eitaa logo
مطولات کفران یاور
4 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و درود خدا بر شهیدان خاش زاهدان که مظلومانه و البته با اقتدار به مقام عظمای شهادت دست یافتند روحشان شاد ان شاالله دست ما را هم بگیرند و ما همه مورد شفای شهدای عزیز قرار بگیریم. در سال ۹۷ که ماموریت گرفتیم که برویم برای امنیت مرزهای زاهدان و سیستان و بلوچستان خوب همان طور که مستحضرید کشورمان مورد تهدید گروهای داعشی قرار گرفته بود و اعلام کرده بودند که دهه فجر اون سال را در ایران خونین برگزار خواهند کرد و مقدار زیادی تجهیزات و مهمات و کمربند های انفجاری و از این قبیل آماده کرده بودند که جای جای ایران اسلامی را بمب گذاری و ناامنی ایجاد کنند که به دست با کفایت عزیزان شما و شهیدان امنیت این اقدامات دشمن در نطفه خفه شد و امنیت در سرار کشور برقرار ماند و الحمدلله به کسی آسیبی نرسید مگر خود پاسداران لشکر مقدس امام حسین علیه السلام که واقعا امام حسینی در میدان تلاش کردند و از اسلام و مرزهای اسلامی دفاع کردند. یاد اون شب ۲۲ بهمن سال ۹۷بخیر که با تمام شهدا بر روی پشت بام مقر شروع کردیم به شعار الله اکبر گفتن و آتش بازی و چقدر شب به یاد ماندنی بود. و روز ۲۲ بهمن ماه مردم را جمع کردیم و راهپیمایی را برگزار کردیم و اینها داشت چشم دشمنان اسلام را کور می‌کرد که حتی نتوانستم بودند از راهپیمایی در کنار مرز جلوگیری کنند و اما شب ۲۳ بهمن ماه جلسه ای داشتیم و کارهای برگشت بچه ها را انجام می‌دادیم و بنده حکم ماموریت برگشت را تنطیم کردم و امضای آن را توسط فرمانده محترم لشکر گرفتم و آماده بودیم برای صبح ۲۴ بهمن که ساعت ۵ صبح شروع به برگشت کردیم . ولی آن شب که چقدر دوستان خوشحال بودند از جمله شهید حاج ابراهیم براتی تا ساعت یک نصفه شب خوشحالی عجیبی داشت و فیلم های منطقه را بررسی می‌کردند و شعر ۲۲ بهمن می‌خواندند و عجب شبی بود 😭 ساعت ۳ نصفه شب بود رفتم نمازخانه دیدم همه شهدا دارند نماز شب می‌خوانند و به دعا و راز و نیاز مشغول بودند 😭 و عجب صبحی شروع شد که در مسیر برگشت و شهید فاضل که در سراوان اصلا شب را نخوابیده بود و داشت کارهای بچه ها را انجام می‌داد و جایتان خالی یک چلو گوشت درست کرده بود و ظهر از همه پذیرایی می کرد. تقریبا ساعت داشت له ۴ بعدازظهر نزدیک میشد که با شهید تقی مهرابی اتوبوس را گازوئیل زدیم و بچه ها را سوار کردیم و داشت دیر میشد و می گفت که آقای دهقان راه بیندازید برویم که شب نشود که منع تردد هست و دیگر نمی‌توانیم حرکت کنیم. بالاخره راه افتادیم و در اتوبوس شهدا در جای خود نشسته بودند و هیچ کس جای خودش را به دیگری نمی‌داد که یک وقت خدای نکرده شهادت را از دست ندهد شهید فاضل کنار شهید تقی مهرابی نشست و اجازه نداد که بنده اونجا بنشینم شهید حاج ابراهیم براتی به من گفت آقای دهقان هر کس سرجای خودش که مقرر شده نشسته و نگران نباش و شهید رضا رحیمی اون جلوی اتوبوس کنار پنجره نشسته بود و شهید امید اکبری در آخر اتوبوس بود که پنج دقیقه قبل از انفجار رفت جلو و پشت سر راننده نشست و شهادت را نصیب خودش کرد شهید عبداله زاده داشت تلفنی صحبت می‌کرد و می‌گفت که ما از منطقه خطر گذشتیم و نگران نباشید ان شاالله فردا اصفهان هستیم..ولی همین که پادگان خاش را رد کردید دقیقا پنج دقیقه میشد که خودروی آمد جلوی اتوبوس و ترمز زد و سرعت ما کم شد و وقتی در سبقت قرار گرفتیم خودش را به شما راست اتوبوس زد و ما دیگر هیچ چیزی ندیدیم و چیزی که دیدیم این بود که اون لحظه شهدا همگی در کنار خانواده شان بودند و آنها را نظاره می کردند . برای شادی بیشتر روح شهدا صلوات و ختم و قرائت فاتحه 🤲🌹😭😔