🔺 حدادعادل: همیشه اصلاحطلبان علت کاهش مشارکت را نظارت استصوابی شورای نگهبان میدانند اما در شورای شهر دوم که انتخاباتش زیر نظر شورای نگهبان نبود فقط ۱۲ درصد از مردم تهران در انتخابات شرکت کردند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🖌#یادداشت_روز
🔹مدعیان تقلب یا متقلبان مدعی؟
#سید_محمد_عماد_اعرابی
19 فروردین 1367 انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در حالی برگزار شد که در ماههای منتهی به انتخابات، حملات رژیم بعث صدام به ایران شدت گرفته و فقط به شهر تهران بیش از 140 بمب اصابت کرده بود. طبق آمارهای اعلام شده توسط سخنگوی وقت ارتش بعث، در این مدت 731 تُن بمب و 300 تُن مواد منفجره بر سر مردم در شهرها و روستاهای ایران ریخته شده بود. زمزمههایی برای به تعویق انداختن انتخابات از ترس عدم شرکت مردم زیر بمباران شدید دشمن به گوش میرسید.
با این حال امام(ره) طی پیامی در 11 فروردین 1367 مردم را به حضور در انتخابات تشویق کرد: «[ملت ایران] مطمئناً در زیر موشک و بمب هم اگر قرار بگیرند، به پاى صندوقها مىروند و به تکلیف شرعى و الهى خود عمل خواهند نمود.» همین اتفاق هم رخ داد. انتخابات در موعد مقرر برگزار شد و علیرغم شرایط جنگی آن روزها با حضور حدود 17 میلیونی مردم پای صندوقهای رأی، مشارکت 59.7 درصدی در انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی به ثبت رسید. این اتفاق بزرگ اما با بدخُلقیهای انتخاباتی یک طیف سیاسی، اندکی به کام مردم و دستاندرکاران انتخاباتی وقت، تلخ شد. طیفی که آن روزها به «جریان چپ» معروف شده بود و معمولا رقبای سیاسی خود را با برچسب «آمریکایی» کنار میزد، سالها بعد در منتهیالیه راست ایستادند و از سردمداران «برقراری رابطه با آمریکا» شدند!
جریان موسوم به چپ با توجه به تمایلات نخستوزیر وقت، نفوذ و قدرت قابل توجهی در دولت داشت. از همین رو وزارت کشور وقت، به عنوان مجری انتخابات چندان بیطرفانه عمل نمیکرد. فرماندار وقت تهران در حدود 30 شعبه از شعب اخذ رأی، ناظرین شورای نگهبان را دستگیر و زندانی کرد. ناظرین حدود 600 صندوق نیز در گزارشهای خود از وقوع تخلفاتی در جریان برگزاری انتخابات خبر داده بودند. آیتالله مؤمن که آن زمان عضو هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات بود، میگفت: «آقای باهنر دوهزار و خردهای رأی داشته است؛ ولی تنها دو رأی برای ایشان منظور شده است.» اتفاق مشابهی برای حبیبالله عسگراولادی و اسدالله بادامچیان نیز افتاده بود. آقای بادامچیان میگوید: «اشکالات تا حدی بود که با بازشماری بیست-سی تا از صندوقها، نتیجه تغییر کرد. بنده و آقای عسگراولادی که جزو ۳۰ نفر [منتخب تهران] نبودیم به [رتبه] 17 و 18 رسیدیم.»....
ادامه مطلب👇
https://kayhan.ir/fa/news/280302
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📣 رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهید سلیمانی در آستانه چهارمین سالگرد شهادت این شهید: مهمترین نقش و خدمت این شهید بزرگوار، احیای جبهه مقاومت در منطقه بوده است
✏️ حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی بعد ازظهر امروز در دیدار خانواده شهید سردار سلیمانی، گسترش بیش از پیش نام و یاد و خصوصیات این شهید را ناشی از اخلاص شهید سلیمانی دانستند و تاکید کردند: مهمترین نقش و خدمت این شهید بزرگوار، احیای جبهه مقاومت در منطقه بوده است.
✏️ رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار که در آستانه چهارمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی برگزار شد، با تاکید بر اینکه مقاومتِ نزدیک به سه ماهه غزه به علت وجود جبهه مقاومت است، گفتند: شهید سلیمانی برای احیای جبهه مقاومت تلاش بسیاری کرد و این کار را با همان اخلاص و با تدبیر و عقل و اخلاق به پیش بُرد.
✏️ حضرت آیتالله خامنهای با تمجید و تقدیر از تلاشهای سردار قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه افزودند: باید خط تقویت جبهه مقاومت همچنان ادامه یابد.
🔹در این دیدار که فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده نیروی قدس سپاه نیز حضور داشتند، خانم زینب سلیمانی گزارش کوتاهی از اقدامات فرهنگی و هنری انجام گرفته وهمچنین در دست اقدام، برای انتقال روحیات، منش و خصلتهای شهید سلیمانی به نسل جوان، ارائه کرد.
💻 Farsi.Khamenei.ir
✏️ رهبر انقلاب، ساعتی پیش:
مهمترین نقش و خدمت حاج قاسم سلیمانی، احیای جبهه مقاومت در منطقه بوده است
📸 تصاویری از دیدار خانواده شهید سلیمانی با رهبر انقلاب
💻 Farsi.Khamenei.ir
✏️ رهبر انقلاب ساعتی پیش:
مقاومتِ نزدیک به سه ماهه غزه به علت وجود جبهه مقاومت است؛ شهید سلیمانی برای احیای جبهه مقاومت تلاش بسیاری کرد و این کار را با همان اخلاص و با تدبیر و عقل و اخلاق به پیش بُرد.
💻 Farsi.Khamenei.ir
🟤 تحول تمدّنی نظام
زنده ماندن انقلاب به این است که پیدرپی نوآوری داشته باشد، تحول داشته باشد، پیشرفت داشته باشد؛ تحول یعنی به حال برتری با شکل واضحی دست یافتن؛ یعنی یک جهش، یک حرکت بزرگ؛ در زمینههای مختلف، ما به این احتیاج داشتیم؛ در بعضی از زمینهها مطلقاً توانایی این را نداشتیم.
در نظام، این معنا وجود داشته است، منتها آن مقداری که وجود داشته، به نظر ما کافی نیست. ما به دلایل گوناگون قادریم که در بخشهای مختلفِ تمدّنی کشور و تمدّنی نظام، تحول ایجاد بکنیم.
۱۳۹۹/۰۳/۱۴
#سلسله_مباحث
#تحولگرایی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 تحلیلگر اینترنشنال: آقای خمینی [عليه الرحمه] جامعه را به شدت مدرن کرد.
🍃🌹🍃
✅ در نظام پهلوی بخش عمدهای از جامعه زنان نمیتوانستند در نظام آموزش عالی تحصیل کنند.
❌ در تلویزیون دوران #پهلوی، زنان جایی نداشتند.
#روشنگری | #تبیین
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فتنه تحریم ساز.docx
61.7K
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 نقش سران فتنه ٨٨ در تحریم های فلج کننده بر اساس منابع مستند آمریکایی
🍃🌹🍃
✍ دکتر ابوذر یاسری
#نهم_دی | #تبیین
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
امیرعبداللهیان در واکنش به ادعای نتانیاهو که گفته بود اگر حزبالله جنگ را گسترش دهد به همراه ایران ضرباتی را متحمل خواهند شد، گفت: «نتانیاهو غلط زیادی کرده است.»
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
جشن ولادت باسعادت حضرت زهرا(س)
دهه بصیرت و میثاق امت با ولایت
با سخنرانی سردار علی اشرف نوری(معاون سابق سیاسی سپاه پاسداران)
حسینیه شهدا مصلی شهرستان بجنورد.
#شهید_القدس
#ناحیه_ببجنورد
#حوزه_سیدالشهداءع_بجنورد
#پایگاه_مقداد_مصلی
#به_نیت_حاج_قاسم
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 412
💠سوره لقمان: آیات 12 الی 19
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
بسم رب المهدی به نیت سلامتی فرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه ام یجیب را قرائت میکنیم
روایت دلدادگی...
#قسمت ۱۵ 🎬 :
سهراب از جا برخاست ، او خوب می دانست که اگر تن به خواب دهد ، نمازش قضا می شود ،پس برای قضای حاجت و گرفتن دست نماز ، بیرون رفت.
بعد از خواندن نماز ، سرش را روی متکای گلدوزی شده ای که احتمالا متعلق به یاقوت یک چشم بود گذاشت و خیلی زود به خوابی عمیق فرو رفت.
با کشیده شدن چیزی روی صورتش از خواب ناز بیدار شد ، متوجه پارچه ای شد که انگار روی صورتش راه میرفت.
خوب که دقت کرد ، فهمید لباس مردی است که بالای سرش ایستاده و دنبال چیزی روی طاقچه ی بالای سر او است.
لباس را به کناری زد و نیم خیز شد.
یاقوت که متوجه بیدارشدن او شده بود ، خودش را عقب کشید و گفت : عه ببخشید ، شما را بیدار کردم... دنبال نوشته ای داخل این کاغذها بودم .
باز هم عذر می خواهم که باعث بیداریتان شدم.
سهراب خمیازه ای کشید و به حالت نشسته به دیوار پشت سرش تکیه داد و گفت : نه...اشکال ندارد ، انگار زیادی هم خوابیدم ، اما واقعا خسته بودم.
یاقوت در حالیکه برگه ای به دست داشت ،روبه روی سهراب نشست و گفت : نزدیک غروب است ،راستی نگفتی کریم بامرام که یکدفعه غیبش زد ، به کجا رفت؟ یعنی الان شما از کجا می آیید؟
سهراب نگاهی از زیر چشم به این میزبان یک چشم کرد و گفت : راه درازی آمدم ، از سیستان تا اینجا را بکوب تاخته ام...
یاقوت سری تکان داد و گفت : که اینطور ، ساکن سیستان شده بودید...
و سپس نوشته ی دستش را با دقت نگاه کرد و ادامه داد : کم کم خورشید غروب می کند ،نمی خواهی گشتی در شهر بزنی و برای رفع خستگی سری به گرمابه ی سر چهارسو بزنی و خستگی راه در کنی؟
سهراب همانطور که دستار سرش را مرتب میکرد از جا بلند شد و گفت : گشت و گرمابه ،بماند برای فردا صبح زود ، الان می خواهم سری به رخش بزنم و سرکی هم داخل کاروانسرا بزنم ، بعد خوردن شام هم استراحت کنم ، هنوز تن و بدنم خسته است ...خسته...
یاقوت لبخندی زد و گفت : هر چه صلاح می دانی و اشاره به بقچه ی سهراب که تنها کوله ی همراهش بود کرد و ادامه داد: خیالت بابت وسایلت راحت باشد ، در اتاق من ،جایشان امن امن است.
سهراب نیشخندی زد و همانطور که بیرون می رفت ، تشکری آرام کرد.
به محض بیرون رفتن سهراب ، یاقوت مانند آهویی چابک از جا بلند شد و خیلی فرز و سریع که اصلا به سن و سالش نمی آمد ، دو لنگه ی درب را بهم آورد و به سمت بقچه ی سهراب رفت انگار او مأموری بود که در پی مأموریتش باید سر از کار سهراب در آورد.
گره بقچه را باز کرد ، می خواست بقچه را بگشاید و محتویاتش را ببنید که یک دفعه درب اتاق باز شد..
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط _حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۱۶ 🎬 :
یاقوت با حالت دست پاچه ، بقچه را بهم پیچاند و از جا بلند شد ، که در تاریک روشن اتاق ، چشمان قلندر را دید که به او خیره شده ، نفس راحتی کشید و گفت : ذلیل شده ، اینجا چکار می کنی ؟ مگر تو کار نداری که دم به دقیقه دنبال من هستی؟
قلندر من و من کنان گفت : ب..ب..ببخشید یکی از مسافران..
یاقوت که وقت را از دست میداد با حالتی خشمگین به طرف قلندر آمد و درحالیکه که می خواست لنگه ی درب را ببند گفت : گور پدر مسافران برو فانوس اتاق را روشن کن و بیاور...
با رفتن قلندر ، درب اتاق بسته شد، یاقوت دوباره سراغ بقچه آمد .
در کمال تعجب : فقط چند دست لباس و کیسه ای زردوزی هم بین لباس ها پنهان بود که مشخص بود ، داخلش پر از سکه هست و گویا سهراب این کیسه را برای روز مبادایش پنهان کرده بود.
اما چیز خاص و قابل عرضی نبود ، یاقوت که انگار به آنچه که می خواست نرسیده بود ، در بقچه را مثل اولش بست و آن را گوشه ای گذاشت و پشت میز کوچکی در انتهای اتاق که مملو از وسایل مختلف بود ،بر روی زمین نشست ، دستانش را روی میز گذاشت و سرش را روی دستان قرار داد و به فکر فرو رفت .
بعد از گذشت یک ربع ، قلندر با فانوسی در دست ، داخل اتاق شد و کمی بعد هم سهراب وارد اتاق شد.
یاقوت بی توجه به سهراب ، خود را مشغول پاک کردن چپق روی میز کرد.
سهراب آب صورتش را با گوشه ای از دستار سرش گرفت ، مهر کوچکی از جیب لباسش بیرون آورد و رو به قبله ایستاد.
یاقوت مبهوت از صحنه ای که پیش چشمش میدید به حرکات سهراب خیره شده بود ،او باورش نمی شد ، پسر کریم که حالا خوب میدانست راهزن بوده و عمری نان دزدی خورده ، نماز بخواند.
یاقوت همانطور که خیره به سهراب بود ، در نور فانوس کنار دستش ،که مدام پت پت می کرد چیزی را دید که بی شک همان گمشده ای بود که او به دنبالش بقچه ی سهراب را زیر و رو کرده بود.
خیره شد و خیره شد ....آری به احتمال زیاد همین است....
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط _حسینی