن.. یه سفر تفریحی نمیتونه زیاد بد باشه..) آن شب تا خود صبح از فرط درد معده و تهوع به خود پیچیدم و دراین بین حرفهای یان در ذهنم مرور میشد.. شاید یک سفر تفریحی زیاد هم نمیتوانست بد باشد.. هر چند که ایران برایم مساوی بود با جهنمی پر از مسلمانِ خدا زده.. چند روزی از آن ماجرا گذشت و من با خودم کنار نمیآمدم. پس به رودخانه پناه بردم. تنها جایی که صدای خنده هایم را کنار دانیال شنیده بود. نمیتوانستم تصمیم بگیرم. ترس و تنفر از ایران، پاهای رفتنم را بسته بود. پشت نرده ها رو به رودخانه ایستادم. فکری بچه گانه به ذهنم خطور کرد. من و دانیال هر گاه سر دوراهی گیر میافتادیم و نمیدانستیم چه کنیم. هر یک در گوشه ای میایستادیم دستمانمان را از هم باز میکردیم و با چشمان بسته آرام آرام دستمانمان را به هم نزدیک میکردیم. اگر تا سه مرتبه سر انگشت اشاره دو دستمان به هم میخورد شک مان را عملی میکردیم. اینبار هم امتحان کردم اما تنها.. هر سه مرتبه دو انگشت اشاره ام به یکدیگر برخورد کرد. پس باید میرفتم.. به ایران.. کشور وحشت و کشتار.. نفسی از عطر رودخانه در ریه هایم پر کردم و راهی خانه شدم.. ماشین یان جلوی در پارک بود. حتما عثمان هم همراهیش میکرد. بی سرو صدا، وارد خانه شدم. صدایشان از آشپزخانه میآمد.. گوش تیز کردم. باز هم جر و بحث ( یان.. تو حق نداشتی چنین غلطی کنی.. قرار ما این نبود.. ) صدای یان همان آرامش همیشگی اش را داشت ( من با تو قرار نداشتم.. ما اومدیم اینجا تا به این مادرو دختر کمک کنیم.. نه اینکه مراسم عروسی تو رو برگزار کنیم..) صدای نفسهای تند و عصبی عثمان را میشنیدم ( یان.. میشه خفه شی؟؟ ) لبخند گوشه ی لبِ یان را از کنار در هم میتوانستم تصور کنم (عذر میخوام نمیشه.. میدونی، الان که دارم فکر میکنم میبینم اون سارا بیچاره در مورد تو درست فکر میکرد.. حق داشت که میگفت اگه کمکی بهش کردی، فقط و فقط به خاطر علاقه ی احمقانه ات بوده.. ) صدای شکستن چیزی بلند شد. پشت دیوار ایستادم. حالا در تیررس نگاهم قرار داشتند. عثمان، یانِ اسپرت پوش را به دیوار چسبانده بود و چیزی را از لای دندانهای پیچ شده اش بیان میکرد (دهنتو ببند یان.. ببند.. من هیچ وقت به خاطر علاقم به سارا کمک نکردم..) یان یقه اش را آزاد کرد ( اما سارا اینطور فکر نمیکنه) . عثمان دستی به صورتش کشید و روی صندلی نشست ( اشتباه میکنه.. هر کس دیگه ای هم بود کمکش میکردم.. یان تو منو میشناسی، میدونی چجور آدمیم.. ادامه دارد ..... @jqkhhamedan