⛔️ بیخواص4 | عمر بن سعد
🔴 گفتند به تو حکومت ری را میخواهیم بدهیم. ریِ آن وقت، یک شهر بسیار بزرگ پُرفایده بود. حاکمیت هم مثل استانداری امروز نبود. امروز استانداران ما یک مأمور اداری هستند؛ حقوقی میگیرند و همهاش زحمت میکشند. آن زمان اینگونه نبود. کسی که میآمد حاکم شهری میشد، یعنی تمام منابع درآمد آن شهر در اختیارش بود؛ یک مقدار هم باید برای مرکز بفرستد، بقیهاش هم در اختیار خودش بود؛ هر کار میخواست، میتوانست بکند؛ لذا خیلی برایشان اهمیت داشت. بعد گفتند اگر به جنگ حسینبنعلی نروی، از حاکمیت ری خبری نیست. اینجا یک آدم ارزشی، یک لحظه فکر نمیکند؛ میگوید مردهشوی ری را ببرند؛ ری چیست؟ همه دنیا را هم به من بدهید، من به حسینبنعلی اخم هم نمیکنم؛ من به عزیز زهرا، چهره هم درهم نمیکشم؛ من بروم حسینبنعلی و فرزندانش را بکشم که میخواهید به من ری بدهید؟! آدمی که ارزشی باشد، اینطور است؛ اما وقتی که درون تهی است، وقتی که جامعه، جامعه دور از ارزشهاست، وقتی که آن خطوط اصلی در جامعه ضعیف شده است، دست و پا میلغزد؛ حالا حدّاکثر یک شب هم فکر میکند؛ خیلی حِدّت کردند، یک شب تا صبح مهلت گرفتند که فکر کنند! اگر یک سال هم فکر کرده بود، باز هم این تصمیم را گرفته بود. این، فکر کردنش ارزشی نداشت. یک شب فکر کرد، بالاخره گفت بله، من ملک ری را میخواهم! البته خدای متعال همان را هم به او نداد. آن وقت عزیزان من! فاجعه کربلا پیش میآید.
🔰 بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
🍀🍀🍀 الگوی خانواده اخلاقی🌺🌺🌺
🌸 همسر شهید هاشمی نژاد:
ایشان هیچوقت اعتراض نمیکرد که فرضاً چرا غذا درست نکردی؟ یا چرا فلان غذا را نپختی؟! و هر وقت که من به دلایلی نمیتوانستم غذا بپزم، خودش میرفت آشپزخانه و تخم مرغی درست میکرد و با هم میخوردیم.
🔰 روز شمار: 7 مهر 1360، سالروز شهادت شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد.
🌷 محل دفن: حرم مطهر رضوی.
🙏 شادی روحشان صلوات!
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3992/4119/24817
🎁 خانواده، رنجش مادر
📜آیت الله بهاءالدینی:
«در ماه مبارک رمضان، علاوه بر کارهاي روزانه، گاهي ساعتي نزد مادرم ميماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه ميپرداختم. شبي دير وقت به خانه برگشتم، به طوري¬که يک ساعت بيشتر به اذان صبح نمانده بود! هنگامي که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر ديدم که ناگهان به سوي من آمد و گفت: چرا اين قدر دير کردي؟! از ناراحتي و نگراني تا الآن نخوابيده ام! بنده با غرور جواني یي که داشتم، به جاي اظهارِ محبت و عذرخواهي از ايشان گفتم: بيخود نخوابيده ايد! ميخواستيد بخوابيد. اما چندي نگذشت که چوب اين برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پي کار خوب و پسنديده بودم، ولي به خاطر پايمال کردن حقوق ديگران و اذيت پدر و مادر تنبيه شدم».
🔰آیت بصیرت، ص120؛ تجلی عشق و عرفان، ص13-14
🌷🌷🌷اگر دوست داری درجه شجاعتت بالا بره بخوان🌺🌺🌺
🍀 مقام معظم رهبری:
وقتی انسان با خدای متعال حرف میزند، هم به او اعتماد و توکّل میکند، هم از او طلب و درخواست میکند؛ این اعتماد و توکّل به خدا، به انسان شجاعت میبخشد.
🔰بیانات در مراسم جشن تکلیف دانشآموزان، 23/09/1395
🔴 اثر توکل
👌 راهکار فوق را دست کم نگیری!
⚠️ هشدار! لطفا مراقب باشیم! با احتیاط پیش برویم!
مقام معظم رهبری:🍃🍃🍃
در سال ۶۰ که آن حادثهی کذایی برای بنده اتّفاق افتاد. در مسجد ابوذر، خب بیهوش شدم. بعد من را بلند کرده بودند و در حینی که من را از داخل مسجد میبردند به طرف ماشین، دو بار سه بار به هوش آمدم و دوباره از هوش رفتم تا بعد بالآخره یکسره بیهوش شدم. در این دو سه باری که به هوش آمدم، یکبار احساس کردم که این لحظهی آخر است، یعنی کاملاً احساس کردم که لحظهی مرگ است. ناگهان همهی زندگیِ گذشته در مقابل چشمم مجسّم شد. با خودم فکر کردم که خب، حالا چه دارم برای عرضه کردن؟ هرچه فکر کردم، دیدم همهاش قابل مناقشه است. خب مبارزه کردیم، زندان رفتیم، کتک خوردیم، درس دادیم، زحمت کشیدیم -این چیزهایی است که آدم به ذهنش میآید دیگر- در آن لحظه دیدم همهی اینها را میشود با من مناقشه کنند؛ [بگویند] در فلان قضیّه ممکن است یک نیّت غیر الهی مخلوط این نیّت شما شده؛ هیچی؛ از بین رفت! ناگهان احساس کردم که بین زمین و آسمان معلّقم، مثل آدمی که اصلاً به هیچجا دستش بند نیست. گفتم پروردگارا! وضع من اینجوری است، میبینی دیگر، من ظاهراً هیچچیز ندارم؛ آنطور که حساب میکنم میبینم هیچچیز دستم نیست، یکجوری مگر خودت رحم کنی. این حالت برای انسان پیش میآید. سعی کنیم از این موقعیّتها استفاده کنیم.
🔰بیانات در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 16/03/1395
🌷🌷🌷امام صادق علیه السلام میفرماید:
«کان عمنا العباس نافذ البصیرة; عموی ما عباس دارای بصیرت ژرف بود».
🔰نفس المهموم، ص 176; ر . ک: اعیان الشیعه، ج 7، ص 430.
https://hawzah.net