رفقاییک قسمت شده برید راهیان نور
عکس و خاطره هاتون ب آیدیم بفرستین
بزارم کانال
خیلی ممنون از لطفتون :))
@FZ0076
ماجبهہایهاازلقاءللہجاموندیم!
دهہشصتیا،
هفتادیا،
هشتادیا
ازبقیةاللہجانمونین🌱
حاجحسینیڪتا
🍃🍃🍃
@kafoshohada
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
#اࢪسالےازاعضا
زیاࢪتتونقبول💙
براهمهاعضادعاکنید🙏
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
﷽ #سه_دقیقه_درقیامت (قسمت پنجاه و هفتم_ توفیق شهادت ) امـا حـالا خـیلی پـشیمانم. نـمیدانم چـرا د
﷽
#سه_دقیقه_درقیامت
(قسمت پنجاه و هشتم_ حسرت )
ایـن مـطلب را یادآور شوم که بعد از شهادت دوستانم، بنده
راهی مرزهای شرقی شدم.
مـدتی را در پـاسگاههای مـرزی حـضور داشـتم. اما خبری از
شـهادت نـشد! در آنـجا مطالبی دیدم که خاطرات ماجراهای
ســـــه دقــــیقه بــــرای مــــن تــــداعی مــــیشد.
یـک روز دو پـاسدار را دیـدم کـه بـه مقر ما آمدند. با دیدن
آنهـا حـالم تـغییر کـرد! من هر دوی آنها را دیده بودم که
بدون حساب و در زمرهی شهدا و با سرهای بریده شده راهی
بهشت بودند.
بـرای ایـنکه مـطمئن شـوم به آنها گفتم: نام هر دوی شما
مـحمد است؟ آنها تأیید کردند و منتظر بودند که من حرف
خـود را ادامـه دهم، اما بحث را عوض کردم و چیزی نگفتم.
از شـرق کـشور بـرگشتم. من در اداره مشغول به کار شدم. با
حـــــسرتی کـــــه غـــــیر قـــــابل بــــاور اســــت.
یـک روز در نـمازخانه اداره دو جـوان را دیدم که در کنار هم
نــــشسته بــــودند. جــــلو رفـــتم و ســـلام کـــردم.
خـیلی چـهره آنهـا بـرایم آشـنا بـود. به نفر اول گفتم: من
نمیدانم شما را کجا دیدم. ولی خیلی برای من آشنا هستید.
مـــــــیتوانم فـــــــامیلی شـــــــما را بـــــــپرسم؟
نـفر اول خـودش را معرفی کرد. تا نام ایشان را شنیدم، رنگ
از چهرهام پرید!
یـاد خـاطرات اتـاق عـمل و ... برایم تداعی شد. بلافاصله به
دوسـت کـناری او گـفتم: نام شما هم باید حسین آقا باشه؟
او هـم تـأیید کـرد و منتظر شد تا من بگویم که از کجا آنها
را مـیشناسم. امـا مـن کـه حال منقلبی داشتم، بلند شدم و
خداحافظی کردم.
خـوب بـه یـاد داشتم که این دو جوان پاسدار را با هم دیدم
کـه وارد بـرزخ شدند و بدون حسابرسی اعمال راهی بهشت
شـدند. هر دو با هم شهید شدند درحالی که در زمان شهادت
مسئولیت داشتند!
بـاز بـه ذهـن خـودم مـراجعه کردم. چند نفر دیگر از نیروها
برای من آشنا بودند.
پـنج نـفر دیـگر از بـچههای اداره را مـشاهده کردم که الان
از هـم جـدا و در واحـدهای مـختلف مـشغول هـستند، اما
عـروج آنهـا را هم دیده بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت
میرسند.
التماس دعای فرج 🌹🍃
👈 #ادامه_دارد....
🍃🍃🍃
@kafoshohada
🥀🥀
میگفت:
بچهها برام دعا کنید ...
اگه شهید شم خیلی دستم بازتر میشه، بیشتر میتونم کار فرهنگی کنم ...
شهید مصطفی صدرزاده
🍃🍃🍃
@kafoshohada
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
🥀🥀 میگفت: بچهها برام دعا کنید ... اگه شهید شم خیلی دستم بازتر میشه، بیشتر میتونم کار فره
🥀🥀
یکی از تکه کلام هایش این بود که :
نماز رو ول کن! خدا رو بچسب👌
همیشه برایم عجیب بود این حرفش؛ روزی از
او پرسیدم: معنی این حرفت چیست؟!
خندید و گفت:
داداش! یعنی اینکه همه نمازت باید برا خدا باشه
و همش به فکر خدا باشی...
شهید مصطفی صدرزاده🕊
🍃🍃🍃
@kafoshohada