یادتونه یه دفتر برداشتیم بنویسیم😍
قرار شد اول شکر گزاری بنویسیم
بعد اهداف مادی ومعنوی
واقعا شکر نعمت، نعمتت افزون کند❤️
دیدم. که میگم☺️
کافه شهدا
یادتونه یه دفتر برداشتیم بنویسیم😍 قرار شد اول شکر گزاری بنویسیم بعد اهداف مادی ومعنوی واقعا شکر ن
دوستای خوبم
دفتر همراه خیلی خوبه
یه دفتر مخصوص انرژی مثبت💐
شکر گزاری، اهداف خوب مادی وگعنوی، حال خوب، کسب خوب ونوشتن خواسنه هاتون
یه دفترم برا کارای روزانه وتحلیل بد وخوبش
😉بهتون قول میدم حتی بعد نوشتن بدی های اطراف وخط خطی کردنش
خود به خود آرامش خاصی سمتتون میاد انشالله
✨
دوستای گلم سلام
رسیدیم به صفحه592منتظرم اطلاع بدید برای حفظ
تاجمعه وقت داریم
کارشناسی کردیم که بخوایم میتونیم چون هرروز2خط حفظ کردن خیلی اسونه
مامیتونیم باتوکل به خدا
هرشنبه شروع حفظ1صفحه
بعد ازجز30
میریم سوره هایی که زیاد باهاشون سرکار داریم حفظ کنیم مثل الرحمن ویس و واقعه و....
https://eitaa.com/kafeshohada1400
کافه شهدا
دوستای گلم سلام رسیدیم به صفحه592منتظرم اطلاع بدید برای حفظ تاجمعه وقت داریم کارشناسی کردیم که بخ
حفظ جز30رو باهم شروع کردیم، همراهان خوبم
نکنه شیطون مانع بشه ها😔
May 11
💐✨💐✨💐✨💐✨💐
سلام به دوستای خوبم🖤
ماه محرم اومدیم با یه کتاب امام حسینی
کتاب خوب#پرنده_درگودال
اینکتاب دربرگیرنده قصهای کودکانه با زبان نمادین است و حوادث روز عاشورا و شهادت امام حسین (ع) را برای کودکان روایت میکند.
راوی قصه، پرنده تشنهای است که برای پیدا کردن آب، راه زیادی را طی کرده و خسته به روز دهم صحرای کربلا میرسد. او سرانجام به گودالی میسد و اتفاقاتی را که برای امام حسین (ع) در آنگودال رخ میدهد، میبیند.
گزیده
اما روز دهم، در دوردست، ابری دید.
بالهایش خسته شده بود، اما به پروازش ادامه داد.
از میان ابرهای تیره، سروصدایی میآمد. زیر آن تیرگی، پر از باران بود حتماً.
با شتاب بال زد و بال زد. نه؛ ابر نبود. گردوغباری بود که آسمان را پر کرده بود.
از میان غبار، فریاد و شیهه اسب شنیده میشد. پرنده ترسید؛ اما کنجکاو شد. آن سوی غبار رود آبی بود.
نزدیک ظهر بود. هرچه نزدیکتر میشد سروصداها بلندتر میشد
#کتاب_جمکران
#پرنده_درگودال
✨💐✨💐✨💐✨💐✨