هدایت شده از خبر تحلیلی نظامی|ذوالفقار
200 تایی شدنتون مبارک همسنگری جان💗🌷♥️
.
.
از.... 👇🏻
@MARTYRS_OF_IRAN110
.
.
.
به.... 👇🏻
@junmfadayrhbar
هدایت شده از یه ڪنج ازحࢪم ؛
همسایه جان..
پیروان خط امام
۲۰۰تایی شدنتون مبارک ✋
ان شاءالله ²⁰k شدنتون رو ببینم 🙂
از:
@Siddana
به:
@junmfadayrhbar
هدایت شده از یه ڪنج ازحࢪم ؛
۱۰نفر تا۴۰۰تایی شدنمون✋ #همسایه_فورررررررررر
#غیرهمسایه_فووووووور
400 تایی شدنت مبارک ان شا الله 4کا شدنتو جشن بگیریم :)
#تقدیمی
از طرف
https://eitaa.com/junmfadayrhbar
تقدیم به
https://eitaa.com/Siddana
نمـیدۅنـمچـرا:
وقــٺنـداریـمنمـازبخۅنـیم!
وقــٺنـداریـمقـرآݩبخۅنـیم!
وقـٺنداریـمبـاخـداحـرفبزنیـم!
وقـٺنداریـمبـاامامزماݩحـرفبزنیم!
امـا۲۴ساعـٺہاینگۅشۍدسٺمۅنہ..💔'
-حقیقتاتباهیم!🚶🏽♂
#تباه
هدایت شده از خبر تحلیلی نظامی|ذوالفقار
هدایت شده از مدافعانحرم♡زینبی♡ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیـروان خطِ امـٰام _ 🇵🇸
چـراشماهانمیرید؟ #طالبان #حکومت
این خیلی خوب بود ولی😂🤣🤣
یه سلام بدیم به امام حسین(ع)🙂
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
-°بـسمࢪبعـلـے﴿؏﴾💛…)°
●صلیٰاللهعلیکیاامیرالمؤمنین﴿علیهالسلام﴾
هدایت شده از `آیهآن`
- محوش بودیم ؛
گفت : چته دیوونه؟!
زُل زدی به ما .
گفتم :
وقتی میخندی . .
کوچه پس کوچه های این دلِ بی صاحابُ چراغونی میکنن .🧡
هدایت شده از خبر تحلیلی نظامی|ذوالفقار
لف ندید 🥺😐
یه چند نفر بفرستید اینور 🙂
ساندیس و تی تاپ میدیما
🧃🍰
@MARTYRS_OF_IRAN110
#همسایه_فورر
#فورر_مرامی
🙂🌷
هدایت شده از تیم تبادلاتـۍِ
کسی چنل برای ِ فروش داره !محتوا مذهبی باشه؟ @ai_140🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایون فقط بلدید به حسین طاهری فوش بدید؟
اینم سجاد محمدی
دختر و پسر جلوی هم دست میزنن
توحید مان کم است که آمریکا را ابر قدرت میدانیم نه خدا را... :)
@junmfadayrhbar
پیـروان خطِ امـٰام _ 🇵🇸
توحید مان کم است که آمریکا را ابر قدرت میدانیم نه خدا را... :) @junmfadayrhbar
رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی را تسلیت میگم
انشاءالله که ادامه دهنده راه ایشون باشیم
عجبشکستهدلوزاروناتوانشدهام
چنانکههجرتومیخواست،
آنچنانشدهام !
- حسینجان
هدایت شده از خبر تحلیلی نظامی|ذوالفقار
سلام دوستان✋🏻🌷
به یک ادمین نیاز دارم، لطفا آیدی داشته باشه!
و تو ناشناس کانال ایدی بفرسته.
@MARTYRS_OF_IRAN110
#همسایه_فور
😁لبخند های خاکی😁
#طنز_جبهه😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه و جنگ😃
نخونیش از دستت رفته!! 😄😉😁
👤بین ما یکی بود که چهرهی سیاهی داشت؛ اسمش عزیز بود.
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب..
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش..
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! 😅
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! 🤭
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! 😶
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! 😳
رفتیم کنار تختش..
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
👤با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ ☹️🙄
یهو همه زدیم زیر خنده 😅😁
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد!
👤عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
👤 وقتی ترکش به پام خورد، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند.
توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت میکشمت. 😱
چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمیکنم. حالا من هر چه نعره میزدم و کمک میخواستم ، کسی نمیاومد.
اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... 😕😭
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😁
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
👤عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات میفرستادند.
دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین.😅😅😅
دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 😂😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! میکشمت!!! 😱
👤عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه، جان مادرتون منو نجات بدین ...😫😂😂😂