شاید هم اصلا به
قول و نقلِ سعدی شیرازی
هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی..!
یاحسین.
#فریده_اسلامی
#محرم
@kalame_alii
شما "سرم بره قولم نمیره" ترین شهروند این دنیای پر از عهدشکنی و بدقولی بودی و هستی آقای قتیل العبرات!
_[مطمئنم که هستی.]
@kalme_alii
4_5834624268872190993.mp3
3.77M
[اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ... 🌱]
@kalame_alii
4_5983219764967770999.mp3
6.22M
داستان زندگی من و امام حسین هم اونجایی شروع شد که توی تاریکترین شبهای زندگیم ، خدا رو با ذکر «یا رادَّ ما قد فات» صدا کردم و او هم به جای تمام چیزهای از دست رفتهی زندگیم ، حسین(ع) رو بهم داد .
و الهی شکر ...
@kalame_alii
محبوب دلِ حضرت ﷲ، حسین (ع) است؛
محبوبِ دلِ حضرتِ محبوب، رقیه (س)...
@kalame_alii
زیبا؟ بود.
آنهم از نوع زیبائیِ هاشمیان که زبانزد بود
نازدانه؟ بود.
آنهم از آن ریحانههای خوشبوئی که دل به غمزهی مژگان میبرند.
شیرین زبان؟ بود.
آنهم از آن قند و عکس هایی که مثلش در دخترکان دیگر نمیتوان یافت،
ناب و ظریف.
شاهزاده؟ بود.
آنهم از آن شاهزاده هائی که فدائیانش در عوالمِ بالایند ...
1)
آبشار موهایش،
مرتب با دستان مردانه و لطیف بابا شانه زده میشد و بلندی بالای پیراهنِ حریر شیری رنگش با کل بوسه های اکبر،
جوانه های فیروزهای میکاشت..
غنچه نشکفته پیچیده به دور بازوها و سرشانههای عباس بود
و مدام در طلب خریدار و خواهانِ نازهایش، بابا.
2)
اسارتش غم عظیمی بود،
نازدانهای که دل از اهل قافله میربود،
این بار کنج مخروبهای در شام با دیدن
شمایل حضرت بابا مشت به دهان کوبید
و موی پریشان کرد..
پیکر روی طبق انداخت و دست در موی بابا
از خرابه به سمت آسمان به سمت آغوشِ
گسترده پدر در آسمان پر کشید...
3)
حالا زینب و
جسم بی نفسِ جگر گوشهی برادر مقابل چشمانش...
حالا زینالعابدین و نماز میت خواهرش...
حالا زنِ غساله و نگاهِ پر تعجبش...
حالا غم دنبال کفن گشتن برای رقیه....
؛
وﷲ زنده ماندن پس از این درد، روا نیست.
4)