eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.1هزار عکس
11.1هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
!؟؟ 😠 °•° •°• 🟢 وقتی از کوه پایین می‌آمدیم، مسیری وجود داشت که به یک پل می‌رسید و از روی آن پل به سمت پاوه می‌رفتیم. ایشان ابتدای پل می‌ایستاد و یک جعبه خرما دستش می‌گرفت و به بچه‌ها تعارف می‌کرد. خرما را که برمی‌داشتیم، به پشتمان می‌زد و ما را بغل می‌کرد و می‌گفت: «خسته نباشی پهلوان.» یکی از همین روزها، وقتی که خرما را برداشتم، به او گفتم: «برادر مرسی.» جعبه‌ی خرما را آن طرف گرفت و گفت: «چی گفتی؟» همان جا یک‌دفعه یادم آمد که به‌شدت به استفاده از کلمات خارجی واکنش نشان می‌دهد. گفتم: «هیچی، دست شما درد نکند.» - نه، چی گفتی؟ یک بار دیگر بگو. - چیزی نگفتم، فقط گفتم مرسی. - بخیز. خلاصه ما را در آن گل و برف، حسابی خیزاند. من ده بیست متر رفتم. ارتفاع گل و برف نیم متر بود و من هلاک شدم و ماندم و دیگر نتوانستم بروم. گفت: «برو.» - برادر نمی‌روم. اصلاً نمی‌توانم بروم، یخ زدم. همه‌ی سیستم بدنم یخ زده بود. - برو، وگرنه می‌زنم. - بزن باور نمی‌کردم که بزند! ژ۳ را بالا برد و بر کمر من کوبید. ژ۳ هم سلاح سنگینی است. انگار برق مرا گرفت؛ به صورتی که بچه‌ها زیر بغلم را گرفتند. چنان شوکی به سیستم نخاعی من آمد که گفتم دیگر فلج شدم. خلاصه به پاوه برگشتیم و ظهر آن شوک برطرف شد و کم‌کم خوب شدم. آنجا گفتم: «تو برای چه من را زدی؟» گفت: برای چه تو آن کلمه‌ی زهرماری را گفتی؟ مرد حسابی! ما یک شاه را که ایرانی و هم‌جنس و هم‌وطن خودمان بود، به خاطر فرهنگش از این مملکت بیرون انداختیم. ما شاه را با آن فرهنگ بیرون نکردیم که شمای پاسدار که نوک دفاع از انقلاب اسلامی هستی، کلمه‌ی فرانسوی بگویی. این همه کلمه‌ی «ممنونم، خدا پدرت را بیامرزد، دستت درد نکند» وجود دارد، چرا تو این حرف را زدی؟!» ☆ ♡ 👈 به روایت سردار ؛ مسئول وقت بهداری مریوان و همچنین معاون بهداری برگرفته از صفحات ۱۷۶ و ۱۷۷ کتاب بسیار جذاب و خواندنی نوشته‌ی استاد جواد کلاته عربی. 》 《 》
| 🗓 سه‌شنبه ۴ مهر (۱۰ ربیع‌الاول) 📿 صد مرتبه «یا اَرْحَمَ الرّاحِمینْ»
✌️ راه مشترک 🌟 نوجوون‌هایی که راه جوون‌های انقلاب رو دنبال می‌کنن... نه جنگ رو دیدن، نه امام و انقلاب رو... تصاویر شهیدان محمدحسین فهمیده، سیده‌طاهره هاشمی و علی لندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷صدای ماندگار از تیمسار خلبان «منوچهر محققی» خانمم زنگ زد که بچه‌مون داره میمیره، بیا ببین چیکار می‌تونیم بکنیم. گفتم هر روز جلوی چشم من ۲ هزار نفر می‌میرن اگر بخوام بیام این ۲هزار نفر می‌میرن. تیمسار محققی خلبان شجاع تبریزی است که با ۱۸۲ ماموریت پروازی در دفاع مقدس حماسه آفرید و بخاطر همین تعدد ماموریت سال ۱۴۰۰ با مشکل ستون فقرات به یاران شهیدش ملحق شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 ماجرای ازدواج پیامبر اکرم (ص) و حضرت خدیجه (س)💐 حجت الاسلام والمسلمین انصاریان به مناسبت فرا رسیدن ۱۰ ربیع الاول، سالروز پیوند آسمانی پیامبر ختمی مرتبت (ص) با ام المومنین خدیجه کبری (س)
دستگیری فرزندان مسئول ارشد قضایی تایید شد 🔹سخنگوی قوه قضاییه دستگیری فرزندان یک مقام ارشد قوه قضاییه را تایید کرد و گفت: این پرونده در حال رسیدگی است.
چقدرتلخه جمله ی "اگه بابام بود" امروزداشتم فکرمیکردم اگه بابابود چقدرهمه چیزتوزندگیمون فرق داشت زندگی خیلی قشنگتربود چقدردلخوشی داشتیم چقدرامیدداشتیم بدون پدر زندگی ناقصه هرکاری هم کنی، هرچقدرم موفق باشی توبهترین لحظه ها بازم میگم کاش بابام بود💔 کاش بودی بابامصطفی😔
💢در مسیر زندگی شهدا 🔹شهید قنبر علی رضایتی در سال 1349 در روستای مهر ملکشاهی در میان خانواده ای فقیر ولی متدین پا به عرصه هستی نهاد با تلاش و همراهی خانواده تا مقطع دیپلم تحصیل نمود و بعد از آن بنا به اصرار خانواده سنت حسنه ازدواج را به جا آورد که در این هنگام به خدمت مقدس سربازی فراخونده شد و در نیروی انتظامی مشغول خدمت صادقانه در راستای حفظ امنیت و پاسداری از مرزهای کشورمان گردید که سرانجام در درگیری با اشرار و سوداگران مرگ در ایرانشهر سیستان و بلوچستان بر اثر اصابت تیر مستقیم در دهمین روز از مهرماه1375 دعوت حق را لبیک گفت. مزار این شهید عزیز در قبرستان مهرملکشاهی قرار دارد.
یک موقعیتی را داده بودند به ما دوتا هر دو آرپی‌جی داشتیم ؛ او می‌زد من کمک بودم من می‌زدم او کمک بود و یک‌بار نوبت من بود حال نداشتم بلند شوم! فهمید قبضه را آماده کرد، بلند شد ؛ شلیک کرد ؛ نشست ؛ با یک خالِ هندی روی پیشانی‌اش... l
در هر شرایطی ؛ چادر بر روی سر حفظ می‌شد...
آهسته حرکت کن برادر ؛ که زمین در شوقِ وصال است ...
جزئیات جدید از نحوه شهادت ۲ پلیس در اصفهان ‌فرمانده انتظامی استان اصفهان: 🔹در جریان شهادت ۲ پلیس در اصفهان، فرد قاتل پس از اینکه با ۸ تیر مقتول را به رگبار بست و مردم جمع شدند، به سمت نزدیک‌ترین بیمارستان محل وقوع حادثه متواری شد. 🔹پس از اعلام شهروندان به ۱۱۰، نیروهای یگان امداد برای پیشگیری از وقایع بعدی و دستگیری قاتل به سمت محل اعزام شدند اما پیش از آن، دو همکار شهید ما که در آن حوزه گشت ۱۱۰ انجام می‌دادند به نزدیکی بیمارستان می‌روند. 🔹مشخصات اصلی خودروی قاتل با مشخصاتی که شهروند به سامانه ۱۱۰ اعلام کرده بود، مغایرت داشته و لحظه‌ای که دو همکار ما به قاتل می‌رسند، نمی‌دانند که این فرد قاتل است و در حال شناسایی فرد و خودروی او بوده‌اند که به شهادت می‌رسند.
آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند پس خدایا : به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما . شهید دکتر چمران
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥 کانال ایتا() https://eitaa.com/kakamartyr3 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
✳️حافظان امنیت ✳️
نوشته ای از یک مادر ی سوم مرداد است و هوای شرجی مازندران؛ زن و مرد جوانی در انتظار قدوم کودکی هستند تا روشنی بخش محفلشان باشد. در همین ایام پسری متولد میشود که پدر و مادر به عشق پیامبر رحمت نامش را مصطفی می نهند؛ او می شود میوه ی دل مادر و نور چشم پدر؛ صدای گریه اش مادر جوان را بی تاب می کند و پدر را نگران؛تا این نهال نو پا قد می کشد و بزرگ میشود به سان سروی رشید؛ دل پدر و مادر با دیدن جوان رعنا غنج می رود؛ اری او میشود امید خانواده؛ جوان رشید ما دیگر به فکر مهیا نمودن زندگی مستقل و تشکیل زندگی است کار هست اما او به هر کاری راضی نیست چون عشق به مولا با گوشت و پوستش عجین شده سربازی میشود گمنام برای خدمت به وطن ؛ مدتی در زادگاهش خدمت می کند اما او که تشنه ی وصل به معبود است راضی نیست؛ کوچ می کند به دیاری دور تا با رشادت و شجاعتش دل امامش را شاد کند و حق سربازی اش را خوب ادا نماید. در این خدمت سراپا شوق و شور است؛ عشق به شهادت داشت و این را میشد از کلامش فهمید. در راه خدمت به کشور و انقلاب کوتاهی نداشت همچنان سربازی گوش به فرمان مولا ؛ تا به تنگ آورد لاشخوران اجانب را ؛ ماموریتی در پیش است داوطلب شرکت در آن با رشادت بی نظیرش ؛ وقت کوچی دیگر رسید و مرد شجاع ما که بی صبرانه عاشق وصل یار بود و زمان را تنگ می دانست وجود دو‌ دردانه؛ نیز مانع عروجش نمی شود و پر می کشد به سوی خالق یگانه ؛ آری او آسمانی شد و شهید راه امنیت تا ما قدر دان این جوانان میهنمان باشیم و امنیتی که داریم خون بهای آنان است حاج مصطفی تولدت مبارک