*
مباحثه بین زن وشوهر *
موضوع داستان: پند واندرز(اعتقادی)
یڪ روز مردے از همسرش پرسید
نمازت را خوانده اے؟🤔
همسرش گفت: نه‼️
شوهر پرسید: چرا؟😱
همسر گفت: خیلۍ خسته ام تازه
ازڪار برگشتم وڪمۍ استراحت
ڪردم.🤒
شوهرگفت:درست است خسته اے
امانمازت را بخوان قبل از اینڪه
بخوابۍ!😴
فرداے آن روز شوهر به قصد یڪ
سفر بازرگانی شهر را ترڪ ڪرد، همسرش چند ساعت پس از پرواز
با شوهرش تماس گرفت تا
احوالش را جویا شود اما شوهر به تماسش پاسخ نداد😕
چندین بار پۍدرپۍ زنگ زد اما
شوهر گوشۍ را برنداشت☹️
همسر آهسته آهسته نگران شد😞 و هر بارے ڪه زنگ میزد
پاسخ دریافت نمیڪرد نگرانیش
افزونتر میشد😟اندیشه ها و
خیالات طولانۍ در ذهنش بود
ڪه نڪنداتفاقی برای او افتاده
باشد😢 چون شوهرش به هر
سفر ڪه میرفت همزمان با فرود
آمدنش به مقصد تماس میگرفت
اماحالا چرا جواب نمیداد؟🤔
خیلۍترسیده بود❗️گوشی را
برداشت ودوباره تماس گرفت به
امید اینڪه صداے شوهرش را
بشنود،اما این بارشوهر پاسخ
دادوشوهرش گوشۍرا برداشت😃.
همسرش باصدایۍڪه مۍلرزید
گفت : رسیدی؟😊
شوهرش جواب داد: بله الحمدلله
به سلامت رسیدم☺️.
همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟😏
شوهر گفت: چهار ساعت قبل،😓
همسر با عصبانیت گفت:😠 چهار
ساعت قبل رسیدے و به من یڪ
زنگ هم نزدی؟😒
شوهر با خونسردے گفت: خیلۍ
خسته بودم و ڪمۍاستراحت
ڪردم،☺️
همسرگفت: مگر میمردی ڪه چند
دقیقه را صرف میڪردۍ و
جواب منو میدادے؟😏 مگه من
برایت مهم نیستم؟😞
شوهر گفت: چراڪه نه عزیزم تو
برایم مهم هستۍ🤗.
همسر گفت: مگر صداے زنگ را
نمیشنیدے؟🤔
شوهر گفت: میشنیدم.😐
زن گفت:پس چراپاسخ نمیدادے؟🤔
شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ
پروردگار پاسخ ندادے، به یاد
دارے؟ ڪه تماس پروردگار
(اذان) را بۍ پاسخ گذاشتۍ؟😳
چشمان همسر از اشڪ حلقه زد
😭 و پس از ڪمۍ سکوت گفت:
بله یادم است😞ممنون ڪه به
این موضوع اشاره کردی......
معذرت میخواهم! 😞
شوهر گفت: نه عزیزم از من
معذرت خواهی نڪن، برو از
پروردگار طلب مغفرت ڪن....
《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا
وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》
شما دنیا را ترجیح مۍدهید، در
حالۍڪه آخرت بهتر و پایدارتر
است..........
#آموزش خانواده
یکی میگه: چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند!
دیگری میگه : چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر خار هم گل دارند!
عظمت در تفکر است،
نه در چیزی که میبینیم...
*عزت*
موضوع: پندانه
عقابی داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید. کلاغ و کرکسی هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند. جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ اگر بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند. حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد؛ اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.
*نتیجه:*
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.
زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم.
با عزت زندگی کنیم و به هر قیمتی عزتمان آن را از دست ندهیم ...
خادم🌹🇮🇷🌴
جاهِدُوا بِأَمْوالِکمْ وَ أَنْفُسِکمْ فی سَبیلِ اللَّهِ ذلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نمایید؛ این براى شما بهتر است اگر بدانید.
خادم🌴🌹🇮🇷
❤ * خاطره ای زیبا از زندگی شخصی دکتر الهی قمشه ای*
موضوع: طنز پندانه
هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...!
خادم🌴🌹🇮🇷
هدایت شده از shalamchekarbalayeiran
از همنشینی و وقتگذرانی با کسانی که کارشان، تنها، نشستن و غیبت کردن است، دوری کنید و نیروهای مثبت درون خود را به هدر ندهید.((استیو چندلر))
یک میلیون سخن ناب :
https://cafebazaar.ir/app/soft.kaziwa.com.nab/?l=fa
*پاره آجر*
_موضوع داستان: تلنگرانه_
روزی "مردی ثروتمند" در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه "پاره آجری" به سمت او "پرتاب" کرد.
"پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد."
مرد پایش را روی "ترمز" گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش "صدمه" زیادی دیده است.
به طرف پسرک رفت تا او را به سختی
"تنبیه" کند.
پسرک "گریان،" با تلاش فراوان بالاخره توانست "توجه مرد" را به سمت پیاده رو، جایی که "برادر فلجش" از روی "صندلی چرخدار" به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت:
اینجا خیابان خلوتی است و "به ندرت" کسی از آن عبور می کند.
هر چه "منتظر ایستادم" و از "رانندگان کمک خواستم،" کسی توجه نکرد.
"برادر بزرگم" از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.
برای اینکه شما را "متوقف" کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم!
مرد "متاثر شد" و به فکر فرو رفت...
برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد....
"در زندگی چنان با "سرعت" حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!"
* "خدا در "روح ما" زمزمه می کند و با "قلب ما" حرف می زند...
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او "مجبور می شود" پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.*
(تحریفِ هدف عزاداری)

تاریخ انتشار : 1398/6/10 بازدید : 90 منبع : دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج 9، ص: 345
خطرناک ترین آفت عزاداری امام حسین علیه السلام، تحریف هدف آن است. پیش از این، اشاره کردیم که حکمت عزاداری امام حسین علیه السلام با حکمت شهادت ایشان، یکی است. بنا بر این، تحریف هدف عزاداری، تحریف هدف شهادت آن بزرگوار نیز هست.
این تحریف، به دو گونه می تواند تجلّی یابد: یکی آن که به جای روشنی بخشی و احیاگری، تنها به درخواست آمرزش گناهان و پاک سازی معنوی خلاصه گردد؛ و دیگر، آن که به جای تأکید بر بُعد حماسی آن، به جنایت یزیدیان و ستمگران در این حادثه پرداخته شود.
این سخن، بدان معنا نیست که آمرزش گناهان و پاک سازی معنوی، از نتایج و فواید عزاداری نیست و یا این که نباید جنایت های ستم پیشگان را برشمرد؛ بلکه غرض، پرهیز از نگاه تجزیه ای است.[1]
اینک به توضیح این دو مطلب می پردازیم:
اگر به جای جهل زُدایی و احیای ارزش های اسلامی، هدف عزاداری برای سالار شهیدان، در پاک سازی گنهکاران از گناه، خلاصه شود، در واقع، هدف شهادت امام علیه السلام و عزاداری برای ایشان، تحریف شده است؛ یعنی دقیقا همان تحریفی که در آیین مسیحیت، در باره عیسی علیه السلام تحقّق یافت. استاد شهید مرتضی مطهّری، در این باره می گوید:
من نمی دانم کدام جانی یا جانی هایی، جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی علیه السلام وارد کردند، و آن، این که هدف حسین بن علی علیه السلام را مورد تحریف قرار دادند و همان چَرندی را که مسیحی ها در مورد مسیح علیه السلام گفتند، در باره حسین علیه السلام گفتند که: حسین، کشته شد برای آن که بار گناه امّت را به دوش بگیرد! برای این که ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد! برای این که گناهکار تا آن زمانْ کم بود، بیشتر بشود؟!....[2]
استاد مطهّری، در باره نوعی دیگر از تحریف هدف عزاداری و گریه بر امام حسین علیه السلام، چنین می گوید:
چرا ائمّه اطهار علیهم السلام (حتّی از پیغمبر اکرم روایت است) گفتند که این نهضت، باید زنده بماند، فراموش نشود، مردم برای امام حسین علیه السلام بگِریند؟ هدف آنها از این دستور، چه بوده است؟ ما آن هدف واقعی را مَسخ کردیم. گفتیم: فقط به خاطر این است که تسلّی خاطری برای حضرت زهرا علیهاالسلام باشد! با این که ایشان در بهشت، همراه فرزند بزرگوارشان هستند، دائما بی تابی می کنند تا ما مردمِ بی سر و پا، یک مقدار گریه کنیم تا تسلّی خاطر پیدا کنند. آیا توهینی بالاتر از این، برای حضرت زهرا علیهاالسلام پیدا می کنید؟![3]
خیال می کنیم حسین بن علی علیه السلام، در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا العیاذ باللّه حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از هزار و سیصد سال، آن هم در جوار رحمت الهی، منتظر است که. .. برای او گریه بکنند تا تسلّی خاطر پیدا کند!
چند سال پیش، در کتابی دیدم که نویسنده، مقایسه ای میان حسین بن علی علیه السلام و عیسی مسیح علیه السلام کرده بود. نوشته بود که عمل مسیحی ها، بر عمل مسلمین (شیعیان) ترجیح دارد؛ زیرا آنها روز شهادت عیسی مسیح را جشن می گیرند و شادمانی می کنند؛ ولی اینها در روز شهادت حسین بن علی علیه السلام، مرثیه خوانی و گریه می کنند! عمل آنها بر عملِ اینها ترجیح دارد؛ زیرا آنها شهادت را برای عیسی مسیح، موفّقیت می دانند، نه شکست، و چون موفّقیت می دانند، شادمانی می کنند؛ امّا مسلمین، شهادت را شکست می دانند و چون شکست می دانند، گریه می کنند! خوشا به حال ملّتی که شهادت را موفّقیت بشمارد و جشن بگیرد، و بدا به حال ملّتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن، مرثیه خوانی بکند!
جواب، این است که اوّلًا دنیای مسیحی که این شهادت را جشن می گیرد، روی همان اعتقاد خرافی ای است که می گوید: «عیسی، کشته شد تا بار گناه ما بریزد»، و چون به خیال خودش سبک بال شده و استخوانش سبُک شده، آن را جشن می گیرد. در حقیقت، او جشن سبُکی استخوان خودش را به خیال خودش می گیرد، و این، یک خرافه است. ثانیا، این همان فرق اسلام و مسیحیتِ تحریف شده است که اسلام، یک دین اجتماعی و مسیحیت، دینی است که همه آن چیزی که دارد، اندرزِ اخلاقی است. از طرف دیگر، گاه به یک حادثه، از نظر فردی نگاه می کنیم و گاه از نظر اجتماعی. از نظر اسلام، شهادت حسین بن علی علیه السلام از دیدگاه فردی، یک موفّقیت بود.[4]
گفتنی است که آنچه تحریف هدف عزاداری برای امام حسین علیه السلام است، خلاصه کردن این هدف، در پاک سازی گناهان، شبیه باور خرافی مسیحیان در باره مصلوب شدن عیسی علیه السلام است. این سخن، البته به معنای نفی نقش عزاداری در آمرزش گناهان نیست. به تعبیر دیگر، هدف عزاداری بر امام حسین علیه السلام، جهل زُدایی و احیای ارزش های دینی است و عزاداری با این هدف، برکات فراوانی برای فرد و جامعه دارد[5] که یکی از آنها، آمرزشِ گناهان و سالم سازی روانی جامعه است و این برکت
نیز دقیقا در جهت احیای ارزش های اسلامی قرار دارد.
از سوی دیگر، حادثه عاشورا، در یک نگاه کلّی و واقع بینانه، دارای دو بُعد است: یکی بُعد جنایت و مظلومیت، و دیگری بُعد حماسه و عزّت و عظمت. از این رو، تحلیل و تبیین صحیح این حادثه، در صورتی امکان پذیر است که این دو بُعد، در کنار هم دیده شوند و ارائه گردند. در غیر این صورت، مخاطب، درک درستی از این جریان مهم تاریخ اسلام، پیدا نخواهد کرد.
استاد مطهّری قدس سره در این باره می گوید:
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا، دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی، که هر دو صفحه اش، یا بی نظیر است و یا کم نظیر.
امّا صفحه سیاه و تاریکش، از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن، فقط جنایتِ بی نظیر و یا کم نظیر می بینیم. ...
از این نظر، حادثه کربلا، یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رَثاست. این صفحه را که نگاه می کنیم، در آن، کشتنِ بی گناه [را] می بینیم، کشتن جوان [را] می بینیم، کشتن شیرخوار [را] می بینیم، اسب بر بدن مُرده تاختن [را] می بینیم، آب ندادن به یک انسان [را] می بینیم. زن و بچّه را شلّاق زدن می بینیم، اسیر را بر شتر بی جهاز سوار کردن می بینیم. از این نظر، قهرمان حادثه کیست؟ واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آن که می خورد، قهرمان نیست. آن بیچاره، مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبید اللّه بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذی الجوشن است، خولی است و یک عدّه دیگر. لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می کنیم، فقط جنایت و رَثای بشریت را می بینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم، چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه گفتن، چیز دیگری نیست که بگوییم. باید بگوییم:
زان تشنگان، هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا.[6]
امّا آیا تاریخچه عاشورا، فقط همین یک صفحه است؟ آیا فقط رَثاست؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟
اشتباه ما همین است. این تاریخچه، یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آن جا، قهرمان، حسین علیه السلام است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست؛ بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلّی حقیقت و انسانیت است، تجلّی حق پرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، می گوییم بشریت، حق دارد به خودش ببالد؛ امّا وقتی صفحه سیاهش را مطالعه می کنیم، می بینیم که بشریت، سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه می بیند که می فرماید: «قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِک الدّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدّسُ لَک».[7]
مسلّما جبرئیل امین، در مقابل اعلام خدا که فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»،[8] سؤالی نمی کند؛ بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را می دیدند و صفحه دیگر آن را نمی دیدند، از خدا این سؤال را کردند که: آیا می خواهی کسانی را در زمین، قرار دهی که فساد کنند و خون ها بریزند؟! و خدا در جواب آنها فرمود: «إِنّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ».[9]
آن صفحه، صفحه ای است که مَلَک اعتراض می کند؛ بشر، سرافکنده است و این صفحه، صفحه ای است که بشریت، به آن افتخار می کند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم؟ و چرا باید همیشه جنایت های کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی علیه السلام از آن جنبه ای که مورد جنایتِ جانیان است، مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی علیه السلام می دهیم و می نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می کنیم، در حالی که جنبه حماسی این داستان، صد برابر بر جنبه جنایی آن می چربد و نورانیت این حادثه، بر تاریکی آن، خیلی می چربد؟ پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانی های بر حسین بن علی علیه السلام ما هستیم که از این تاریخچه، فقط یک صفحه اش را می خوانیم و صفحه دیگرش را نمی خوانیم.[10]
پی نوشت ها
[1] گفتنی است نگاه تجزیه ای به اصل قیام عاشورا نیز پیامدهای ناخوشایندی دارد. در این باره، ر. ک: ج 3 ص 323 (بخش هفتم/ تحلیلی در باره اهداف قیام امام حسین (ع)).
[2] حماسه حسینی: ج 1 ص 127.
[3] همان: ص 78.
[4] همان: ص 128.
[5] راجع: ج 10 ص 41 (فصل چهارم/ ثواب گریه کردن بر آنان).
[6] بیتی است از ترجیع بند مشهور محتشم کاشانی (باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!).
[7] «ملائکه گفتند: پروردگارا! آیا کسانی را خواهی گماشت که در زمین، فساد کنند و خون ها بریزند، حال آن که ما خود، تو را تسبیح و تقدیس می کنیم؟!» (بقره: آیه 30).
[8] «من بر روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد» (بقره: آیه 30).
[9] «من چيزى مىدانم كه شما نمى دانيد» (بقره: آيه 30).
[10] حماسه حسينى: ج 1 ص 121- 125.
کلمات کل
هدایت شده از اخبار فوری✅
سی.ان.ان عربی: نصرالله، رهبر ایران را حسین زمانه دانست و گفت او را تنها نمیگذارد
🔹شبکه خبری سی.ان.ان عربی با اشاره به سخنرانی شب عاشورای دبیر کل حزبالله لبنان، نوشت، دبیر کل حزبالله، رهبر ایران را به امام حسین (ع) و ائتلاف عربستان سعودی علیه ایران را به یزید بن معاویه تشبیه کرد.
🆔 @khabarefouri1
هدایت شده از کانال مداحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سید حسن نصرالله: با حسین زمان می مانیم
دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی شب عاشورا:
🔹امروز آمریکا و اسرائیل می خواهند خیمه ما را محاصره کنند، عمود این خیمه امام خامنه ای و مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است که مانند خیمه امام حسین تحت محاصره قرار گرفته است. این خیمه ما، امام ما و حسین ماست.
🔹در این نزاع بی طرفی معنا ندارد یا باید با حسین باشی یا با یزید
🔹ما تصمیم گرفته ایم که حسینی باشیم
🔹امشب و فردا به ترامپ و نتانیاهو اثبات می کنیم که تحت هر شرایط در کنار حسین می مانیم و اگر حسین زمان ما بگوید بیعت را از شما برداشتم، ما در میدان می مانیم و می گوییم: ای فرزند امام حسین تو را تنها نمی گذاریم.
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🔴جدیدترین #مداحی های روز
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
#شب_زیارتی #تاسوعا
#حضرت_عباس #عاشورا
#مولودی #پیشنهاددانلود
#امام_حسین ع #عاشورا
#مداحی #مولودی #صلوات
#سخنرانی #عالی #شب_روضه
#محرم #محرم_الحرام
#حب_الحسین_یجمعنا
#مجلس_روضه #روضه
http://eitaa.com/joinchat/55115776Cf8a4563958
🆔 @madahi