ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 185.mp3
12.2M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه
🌸 در ۲۷۰ روز
🌸روز صد و هشتاد و پنجم
🌸 خطبه ۱۲۸ و ۱۲۷
https://eitaa.com/kamalibasirat
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم
ناحله
قسمت چهل چهارم
به جاده نگاه کردم دیدم وایستاده سر خیابونمون
از حرفم خجالت کشیدم.
خیلی شرمنده شدم.
مث اینکه از دفعه ی قبلی که منو رسونده بود یادش بود که خونمون کجاست...
با خجالت گفتم
_دست شما درد نکنه خیلی زحمت کشیدین.
سرش سمت فرمون بود.
دیگه بهم نگا نمیکرد.
در ماشینو باز کردم پیاده شم که تو همون حالت گف
+خواهر حلال کنید منو !
خیلی شرمندم به قرآن.
حس کردم صداش لرزید ادامه داد.
به خدا از قصد نبود ...!
عجله داشتم ...
به هر حال من خیلی متاسفم!
دلم ریش شده بود .
چی به سرش اومد این پسر!!!
نگاش کردمو
_به قولِ خودتون چوب نزنید مارو!
حلال کردم.
از ماشین پیاده شدمو :
_خدانگهدار
+یاعلی
درو که بستم ماشین با سرعت جت از جاش کنده شد.
بنده خدا چقدر کار داشت مزاحمش شدم .
بقیه راهو پیاده رفتم.
کلید انداختمو وارد خونه شدم.
وقتی از نبودن بابا مطمئن شدم خیلی سریع رفتم تو اتاقم.
بعد چند دقیقه بابا هم رسید ...!!
__
لباسامو عوض کردم و نشستم درس بخونم که بابا در زد .
چند ثانیه طولانی که نگاهم کرد گفت :
+ بیا نهار بخوریم
از همیشه نافذتر نگاهم میکرد
رفتم باهاش سر میز نشستم
یخورده که از گذشت گفت:
+از صبح خونه بودی؟
دلیلی نداشت دروغ بگم واسه همین جواب دادم :
_نه
+خب؟
_خونه ریحون اینا بودم .یه جزوه ای بود باید براش توضیح میدادم .
+چرا اون نیومد ؟
_شرایطش و نداشت
+عجب
به غذا خوردنش ادامه داد ولی فهمیدم توضیحات بیشتری میخواد برا همین اضافه کردم :
_اره دیگه .صبح با مامان رفتم یخورده موندم بعد خواستم آژانس بگیرم که برادرش منو رسوند
+چجور آدمایین؟
_خیلی خونگرم ومهربونن
دیگه ادامه ندادیم
بابا رفت سراغ پرونده هایی که ریخته بود رو میز
منم وقتی یه استکان چایی براش بردم رفتم تو اتاقم
این روزا با تمام وجود آرزو میکردم زودتر کنکور لعنتیمو بدم و نفس بکشم .
لذت زندگی کردن و از یاد برده بودم.
خیلی زور داشت خدایی نکرده با تمام اینا قبول نمیشدم.
طبق برنامه ریزی یکی از کتابامو برداشتمو مشغول شدم ۳ ساعت یه ریز سرم تو کتاب بودم انقدر خسته شدم که رو همون کتابا خوابم برد.
بایه حس بد که از خنکی یهویی روصورتم نشات میگرفت از خواب پریدم
تا بلند شدم آب از سر و روم چکه کرد
حیرت زده ب اطرافم خیره بودم که چشمم خورد ب دوتا چشم قهوه ای که با شیطنت نگام کرد
داد زدم :
_مامااااان
+کوفت و مامان
دختر من فکر کردم سکته کردی چرا بیدار نمیشیی دیرمون شدد.
گیج وبی حوصله گفتم کجا چیی ؟
+امشببب دیگههه باید بریم خونه آقا مصطفییی!!
_خب من نمیام درس دارم
+امکان نداره .هیچ جا نیومدی اینجام نمیخوای بیای؟ فقط یه ربع بهت وقت میدم حاضر شی .آماده نبودی همینطوری میبرمت
دلم میخواست جیغ بزنم .ای خدا چجوری نگاهای مضخرفشون و تحمل میکردم
به هزار زحمت بلند شدم
نمیخواستم تو انتخاب لباسم هیچ وسواسی ب خرج بدم
یکی از ساده ترین لباسامو برداشتم که همون زمان مامانم دوباره در و باز کرد و گفت :
+راستی اون پیراهن بلندت و بپوش
بدون اینکه ازم جوابی بخواد درو بست
اعصابم خورد شده بود.
یادمه یه زمان تمام شوقم این بود ک بفهمم میخوایم بریم خونشون یا اونا میخوان بیان اینجا!
چقدر تغییر کردم با گذر زمان.
سعی کردم نقاب مسخرمو بزنم و چند ساعتی و تحمل کنم
لباسام و پوشیدم .یه خورده کرم پودرم به صورتم زدم
رفتم بیرون.
تو هال نبودن حدس زدم شاید آشپزخونه باشن راهمو عوض کردم و رفتم سمت آشپزخونه .
مامان و بابا متوجه حضور من نشده بودن
پدر جدیم کنار مادرم کلا شخصیتش تغییر میکرد
هر وقت باهم بودن صدا خنده های بلندشون تو خونه میپیچید
شخصیتای متفاوتی داشتن ولی خیلی خوب باهم کنار میومدن
اینکه چطور کنارهم انقدر خوب بودن برام جالب بود
برای اینکه متوجه حضورم شن
رفتم و از کابینت یه شکلات ورداشتم
مامانم گفت:
+عه آماده شدی خب بریم پس .
بدون اینکه جوابی بدم کفشام و پوشیدم و از خونه بیرون رفتم.
تا وقتی برسیم یه آهنگ پلی کردم و
وقتی مامانم گفت فاطمه بیا پایین قطعش کردم و پیاده شدم .
حیاط شیک و سنگ کاری شدشون و گذروندیم و رفتیم داخل خونه
مثه همیشه همچی مرتب بود وخونشون به بهترین حالت دیزاین شده بود
عمو رضا اومد و با بابا روبوسی کرد و عید و تبریک گفت
بعدشم خانومش اومد و مامان و بغل کرد
تا چشماش ب من خورد ذوق زده بغلم کرد و محکم صورتم و بوسید
سعی کردم یه امشب و همچی و فراموش کنم و کاری نکنم که به خودمم بد بگذره
منم بوسش کردم و مثه قبل صمیمی عید و بهشون تبریک گفتم
مصطفی پیداش شد
مثل همیشه خوشتیپ بود و اتو کشیده.
با عمو رضا هم احوال پرسی کردیم
اونا رفتن داخل
مصطفی اومد نزدیک تر گفت :
+چ عجب بعد اینهمه مدت ما چشممون به جمال یار روشن شد
جواب پیام و زنگ و نمیدی
برکت
دعای امام علی بعد از نماز عشاء: اَللّهمّ إنّی اَساَلُکَ فَرَجَاً قَریبَاً و صَبراً جَمیلاَ و رِزقاً واسِعاً وَالعَفوَ وَالعافِیَهَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَه؛
مسند امام علی(ع)/ج3/ص227
خداوندا از تو می خواهم گشایشی نزدیک و صبری زیبا و رزقی فراوان و بخشش و سلامتی در دنیا و آخرت.
#افزایش_برکت_و_روزی
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
✍آیت الله بهجت:
هرکس عادت به تأخیرِ #نمازها کرده است
💠خود را برای #تأخیر در همه ی
امور زندگی آماده کند🔥
تأخیر در ازدواج
تأخیر در اشتغال
تأخیر در تولد اولاد
تأخیر در سلامتی و...
#نماز اول وقت.
#خط_امین
#نسل_امید
#به_عشق_انقلاب_حضور
#فجر_مقاومت
#جشن_حضور_تا_ظهور
#گرمه_حضور
#محفل_الشهدا
#حوزه_سردار_شهید_همدانی_حضور
#پایگاه_حضرت_معصومه_س
#بسیج_دانش_آموزی_طرح_شهید_حسین_فهمیده__
#فجر_مقاومت
#استان_خراسان_شمالی
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
خودسازی(مظلومیت اهل بیت)
امام صادق علیه السلام:
نَفَس کسى که براى مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح و اندوه او به خاطر ما عبادت است.امالى شیخ مفید/ص338
شیعه واقعی غصه اش، غصه ی اهل بیت و عدم استقرار حکومت الله است نه نداشتن مادیات دنیوی.
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
🔹روز پنجشنبه روز امام حسن عسکری علیه السلام است
🔸امام حسن عسکری (ع) می فرمایند:
📜از افشاى اسرار و رياست جويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند
#حدیث۳۳۴
تحف العقول ، ص 487
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
🌹شهید علی اکبر نوری🌹
🔹شادی روح شهدا صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
⚪️فرازی از وصیتنامه شهید:
خدایا از تو می خواهم و عاجزانه هم درخواست دارم ، که کمکم کنی تا افعال و حرکاتم در مسیر تو باشد ، و به نیّاتم جهت الهی بدهی ، تا نیّات و اعمال و رفتارم ارزش پیدا کند ، و در این وادی که پا نهاده ام لحظه ای من را ، به خودم وا مگذاری
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا نباید با آمریکا مذاکره کنیم؟
دلیل؟ تجربه! مذاکرات الجزایر یکی از این تجربههاست.
#مستند_قرارداد_۱۹_ژوئن
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عاقبت با طناب آمریکا در چاه رفتن:
زلنسکی: منابع معدنی کمیاب اوکراین را هم در اختیار آمریکا قرار میدهیم!
🔸ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، با درخواست دونالد ترامپ مبنی بر دسترسی به ذخایر معدنی اوکراین در ازای تداوم حمایت آمریکا موافقت کرده است.
🔸دولت اوکراین نقشهای از منابع فلزات کمیاب این کشور را به مقامات آمریکایی ارائه کرده است.
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خبر خوب سخنگوی دولت برای شب عید!
🔹دررررسته،فیلترِ تلگرام و یوتوب کمتر میشه😍!
✍خوشحال نشدید؟مگه مشکلی بجز این مسئله تو کشور وجود داره؟دلار و طلا که ارزونه،قیمت سیبزمینی پیاز هم اوکیه،گرونی هم نداریم،فقط مشکل رفع فیلتر سکوی دشمنه😏😏
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
♨️ اعمال شب نیمه شعبان
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش پزشکیان به چتر گرفتن معاون اجرایی بالای سرش
🔹جعفرپناه چتر را ول کن؛ همه خیس میشوند بگذار ما هم خیس شویم.
🔸پیشتر رئیسجمهور شهید در سفر به تاجیکستان از همراه خود خواسته بود چتر بالای سرش را بردارد.
🆔️https://eitaa.com/kamalibasirat
┄┅🔴کانال شهید کمالی 🔴┅┄