از جهان طرد شدم،کنج قفس سرد شدم
دختری گوشه ی زندان دلم میرقصید
کشتمش تا بفهمد من دگر مرد شدم!'
یاد آن روزی که یاری داشتیم؛
این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم؛
ای که ما را در زمستان دیده ای
با پشت خم؛ این زمستان را نبین ،
ما هم بهاری داشتیم؛!
برای تو، برای چشمهایت،
برای من،برای دردهایم، برای ما،
برای اینهمه تنهایی،
ای کاش خدا کاری کند(:
ای آنکه رفتهای و مرا بردهای ز یاد
میخواهمت هنوز
و به جان دوست دارمت💚:)
#اخوان_ثالث