eitaa logo
- کافه‌شعر .
2.4هزار دنبال‌کننده
323 عکس
182 ویدیو
2 فایل
من‌چيستم ؟ لبخندِپرملالت‌پاييزي‌غروب درجستجوىِ‌شب ؛ يك‌شبنم‌فتاده‌بـه‌چنگِ‌شب حيات‌گمنام‌وبى‌نشان درآرزوى‌سرزدنِ‌آفتابِ‌مـرگ ! ‌‌- بفرمـٰاییدشعر 🌱 ؛ - کپی‌‌ازاشعار ؟ ‹ باصلوات‌به‌درودنه‌یِ‌حضرت‌زهرا‌ ، بلی ›
مشاهده در ایتا
دانلود
تاروی‌نیاردبه‌تو ، آرام‌نگیرد ، درعشق‌دلم‌هیچ‌کم‌ازقبله‌نمانیست .
‌تغافل‌تابه‌کِی ؟ لطفی‌نگاهی‌گردشِ‌چشمی جفاقدری ، ستم‌حدی‌وجور ، اندازه‌ای‌دارد
باهمه‌تلخ‌و‌درآغوشِ‌تو‌شیرینم‌من .
مادوتا،ماه‌عسل‌،مشهد،حرم‌،صحن‌ِعتیق عشق‌می‌چسبدهميشه‌پیشِ‌آقا‌بیشتر .
گر‌بخواهی‌خمسِ‌لبهایت‌رابه‌مسکین‌بدهی شاهِ‌مسکینان‌منم‌خُمست‌مرا‌واجب‌تراست .
بی‌سبب‌نیست‌که‌انقدرشبیهیم‌به‌هم مثلِ‌گیسویِ‌تومن‌بختِ‌سیاهی‌دارم .
چه‌دستی‌شانه‌زد‌بر‌موی‌ِشبرنگ‌ِشما‌جانا ؟ چگونه‌کار‌و‌بارم‌را‌به‌دست‌ِدیگری‌دادی ؟
ظهرِ شما بخیر 🤍
جدایی‌کارِخودراکرده‌این‌ازچهره‌ام‌پیداست اگرعاشق‌نبودم‌این‌چنین‌پیرم‌نمیکردی .
تو جون کَندی تا حالتو خوب کنی ، و دیگه نباید اجازه بدی چه دیگران و چه خودت این آدمی که با خون و دل به اینجا رسوندی و سختی کشیدی تا بخواد بعد از کلی فروپاشی سرِ پا بشه رو از پا درارن ، مواظبِ خودت باش و یادت نره تو واسه رسیدن به این روزا کلی زحمت کشیدی و هیچکس کنارت نبوده ، بغل برایِ تویی که قوی تر از قبلی و با هیچ دردی کم نمیاری 🤍
❤️‍🩹 ..
چه‌دردی‌بدترازاینکه‌بخواهی‌ونخواهداو ؟ توتاپیری‌کنی‌یادش‌ولی‌اصلاندانداو .
یادمی‌داری‌که‌بامن‌جنگ‌درسرداشتی ؟ رأی‌رأیِ‌توست ، خواهی‌جنگ‌خواهی‌آشتی .
غیرازاین‌بودِ‌بترسی‌به‌سرت‌می‌آید ؟ هرچه‌ترسیدم‌ازاوبازنیامدبه‌سرم .
چوعاشق‌میشدم‌گفتم‌که‌بردم‌گوهرِمقصود چه‌دانستم‌که‌این‌دریا‌چه‌موجِ‌جان‌فشان‌دارد .
آنکه‌مدت‌هاست‌ازمن‌چشم‌می‌پوشدتویی آنکه‌میگیردسراغ‌از‌خلوتم‌هردم‌غم‌است .
تقریبا سه ماه درگیرِ یسری مشکلات بودم ، ماجرایِ عکسام درگیرم کرده بود و یسری مشکلاتِ شخصی به معنایِ واقعی امونم و بریده بودن ، اما الحمدلله بالاخره همش حل شد ، بعد از کُلی بُدو بدو و نفس نفس زدن همش تمام شد ، تو ناشناسه آخر قول داده بودم اولین نفر به شما بگم ، ببخشید اگه با الهی به رقیه‌هام اذیتتون کردم و یه تشکرِ ویژه‌م بابته فورایی که زدید تو چنلاتون ، عاشقتونم 🤍
هرکسی‌‌ویرانهٔ‌خودراعمارت‌می‌کند مابه‌تعمیرِدلِ‌بی‌سروُپاویران‌شدیم .
ازبس‌فرار‌کرده‌ام‌ازخویش‌ِ‌خويشتن گاهی‌دلم‌برای‌ِخودم‌تنگ‌می‌شود .
مابرایش‌جان‌فداکردیم‌واوباطعنه‌گفت : چیزِ‌دندان‌گیرِمرغوبی‌نداری‌بیشتر ؟
معشوق‌دل‌شكن‌تروُمن‌درد‌پيشه‌تر ، اوسنگ‌ترزِسنگ‌ومن‌ازشيشه‌شيشه‌تر .
شده‌نزدیك‌که‌هجرانِ‌تومارابکشد، اشتیاق‌تومَراسوخت ، کجایی ؟ بازآ .
عشقِ‌تو‌چه‌داندکه‌دل‌ِمابه‌چه‌حال‌است ؟ آتش‌خبرازسوزشِ‌پروانه‌ندارد .
تاتوهستی‌وغزل‌هست‌دلم‌تنهانیست محرمی‌چون‌تو‌هنوزم‌به‌چنین‌دنیانیست .
گرچه‌اوهرگزنمی‌گیردزِحال‌ما‌خبر دردِاوهرشب‌خبرگیردزِسرتاپای‌ِما .
کافه‌یِ‌دنجی‌ومیزی‌وصدایِ‌چاووشی سرفه‌وسیگاروفنجان‌ومن‌و‌ای‌کاش‌تو .