eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.2هزار عکس
11.1هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 هم‌اکنون سایت KHAMENEI.IR 🔻رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی با اشاره به شکست‌های پی‌درپی آمریکا از ملت ایران: از سال ۵۷ تا سال ۸۸ و تا امروز آمریکا دچار خطای محاسباتی است 💻 ۹۹/۱۱/۱۹ |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلبه شهید، محمد جدیدی، همان شهیدی است که در آخرین حضورش در جبهه‌ها خطاب به والدین خویش می‌نویسد: «به جایی آمده‌ام که ملکوتش نامند... و من هرگز چنین جایی را رها نمی‌کنم.» یکی از دوستان طلبه‌اش می‌گوید: در قم با محمد در منزلی بودیم. صاحب‌خانه به ما هشدار داد که باید خانه را تخلیه کنید، ولی محمد جدیدی در صورت تمایل، می‌تواند بماند. از صاحب‌خانه علت استثنا ‌کردن محمد را جویا شدیم. او جواب داد: شبی با صدای مشکوکی بیدار شدم، کم‌کم متوجه شدم که محمد است که مشغول شکستن یخ‌های حوض است و می‌خواهد وضو بسازد. دیدم آهسته‌آهسته در آن سرمای شدید به پشت در اتاق رفته و به نماز ایستاد تا کسی بیدار نشود. چند شب مراقب بودم و متوجه شدم که کار محمد هرشب همین است. شهید جدیدی از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده می‌کرد و چندین‌بار موفق به حضور در آن سرزمین ایثار و شهادت شده بود. پدرش نقل می‌کند: محمد در سال شصت، دو روز در روستا بود. پیشنهاد کردیم تا در این فرصت که از قم آمده، برایش ازدواج صورت دهیم. محمد گفت: صبر کنید عید نزدیک است، لااقل تا آن‌وقت صبر کنید. در مملکت جنگ است، اگر زنده ماندم خبرتان می‌دهم. در همین ایام به جبهه رفت و شهد شیرین شهادت را نوشید. دوستانش می‌گفتند: در سنگر دیده‌بانی بود که گلوله‌ای مستقیم به پیشانی‌ او خورد و در آبان‌ماه سال 60 با لباس سرخ از عالم فانی به دار باقی کوچید. ╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @kakamartyr3 ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
✳️حافظان امنیت ✳️
✍سلام ای هادی دل ها داداش ابراهیم شما خیلی بزرگی.. داداش ابراهیم شما یک نفر وبه تنهایی کلاس درس بزرگی قبل از تمام کلاسها و مدرسه ها بودی کلاسی که همه برای آدم شدن و انسان شدن بهش احتیاج دارند الان چنین کلاسهایی را نداریم و خیلی به کلاس درسش محتاجیم بیادوباره مدرسه دلهای ما شوی و بیا که معلم قلبهای ما شوی بیا که دنیا هم به تو محتاج هست شما راه رسیدن به شهدای دیگر هستی راه رسیدن به امام زمانمون هسنی راه رسیدن به خدایمان هستی پس بیاو اسم مارا در لیست کلاس معرفتت اضافه کن. شاید که در این ماه عزیز ما هم با دعایت آدم شدیم التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
🖇💛 ------------------------------------------------- |°• بـه قـول شهـید بـابـایـے،جـنگــ شلیـڪ گـلولـه نیـسـٺ! انجـام وظیـفه اسـٺ. حـالا هـرڪس به هـر طـریق ڪه از دسـتـش برمےآیـد. یڪے جهـاد مےڪند با سـلاح. یڪے جهـاد مےڪند با پـولش،یڪے جهـاد مےڪند با عمـلش! هـرچـیزی ڪه از دسـٺ ڪسے بـربیاید، بـرای دفـاع از اسـلام، اسٺ.°•| ------------------------------------------------- التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگویـــــم🌿 «دِلـــــتون رو گِـــــرفتار ایـــــن پیــــــــــچ و خَـــــم دُنـــــیا نَـــــڪُنید ایـــــن پیچ و خَـــــم دُنیـــــا اِنـــــسان رو بـــــہ بـــــاتـلاق مےبَـــــرد و گِـــــرفتار میڪُـــــند اَزش‌ نِـــــجاتـــــ هَـــــم‌ نِمیشـــــہ‌ پـــــیدا‌ ڪَـــــرد» -شـــــهیدحـــــاج‌احـــــمدڪـــــاظمے🌿 التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
امنیت🖇🕊 ------------------------------------------------- ✨ چـه ڪربـلا نـرفـتـه هایـے ڪه ڪربـلایـے شـدنـد:)🕊 و مـایـیـمـــ جـــامــانـدھ زِ ڪربلـا...💔 ------------------------------------------------- التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خستگے نداشت. مے گفت؛ من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين، بعدے ادامہ بدہ... اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو جبهہ گذاشتنش بيسيم چے. بيسيم چیِ شهيد پور احمد... اصلاً دنبال شناختہ شدن و شهرت نبود. بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود خدا بڪنے، خودش عزيزت مے ڪنہ... آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ شهید امیر حاج امینی التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
لباس‌های خیس به تنشان سنگینی می‌كرد ستون گردان دم ارتفاع قامیش و زیر پای عراقیا بود همهمه بسیجی ها میان رعد و برق و شق شق باران گم شده بود حالا گونی‌هایی هم كه عراقیا پله‌وار زیر كوه چیده بودند، از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر، بچه ها از كت و كول هم بالامی‌رفتند كه از شر باران خلاصی یابند و خودشان را داخل غار بزرگ زیر قله برسانند انگار یه گونی، جنسش با بقیه فرق داشت لیز و سر نبود بسیجی‌ها پا روش می‌ذاشتند، می‌پریدند اون‌ور آب و بعد داخل غار، اما گونی هر از گاهی تكان می‌خورد شاید اون شب هیچ بسیجی‌ای نفهمید كه علی آقا پله شده بود برای بقیه، یكی دو نفر هم كه متوجه شدند دم غار اشكهاشون با باران قاطی شده بود «علی به معنای واقعی كلمه مالك نفسش بود» . 🌷شهید علی چیت‌سازیان🌷 التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
🖇💛 ------------------------------- :↯ [ پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند..!]🕊🖤 ------------------------------- التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
•• شهادت یعنی ما تا ابد بر صراط مستقیمی که برای اقامه‌اش از سر و جان گذشتیم، پایداریم. شهادت یعنی یک پای ما در دنیای شماست، یک پایمان در آسمان خدا، نه از غم شما فارغیم، نه به راحتی خویش دلخوش... [ شهید مهران (علی) بلورچی ] •• التماس دعا •┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈• @kakamartyr3
♦️ اختصاص۶۰ گیگ اینترنت آموزشی به دانشجویان و طلاب آذری‌جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری‌ اطلاعات: 🔹️۶۰ گیگ اینترنت آموزشی برای دانشجویان و طلاب در نظر گرفته‌ایم. 🔹️همه دانشجویان و طلاب کشور از این بسته بهره‌مند می‌شوند. 🔹ثبت نام به‌مدت ۲ هفته از طریق سایت ictgifts.ir انجام می‌شود.|فارس
تا حالا اسم شهید عبدالمطلب اکبری رو شنیدید؟؟؟ . حتما بخوانید: اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟ گفتم: بفرمایید عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری " عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری " ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش رو پاک کرد. بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش . 10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود نوشته بود: " بسم الله الرحمن الرحیم " یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند... یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند... یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم ... آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد... . ✅راوی حجت الاسلام انجوی نژاد . . . شهید_عبدالمطلب_اکبری
بسم رب الشهدا پاسدار شهید محمود سرشار در روز پاکسازی منطقه سروآباد، تصویر کوچکی از حضرت امام خمینی (ره) را بر سینه اش نصب کرده بود. نیروهای ضد انقلاب تمثال امام خمینی (ره) را در حالی که محمود زنده بود با گوشت بدنش از سینه اش جدا کردند و بدین ترتیب محمود را به شهادت رساندند.  شهید محمود سرشار در دومین روز از تیرماه سال 1312 در روستای دره وران از توابع شهرستان مریوان دیده به جهان گشود. پدرش امین دامداری می کرد و مادرش آمنه خانم به کار خانه داری مشغول بود. محمود سال های کودکی را در زادگاهش پشت سر نهاد و زمانی که به سن یادگیری علم و دانش رسید، به دلیل نبود امکانات آموزشی، از کسب علم و دانش محروم شد و هیچ گاه نتوانست خواندن و نوشتن را بیاموزد و به همین دلیل در حالیکه کودکی بیش نبود به کمک پدرش شتافت و پدر را در کارهای مربوط به دامداری یاری نمود. محمود در سال 1336 ازدواج کرد و صاحب دو فرزند پسر و دو فرزند دختر شد. اما زندگی در میان فقر، ظلم و نا امیدی نسبت به آینده، روح بلند محمود را آزار می داد. به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور گروهک های ضد انقلاب در منطقه، محمود به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با سلاح ایمان و اعتقاد به انقلاب اسلامی و آرمان های بنیانگذار آن به جنگ کفر رفت. شهید محمود سرشار در روز بیست و پنجم تیرماه سال 1366 و هنگام پاکسازی منطقه سروآباد، به اسارت نیروهای ضد انقلاب درآمد. محمود در روز عملیات تصویر کوچکی از حضرت امام خمینی (ره) را بر سینه اش نصب کرده بود. نیروهای ضد انقلاب تمثال امام خمینی (ره) را در حالی که محمود زنده بود با گوشت بدنش از سینه اش جدا کردند و بدین ترتیب محمود را به شهادت رساندند. امام_خمینی_یک_حقیقت_همیشه_زنده_است
🍁 زینب ساعدی (مادر شهید محمد شیبانی) : «شهید محمد شیبانی، راننده‌ی ابومهدی ». باورم نمی‌شد کسی که چند روز پیش به عنوان «هم‌رزم شهید» با او صحبت کرده بودم، حالا خودش نیز هم‌سفره‌ی اباعبدالله شده است. روزها همین‌طور در شوک و ناراحتی می‌گذشت و من آرزو می‌کردم کاش بتوانم روزی با خانواده‌ی شهید شیبانی صحبت کنم. به لطف خدا و با همراهی خواهر بزرگ شهید شیبانی- که خود همسر شهید مدافع حرم است- این فرصت مغتنم فراهم شد تا اولین مصاحبه‌ی رسانه‌ای مادر شهید محمد شیبانی، با روزنامه‎دیواری حق انجام شود. مادری جوان اما سرد و گرم‌چشیده‌ی روزگار که پدر و همسرش رزمنده‌ی هشت سال دفاع مقدس بودند و پسر و دامادش شهید مدافع حرم. به حق، نام برازنده‌ی خانم ساعدی است؛ چرا که با صبر و صلابتی زینب‌وار، برگه‌ی عاقبت‌به‌خیری فرزندش را امضا کرد و در هر کجا از گفت‌وگو که حرف پسر شهیدش پیش می‌آمد، چیزی جز و و در چشمانش دیده نمی‌شد. با ذکر صلواتی برای شادی روح شهید محمد شیبانی، گوشه‌ای از زندگی این مادر رنج‌کشیده را تقدیم نگاه شما می‌کنم. حق: چه سالی و در کجا به دنیا آمده‌اید؟ سال هزار و سیصد و پنجاه و سه در شهر بغداد. حق: چند ساله بودید که به ایران آمدید؟ یازده ساله بودم که با خانواده به ایران مهاجرت کردیم. . . . جهت سلامتی امام زمان صلوات .