به نام خدا ...کافه کتاب مجازی ،شامل کتابهای رمان وداستان میباشد ....به صورت پی دی اف وصوتی ...
شما با عضویت در کافه کتاب مجازی👈 اولا یک کتابخانه آنلاین را همواره در کنارتان دارید و ثانیا میتوانید در هر شرایطی در لابلای کارها و روزمرگیهایتان مطالعه کرده و به محض پیدا کردن چند دقیقه اوقات فراغت، کتاب بخوانید.
@kafeketabemajazi
💢چرا باید تلاش کنیم مردم #کتاب بخوانند؟!
کتابداری که کنی به معنای واقعی آن یعنی اینکه کتابخوان را زیاد کرده ای ... کتابخوان که زیاد شد...
کتابخوان که زیاد بشود سیگاری کم می شود.
کتابخوان که زیاد بشود چاقو کش کم می شود.
کتابخوان که زیاد بشود لاابالی گری کم می شود.
کتابخوان که زیاد بشود اعتیاد کم می شود.
کتابخوان که زیاد بشود طلاق کم می شود.
کتابخوان که زیاد بشود زندانی کم می شود و زندان خلوت تر.
کتابخوان که زیاد بشود تربیت فرزندان ساده تر می شود.
کتابخوان که زیاد بشود فخر به دنیا و تجملاتش کم می شود.
کتابخوان که زیاد بشود فکر و اندیشه بارور می شود.
کتابخوان که زیاد بشود روابط صمیمی تر می شود.
کتابخوان که زیاد بشود تمایل به خیر و نیکی زیاد می شود.
▪یک کلام ....
کتابخوان که زیاد بشود جامعه عاقلتر می شود.
کتابخوان که زیاد بشود جهل کوچک و کوچکتر می شود.
کتابخوان که زیاد بشود عقل بزرگ و بزرگتر و مهم و مهمتر می شود.
کتابخوانی، رمز موفقیت در زندگیست.
https://eitaa.com/kafeketabemajazi
#پایی_که_جاماند
#صوتی
نویسنده(ها)سیدناصر حسینیپورطراح جلدعلیرضا پورحنیفه (چاپ ۵۳)کشورایرانزبانفارسیموضوع(ها)جنگ ایران و عراقگونه(های) ادبیخاطراتناشرشرکت انتشارات سوره مهرشمار صفحات۸۰۸ (چاپ ۵۳)
نوبسنده:
سید ناصر حسینیپور (متولد مهر ۱۳۵۰) نویسنده، کارشناس ادبیات مقاومت و یک دیپلمات فرهنگی است که برای اثرش پایی که جا ماند شهرت فراگیر یافت؛ او مسئول «میز ادبیات مقاومت» بخش «جنگ نرم» در دبیرخانهٔ شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است][] او به زعم خود مایل بود که با نگارش این کتاب، جنایات جنگی نیروهای عراقی در زندان های مخفی عراق در جنگ ایران و عراق را ثبت کند.
👇👇👇👇#صوتی
https://eitaa.com/kafeketabemajazi/9
یکی از دغدغه های اصلی هر آدمی استفاده بهینه از لحظات عمر است.
فرصتهایی که خیلی سریع از دست می روند و غالبا مورد استفاده مفید واقع نمی شوند. این اتلاف فرصتها البته دلایل مختلفی دارد، که شاید مهمترین آن این باشد که نمی دانیم چه کاری را در اوقات فراغتمان انجام دهیم. بگذریم؛ این را گفتم که در نحوه هزینه کردن بزرگترین سرمایه زندگیمان که عمر گرانمایه باشد، بیشتر فکر کنیم!
#کافه_کتاب_مجازی را به دوستانان معرفی کنید .
https://eitaa.com/kafeketabemajazi
انواع
📚 #کتاب👈 به صورت #pdf #صوتی و مقالات گردآوری شده
#یک_فنجان_مطالعه☕ #یک_برش_کتاب🍰
👇👇👇👇👇
✅در #کافه_کتاب_مجازی📚
#فهرست👇👇
#داستان #رمان #کتاب #پی_دی_اف #صوتی
#پایی_که_جاماند کتاب داستانی دفاع مقدس
https://eitaa.com/kafeketabemajazi/9
#من_زنده_ام کتاب داستانی دفاع مقدس
https://eitaa.com/kafeketabemajazi/38
#آیین_شکوفایی کتاب تربیت کودک
#پاستیلهای بنفش کتاب داستانی کودک ونوجوان
#رویای_نیمه_شب کتاب داستانی
#مکیال_المکارم کتاب
#ترگل #شاخه_نبات #کتاب_اینترنت_پاک
#مقاله_حجاب_در_ایران_باستان
#داستان_راستان ج۱ وج۲
#شهابی_در_شب خلاصه کتاب شیهای پیشاور
#انسان_250_ساله بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه ع
#حجاب_عزت_است_یا_اسارت کتاب
#دختران_آسمان (کتاب )
#پوشش_و_تغذیه_در_یره_معصومان ع (کتاب)
#دختران_آفتاب ( کتاب)
#آشتی_با_امام_عصرعج (کتاب)
#نظام_حقوق_زن_در_اسلام شهید مطهری
#خاطرات_مستر_همفر جاسوس انگلیس(کتاب)
#از_شنبه رهایی از تنبلی واهمال کاری (کتاب)
#حکمتها_و_اندرزها (کتاب)
#دنیای_سوفی (کتاب)
#خودت_باش_دختر (کتاب)
#منشور_روحانیت
#اسناد_لانه_جاسوسی
#کتاب_گویای_جهاد_اکبر
#وصیت_نامه_سیاسی_الهی
#خاکهای_نرم_کوشک (کتاب داستانی)
#ضرورت_برنامه_ریزی_دراسلام (گردآوری )
#امام_مهدي_از_ولادت_تا_ظهور_در_یک_نگاه (کتاب)
#آفتاب_خراسان (کتاب)
#چی_بگم_آخه
#انسان_250ساله #نقش_و_رسالت_زن_در_سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی ۱
✍🏻برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب
#معرفی_زنان_به_عنوان_الگو
#تلنگر_امروز (گرداوری نکات )
#پندهای کوتاه وریبای قرآن(گردآوری)
#دویست_ داستان_ازفضایل، مصائب و کرامات حضرت زینب کبری سلام الله علیها
#نکته_ای_از_زیادت_عاشورا (گردآوری)
#فرنگیس (کتاب داستانی )
#فریاد_مهتاب (کتاب)
#تلنگر
#پندهای_کوتاه_قرآن (گردآوری)
#بی_هدف_زندگی_نکنید (گردآوری)
#حمتها_و_اندرزها شهید مطهری
#چرا_به_امام_رضا_عضامن_آهو_میگویند؟(گردآوری)
#درباره_دعای_عهد(گردآوری)
#سبک_زندگی_قرآنی(گردآوری)
#چگونه_یار_امام_زمان_باشیم (گردآوری)
#آفتاب_خراسان
#هزارپا_و_هزاررنگ
#حاج_قاسم
#منظومه_سلیمانی
#قلب_شیعه
#شرایط_ظهور
#تجلی_توحید
#سلیمانی_عزیز
#فریاد_مهتاب
#رهایی_از_اسارت
#قیام_نوزده_دی
#نقش_و_رسالت_زن_در_سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی
#تحقیقی_کوتاه_درمورد_حجاب
#حجاب_وفواید_آن
#کتاب_ترگل
#تربیت_کودک
#احکام_ابتدایی
#قله_ها_و_دره_ها
#دختر_باید_خانم_باشد
#صلح_امام_حسن
#نهج_البلاغه
#الگو_سوم
#یا_نبی_الله
#شرق_اندوه
#الفبا_تا_خدا
#هترین_قصه_ها_برای_بهترین_بچه
#به_نماز_نگو_کار_دارم_به_کارت_بگو_نماز_دارم
#دکل
#شبهه
#آشناییباششروشمطالعه
#دمشق_شهر_عشق
#یک_وَن_شُبهـه
#تنها_میان_داعش
#نامزد_شهادت
#ماه_رجب_ماه_یگانه_شدن_با_خدا
#امین_وحی_رب
#ام_داوود_کیست
#دهه_فجر_به_زبان_کودکان
#داستان_یک_مناظره
#جزء_خوانی (تند خوانی) سی جزء
#جزء_اول
#احکام
https://eitaa.com/kafeketabemajazi/18
May 11
شما با عضویت در کافه کتاب مجازی👈 اولا یک کتابخانه آنلاین را همواره در کنارتان دارید و ثانیا میتوانید در هر شرایطی در لابلای کارها و روزمرگیهایتان مطالعه کرده و به محض پیدا کردن چند دقیقه اوقات فراغت، کتاب بخوانید.
#پایگاه_ام_ابیهاس #ترغیب_به_کتابخواندن
دوستان خود را دعوت کنید 🙏
https://eitaa.com/kafeketabemajazi
May 11
هدایت شده از کافه کتاب مجازی
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#من_زنده_ام
#کتاب #صوتی
.
دوستان خود را به کانال 👇 دعوت کنید .تشکر
https://eitaa.com/kafeketabemajazi/34
معرفی کتاب صوتی من زندهام
#من_زنده_ام نوشته معصومه آباد، یکی از اسرای ایرانی در جنگ عراق علیه ایران است که در حوزه اسارت به نگارش در آمده تا پاسخگوی بسیاری از سؤالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندانهای رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد.
این کتاب در سیزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس به عنوان اثر برگزیده در بخش خاطرات دیگرنوشت انتخاب شد. عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بیخبری مفقودالاثری برای خانوادهاش یا هر کسی که میتوانست فارسی بخواند نوشته بود: من زندهام. معصومه آباد.
سی و چند روز بیشتر از حملهی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بناتالخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثیها اول که ماشینشان را محاصره میکنند، از خوشحالی پایکوبی میکنند و پشت بیسیم به فرماندهانشان اعلام میکنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی میگویند از نظر ما شما ژنرالهای ایرانی هستید!
معصومه آباد در خانوادهای مذهبی و پر جمعیت در آبادان متولد میشود. احمد، علی، رحمان، محمد، کریم، رحیم، سلمان، حمید و فاطمه خواهر و برادران او هستند. پدر که علاقهی خاصی به معصومه دارد او را دختر تو جیبی بابا خطاب میکند.
آباد از کودکی خود و دورهای شروع به نوشتن میکند که اولین تصاویر و خاطرات را در ذهن دارد. دو فصل ابتدایی کودکی و نوجوانی شاید حجم کتاب را افزوده باشد، اما این قدر هست که مخاطب با شخصیت نویسنده خوب آشنا میشود. هرچه باشد او یک نیروی مردمی داوطلب بوده است و برای او خانه و کودکیاش اهمیت مضاعفی دارد.
رهبر معظم انقلاب نیز به کتاب «من زنده هستم» خاطرات خانم آباد اشاره کردند و فرمودند: «بنده این کتاب را در 2 روز خواندهام» به هر حال «من زندهام» حتماً یکی از کتابها مهم تاریخ دفاع مقدس ماست چراکه بخشی را روایت میکند که شاید حتی تصورش هم ممکن نباشد، چه رسد به تحمل چهار سالهاش، همچنین مقام معظم رهبری در تقریظشان بر آن نوشتند: «کتاب را با احساس دوگانه اندوه و افتخار و گاه از پشت پردهی اشک، خواندم... این نیز از نوشتههائی است که ترجمهاش لازم است...»
خانم آباد در ابتدای کتاب نوشته است: «سالها بود سنگینی کلمات را بر شانه میکشیدم و هر روز خستهتر و خمیدهتر میشدم. یک روز که قدم زنان با این کوله بار سنگین از پیاده رو خیابان وصال میگذشتم، به آقای مرتضی سرهنگی -گنجینهی معرفتی شهدا، جانبازان و آزادگان - برخوردم. از حال من پرسید. گفتم هرچه میروم و هرچه میگذرد این بار سبک نمیشود. گفت باری که روی شانههای توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی. آن وقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همهی زنان کشورمان خواهد درخشید.»
در قسمتی از کتاب:
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز میکنید و روی دست و پای هم نشستهاید؟ و با اسلحههایشان برادرها را از هم دور میکردند. نگاههای چندشآور و کشدارشان از روی ما برداشته نمیشد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیلهای پرپشت و با لهجهی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقیها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من میگن اسمال یخی، بچهی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم میخوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم میخوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زنها رو به اسارت میگیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نموند...
آباد در صفحه پایانی کتاب من زندهام مینویسد: همان قدر که در آغاز اسارت غافلگیر شده بودم که چگونه در خاک میهنم، در شهر خودم، جلو چشم همه برادرانم نیروهای بعثی از زیر لولههای نفت مثل قارچ سر بلند کردند و مرا به اسارت بردند، آزادی هم مثل یک فرود اضطراری سخت مرا غافلگیر کرده بود. یکباره نیروهای بعثی از دور و برم محو شده بودند. همه جا لبخند شده بود و همه فارسی حرف میزدند. کسی با قنداق تفنگ به شانههایم نمیکوبید و اگر سرم را میچرخاندم، هیچ ضربهای سرم به را جابه جا نمیکرد. همه حرکاتم در اختیار خودم بود. از اینکه توانسته بودم با رنج 4 ساله اسارتم یک پر عقاب را