#داستان؛ روضه به نیت فرج
سرباز🥷 دشمن از دور با تعجب نگاهش میکرد.
اباعبدالله خم شد و
چیزی از روی زمین برداشت.
بوسید💔 و به چشم گذاشت.
دوباره خم شد، چیزی را برداشت
و بوسید...
سرباز گفت: «شاید ورقهای🔖 از قرآن باشد.
اما قرآن در میدان کارزار چه میکند؟» ساعتی بعد به همانجا رفت.
به جای قرآن، دستان🏴 بریدهٔ علمدار را دید.
ايْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️
@jz_resane
#Story; Ruza with the intention of Faraj
The 🥷enemy soldier looked at him
with surprise from a distance.
Aba Abdullah bent down and
picked something from the ground.
He kissed it and put it on his eyes.
He bent down again, picked up
something and kissed💔 it...
The soldier said:
"Maybe it is a 🔖piece of Quran.
But what is the Qur'an doing
in the battlefield?"
He went there an hour later.
Instead of the Qur'an, he saw
the amputated arms
of the 🏴flag bearer.
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️
@jz_resane
🔰شمر زمانه ات را بشناس
#محرم
#فلسطین
#غزه
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️
@jz_resane
47.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰از فلسطین بگو ...
#محرم
#فلسطین
#غزه
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️
@jz_resane
🔰 یزیدیان زمانه ات را بشناس
#محرم
#فلسطین
#غزه
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️
@jz_resane