eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.1هزار عکس
11.1هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی... گر هزار باره بوَد، باردیگر تو بار دیگر "تو"
🔸یکی از بچه‌ها به شوخی پتو رو پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر کاوه. کم مونده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می‌آمد. 🔹با خودم گفتم: الانه که یه برخورد ناجوری با من کنه. چون خودم رو بی تقصیر می‌دونستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش رو بدم. 🔸دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون! این برخورد از صد تا سیلی برام سخت‌تر بود! 🔹در حالی که دلم می‌سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همونطور که می‌خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده! 🔸همونطور که خون‌ها رو پاک می‌کرد، گفت: این جا کردستانه، از این خون‌ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. ❤️چنان من رو شیفته خودش کرد که بعدها اگه می‌گفت: بمیر، می‌مردم!
🏴 | «حُر بن یزید» در مبارزه معنوی و درونی پیروز شد ‌ ◾️ گزیده بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره نهضت امام حسین(علیه‌السلام)؛ قابل استفاده در استوری اینستاگرام 💻 @Khamenei_ir
بازار حـُســـــین در هم مےخـرد پیـر و جــوان را حــبیب و وهــب را
‍ و اما شهریور🍃 کم کم هرم نفس های داغ تابستان تمام میشود اما امان از داغی که قرار است بر دل مادرت بنشیند... شهریور..شه زندگی مادر!♥️ قرار است عاشورا این بار در سردشت تکرار شود... علی اکبرهای حسین در هر زمان و مکان بزرگ شده اند... همان جوانانی که امام خمینی فرمود در گهواره ها تربیت میشوند برای ظهور حضرت جاناا...!✌️ تربیت شده بودی تا در رکاب مولا شمشیر بزنی! اما برادرم...! محمدم...! چه شد؟؟ چه شد زودتر از موعد پر زدی؟؟ از همان روز اول آرام و قرار نداشتی..از همان روزی در گهواره بودی و زمزمه های نوشیدن جام زهر به گوشت می رسید..✨ همان روزهای که پدر در جبهه لبیک می گفت و تو شده بودی تمام مونس تنهایی مادر..🌹 پدرت که از جبهه آمد تا رخ ماهت را دید با دلی قرص گفت: "بفرما خانوم، اینم مرد خونه! دیگه با خیال راحت میرم خط"✌️ آری! از اولین لحظات نفس زدنت در این دنیا شدی مرد خانه...! مرد خانه ای که روز به روز قد می کشید و با آرمان های انقلابی پدر، بزرگ و با پاکی شیر مادر گوشت به تنش تنیده میشد... مادری که حتی یکبار لب به غذای شبهه ناک نزد.. پدری که دستان کوچکت را گرفته و تو را هر روز به مسجد می برد..👌 نمیدانم چرا بغض به گلویم میدود شاید نباید خاطراتت را مرور می کردم.. خاطراتی که هرشب مادرت با مرورشان جان می دهد...😭 محمدم...چه کردی با دل بی قرارم؟؟ قرار بود قرار دل خواهر شوی.. اما اکنون.. بی قرارت هستم بیشتر از هر روز! بیقرار در آغوش گرفتن و بوسیدن مزارت..😭 چگونه تاب بیاورم روزهایی را که میدانم آخرین روزهای عمر دنیایی توست.. چگونه بگذرانم روزها را با مرور آخرین نگاهت...😭 لب میگزم و صورتم را غرق اشک می بینم اشکی که از عمق وجودم سرازیر شده است الماس نگاه های من داغند..! و این هویدای داغی ست که از نبودنت بر دلم دارم... ✍خودت بگو... این رسم عاشقی ست که به دلم نگاه کنی و بروی و مرا تنها گذاری؟؟ و اما...! من بمانم و مرور خاطراتت..من بمانم و شیطنت های برادرانه...من بمانم و تنها چشمانی که قاب شده است..محمدم! تمام سهم من از داشتنت همین قابی ست که ....!😭 ته دلمی ..😭♥️ بهترین مأمن در وجودم، قلب سوخته ام است همان قلبی که حرم خداست.. محل فرود فرشتگان الهی ست و تو فرشته ی زندگی منی!💔 🌹
حاضرم این دم صبح بدهم خواب شیرینم را... درقبالش یک دمی یالحظه ای، ببینم رخ آن شیرین را...؛ . . . .چپ.شهیدمحمدغفاری.وبرادرش💚 .بخیر.ای.تمام.زندگی🌸
ڪربلائے بشویم! ڪربلا را باید ڪه عاشق باشے، تا بندبند وجودت ڪربلائے گردد... وگرنه، "شمر" هم مسافرش بود!
مردان قبیله ام ڪجا رفتید ؟ دستان من از حضورتان خالی ست ماندم به گِل و دلم به صد رویا دامان وطن زِ یادتان جـاری ست . . . #مردان_بی_ادعا #دفاع_مقدس
بفرمائید! یڪ لقمه #صفا میهمان مردان بی ادعا...
💠🍃💠🍃💠 نیمه های شب ، سنگر به سنگر ، بچه‌ها را بازرسی می کرد تا مبادا پتویی از روی رزمنده ای افتاده باشد و سرما بخورد..... 🌹شهید حاج حسین خرازی
🔴رساله عملیه اصلاحاتیه - فصل احکام ازدواج
🌷نوبت "والسابقین الے ارادته" است خوشا کسانے که به دریای حسین پیوستند، ڪسانے لیاقت رسیدن به امام را یافتند که اهل رقابت باشند. 🌷13 شهریور هشتمین سالگرد شهدای ارتفاعات جاسوسان شمالغرب را گرامی میداریم. :👇 .کنیدباذکرصلوات 🌹
شهدای مبارزه با از جمله شهدایی هستند که مظلوم و غریب واقع شده‌‌اندودر گمنامی روزها و شب‌هایشان را با جهاد گذراندند.
‍ 📌پدر و مادر شهید محمد غفاری:👇 دفعه آخر که رفت، گفت من دارم می‌روم و این دفعه با دفعات دیگر فرق می کند اگر من بروم و نیایم چه می‌شود؟ خانومش گفته بود نه محمد تو برمی‌گردی انشاءالله، تو همه کارهات همینطوریه. محمد هم گفته بود به هر حال تو آماده باش شاید دیگر این دفعه برنگردم. من اتفاقا روز شنبه باهاش تماس گرفتم (محمد روز یک شنبه شهید شد) در طول هفته قبل معمولا شب ها باهاش تماس می‌گرفتم چون روزها گوشیش قطع بود. دیگر نمی پرسیدم کجایی یا چکار میکنی؟ سرده یا گرمه؟ فقط احوال پرسی می کردیم. خلاصه اون روز همان طور اتفاقی حدود ساعت 9 تماس گرفتم، تا زنگ هم زدم گوشی را برداشت، سلام و علیک و احوال پرسی کردیم. گفتم کاری چیزی نداری؟ گفت بابا برای من یک دعای مخصوص بکن. شب یک شنبه هم این‌ها عملیات خودشان را شروع کردند و چیزی هم که دوستانش به ما می گویند، ساعت 4 و 28 دقیقه محمد شهید شد. 🌹
💠🍃💠🍃💠 عاشقان راباتعلق هاچکار؟؟ سربه تن اینجا نمی آیدبه کار.... آن گروهی کزتعلق رسته اند!! روزاول عهدباخون بسته اند.
💠🍃💠🍃💠 بر تو درد مدامی که ز نبودت میکشم سلام بخدا نبود کسی که آینه خدا بود زجر است 🌺
✅ کرامتی ناب از شهید «محمد معماریان» 💕 شهیدی که مادرش را با شالی از کربلا شفا داد. ✍مادر شهید می گفت: نزدیک محرم بود 🏴 که من پایم شکست و در خانه افتاده بودم و دکتر ها گفتند که به سختی خوب می شود...😔 یک روز دلم شکست و گفتم: خدایا من به مسجد می رفتم سبزی پاک می کردم، فرش ها را جارو می زدم و کارهای هیئت را انجام می دادم... اما الان خانه نشین شده ام....😔 🌌شب به شهید خودم متوسل شدم و خوابم برد... درعالم خواب دیدم که محمدم با عده ای از رفقای خودش که شهید شده اند آمد و یک شال سبز هم به گردنش بود...😍 گفتم: مادر کجا بودی؟ گفت: ما از کربلا می آییم...💚 گفتم: مادر مگر نمی بینی من به چه وضعی در خانه افتاده ام... 😔 گفت: اتفاقا شفایت را از اباعبدالله(علیه السلام) گرفتم... و بعد شال را از گردنش برداشت و روی پای من انداخت و گفت مادر شکستگی پایت خوب شده... این دردی که داری بخاطر گرفتگی عضلات است... گفت: مادر برو کارهای مسجد رو انجام بده..🙂 🌷🍃🌷🍃🌷 ☀️صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که می توانم راه بروم... دخترم دوید و گفت: مادر بنشین، پای شما شکسته.... گفتم: نه، پایم خوب شده...😊 💕خواهر شهید تعریف می کند: یک دفعه دیدم در اتاق بوی عطر عجیبی پیچیده، گفتم مادر چه خبر است؟ این شال چیست؟⁉️ ماجرا را که برایمان تعریف کرد باور نمی کردیم... گفتیم برویم نزد آیت الله گلپایگانی...🌟 💚شال را خدمت آیت الله گلپایگانی بردیم، هنوز صحبتی نکرده بودیم که ایشان شال را گرفتند، بوییدند و بوسیدند و شروع کردند به گریه کردن...😭 گفتیم: آقاچه شده شما چه می دانید ؟ عرض کردند: این شال بوی امام حسین(علیه السلام
گفتیم: آقاچه شده شما چه می دانید ؟ عرض کردند: این شال بوی امام حسین(علیه السلام) را می دهد...💔😭 گفتیم: چطور؟ گفتند: ما از اجداد ساداتمان از مقتل آقا سیدالشهدا یک تربت ناب داریم.. این شال سبز بوی تربت اباعبدالله (علیه السلام) را می دهد... 😭و بعد فرمودند: یک قطعه از این شال را به من بدهید وقتی من از دنیا رفتم در قبر و کفنم بگذارید و من هم در عوض آن تربت نابی که در اخیار ماست را به شما می دهم. 🌷🍃🌷🍃🌷 🙏خدا را شاکریم که این ماجرا را سندی برای اثبات زنده بودن شهدا و همچنین منزل شهید راسالها پایگاهی برای آرمان‌های اسلام و انقلاب قرار داده است. 👈هم اکنون این شال در یک محفظه شیشه ای نگهداری می شود و تاکنون بوی عطر مخصوص آن باقیمانده است. 📚 کتاب ۵۴۰ داستان از معجزات و کرامات امام حسین (علیه السّلام). 💐شادی روح پاکش صلوات💐
محمد غفاری در تاریخ سیزدهم شهریور 1390 در ارتفاعات جاسوسان منطقه سردشت و در درگیری مستقیم با گروهک تروریستی پژاک شهید و در گلستان شهدای همدان به خاک سپرده شد. 🌹
💠🍃💠🍃💠 🔷شهيد سيدحسن خجسته🔷 🔸🔸🔸پس از فكر و انديشه به نتيجه‏اى جاودانه دست يافتم كه دو راه در پيش دارم: يكى راه حسين، كه مانند شهداى گذشته با تمامى وجودم راهِ رفتن را انتخاب كنم و به صف شهدا بپيوندم و دوم اينكه مانند يزيدى‏ها حيوان بمانم و بخورم و بخوابم و هيچ حركتى نداشته باشم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
❤️ آوینی آن شراب طهور را ڪه شنیده‌اے بـ‌هشتیان را مےنوشانند، میڪده‌اش ست و خراباتیانش این مستانند ڪه اینچنین بےدست و پا افتاده‌اند...
🕊🕊🌹🌹🕊🕊 برگزاری هیأت ومراسم عزاداری در دهه اول محرم، برایش از به شمارمی‌آمد وسنگ تمام می‌گذاشت، اما کیفیت اجرای آن برایش خیلی مهم‌ تر بود. طوریکه می‌توان ازهیأت عاشقان ثارالله (ع)، لشکر «۸ نجف اشرف» ، به‌عنوان یک الگوی نمونه عزاداری نام برد. از چند وقت پیش بزرگ ‌ترها و معتمدین خود را در لشکر خبر می‌کرد؛ چندتا بسیجی و یکی،دوتا پیرغلام امام حسین(ع) . بعدهم تقسیم کارمی‌کرد. «حاج حسین ، حاج عباس، سیدناصر، حاج فاضل، حاج رضا ،حاج غلام‌علی، حاج‌آقا جنتیان، برادر احمدپور» و بسیجی‌ها،هرکدام براساس و توانشان، مسئولیتی را برعهده می‌گرفتند. آن‌ها هم حاجی را خوب می‌شناختند؛ باوجود €صبر، اما جدی ، و ریزبین . اول کار تذکرات را می‌داد، سخنران و تک‌ تک موضوعات و مطالب قابل بحث برایش خیلی مهم بود و می‌گفت : انقلاب ما بر گرفته از وهمین مراسم‌ها بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس باید محتوای این مراسم‌ها قوی باشد. به عزاداران از بزرگ‌ ترها گرفته تا اطفال و حتی همسایگان نیز از توصیه‌های ویژه ‌اش بود . معمولا خودش و همه چیز را با دقت کنترل می‌کرد، البته مدیریتش هم اینگونه بود و همه می‌دانستند کارشان را باید به بهترین شکل انجام دهند . دیگر نیازی به تذکر مجدد نبود و کم‌تر به او مراجعه میشد‌‌. ╭━═━⊰❀🕊❀⊱━═━╮ ▪️⊰❀🕊❀⊱━═━╯