eitaa logo
شهید کمالی
944 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
562 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر اول سایت رهبر انقلاب در واکنش به توهین یکی از نامزدها به سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
سردار دلها ، خار چشم همه دشمنان است.
جلیلی:آقای پزشکیان کشور را قفس خواند.
💢 جلیلی: برای آقای پزشکیان متأسفم که کشور را قفس می‌نامد. @StrategicNews_ir
🗳 | سعید جلیلی: امروز میهمان مردم لرستان بودم، به شدت متاثر بودند از تعبیر نادرست درباره شهید سلیمانی؛, و از من خواستند که آن ابزار ناراحتی شان را بیان کنم. @jahaannews jahannews.com
جلیلی به پزشکیان: شما مساله را نمی دانید تاریخش را نمی دانید راه حلش که بماند
19.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ پزشکیان: تهمت می‌زند که من ادامه دهنده راه روحانی هستم! مسعود پزشکیان: 🔹این می‌خواهد رئیس‌جمهور شود جلوی دیدگان مردم تهمت می‌زند که من ادامه دهنده راه روحانی هستم! به افرادی که نیستند تهمت می‌زند و هیچ‌وقت حاضر نیست با آنها بنشیند و صحبت کند! 🔹مردم عزیز کشورمان بدانند که این روند و این نگاه یعنی این. من این متن را برایتان می‌خوانم. 🔹قهرمان ملی ما، شهید سپهبد بزرگوار سلیمانی امنیت عراق را تامین کرد ولی ما بازار را می دهیم به دیگران. 🔹مدیر ضعیف یعنی اینکه مذاکره کنیم اما نتیجه آن این شود که پرونده ایران به شورای امنیت برود. 🔹تعهد می کنم که به دنبال عدالت و رفع تبعیض هستم. 🔹تعهد می‌کنم تلاش کنم هیچ خانواده ایرانی نگران فرزند خود نباشد. 🔹علت وضعیت فعلی مدیران نالایق و بی تجربه و غیرکارشناس هستند. 🔹می گویند انها که دور من جمع شده اند بد هستند. دور شما چه کسانی جمع شده اند. آنها که از سفارت عربستان بالا رفتند. 🔸جلیلی: اسم یکیشان را بگویید. 🔸سعید جلیلی چند بار از پزشکیان خواست که یک نفر را نام ببرد. (اسم هیچ فردی توسط آقای پزشکیان مطرح نشد) 🔹پزشکیان: راحت برمیدارد و به من می گوید که شما دولت سوم روحانی هستید. 🔹جلیلی: قطعاً همینطور است! 🌐 nournews.ir 🆔 @Nournews_IR
مجری هم سوالات خاصی می‌پرسه ها!
خداییش روحانی چیکار کرده که هیچ کس گردن نمیگیره 😂
آقای پزشکیان گفتند دولت رئیسی از ما حمایت کرده چند دقیقه دیگه گفت که استانداران دولت شهید رئیسی از جلیلی حمایت کردند؟ من متوجه نشدم چند چنده ،کی به کیه
دردولت شهید رئیسی دو میلیون و هشتصد هزار واحد مسکن ساخته یا در حال ساخته و به هرواحد مسکونی ابتدا ۳۵۰میلیون و بعد۵۰۰میلیون و الان هم حدود ۸۰۰میلیون اختصاص داده است.
♨️اینقدر مرد باش منو گردن بگیر😂😂😂
پزشکیان: آنچه قانون گفته اجرا میکنم مجری:یعنی سالی یک میلیون مسکن میسازی ؟ پزشکیان:نه نمیشه هرچقدر بتونم میسازم
♨️اتمام حجت ! مردم عزیز ایران مردم غیرتمند ایران چشم هایتان را و گوش هایتان را باز کنید در این زمان در مکانی ایستاده ایم که هزاران شهید جانشان را دادند ، خونشان ریخته شد تا ما در این هوای انقلاب نفس بکشیم. کسی را می بینید که از درد مردم میگوید اما فقط میگوید بدانید دردی را دوا نخواهد کرد حرف زدن آسان است اما موقع عمل خواب میمانند و صبح جمعه بیدار میشوند. بدانید این همان است فقط بجای عبا و ریش رنگ شده ، کت پوشیده و ته ریش دارد بدانید در لحظه ی حساس تاریخ ایستاده ایم برگه رای شما مانند کنترلی ست که دو دکمه دارد ، روبه جلو و روبه عقب مختارید برای انتخاب! اما اگر روبه عقب را انتخاب کردید دیگر راهی نیست و تمام. انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ  خداوند سرنوشت هیچ قوم( و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! ✍🏻بانو
🔴حسام الدین آشنا، مشاور حسن روحانی: امشب این امر تثبیت کرد که آقای جلیلی یک مناظره کننده ارشد است.
27.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ "قاسم هنوز زنده است" 💢حاج قاسم فرمانده دوست داشتنی، خار چشم دشمنان بودو یاور مظلومان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹صفحه: 585 💠سوره عبس: آیات 1 الی 40 @ahlolbait_story
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه امن یجیب را قرائت میکنیم دست_تقدیر۱۶ قسمت_شانزدهم ماشین هن هن کنان کوچه پس کوچه های خاکی شهر نجف را پشت سر می گذاشت، رقیه که روی آن را نداشت مزاحم این پیرزن و پسرش شود، با صدای آهسته ای گفت: ما باید به ایران برویم، نمی خواهیم مزاحم کسی شویم، البته فی الحال هیچ چیز نداریم و تمام دارو ندارمان نزد یک آشنایی هست که تماس گرفتن با او حکم بر باد رفتن زندگیمان را دارد.. پیرزن اجازه نداد حرف رقیه تمام شود و با لحنی طلبکارانه گفت: چه می گویی؟ مزاحم چیست؟! انگار ملتفت نشدی چه شد؟! تو قاصد امام غریبم هستی و از الان تا زمانی که در عراق حضور داری میهمان خانه ننه مرضیه خواهی بود و هر وقت هم موقعیت رفتن به ایران فراهم بود با هم میرویم و با زدن این حرف رویش را به طرف عباس که گویی در فکر فرو رفته بود کرد و گفت: مگر نه عباس؟! عباس، هاج و واج او را نگاه کرد و گفت: آره...هر چی که شما بگویید و کمی جلوتر، کنار خانه ای قدیمی توقف کرد، محیا که هنوز از بازی روزگار بهت زده بود با اشاره رقیه در عقب را باز کرد و پیاده شد. با تعارف ننه مرضیه، یکی یکی وارد خانه شدند. خانه ای تمیز و دلباز با حیاطی بزرگ و سیمانی که در وسط آن باغچه ای به چشم می خورد که دور تا دور باغچه درختان سربه فلک کشیدهٔ نخل که دانه های خرمای زرد رنگ رویش انگار به آدم چشمک میزد، خودنمایی می کردند و در وسط درختان هم کُردهایی از سبزی های خوردن به چشم می خورد. فضای خانه آنطور بود که بیصدا روح میهمانان را نوازش می کرد و ناخوداگاه لبخند به لب آنها آورد. ننه مرضیه که گویی یکی از عزیزانش به میهمانی آمده است دست رقیه را گرفت و به سمت در آهنی آبی رنگی که قفل بود کشید و گفت: بیا این کلبهٔ درویشی را از خودت بدان و سپس عصایش را به دیوار آجری رنگ رفته، تکیه داد و با کلیدی که بر دسته کلید گردنش آویزان کرده بود قفل در را باز کرد. پیش رویش راهروی کوچکی بود که گلیم لاکی رنگ کوچکی فرش شده بود،سمت چپ ابتدای راهرو دری زرد رنگ به چشم می خورد که قفل روی آن نشان میداد اتاقی مخصوص است و چند قدم جلوتر به سالنی که با قالی های قدیمی نخ نما فرش شده بود میرسید و انتهای سالن به دری می خورد که حتما آشپزخانه بود، دیوارهای خانه سفید بود که رنگ زردی که برآن نشسته بود خبر از گچ قدیمی اش میداد. ننه مرضیه اشاره ای به هال کرد و گفت: هر چه دارم و ندارم در اختیار شما و بعد به طرف در زرد رنگ برگشت و دوباره کلیدی را از دسته کلید گردنش جدا کرد و قفل در را باز کرد و گفت: این اتاق مخصوص میهمانان مولایم علی ست، هر سال سعادت دارم به حرم مولا علی بروم و با سماجت برای این اتاق مسافر جور کنم و بعد اشک گوشه چشمش را گرفت و ادامه داد: به این امید که مولایم علی در بهشت اعلی اتاقی در کنار اقامتگاهش به من عنایت فرماید. رقیه و محیا از اینهمه عشق این پیرزن به مولا علی اشک به چشم آوردند و در این هنگام، عباس که گویی روی آن را نداشت وارد خانه شود از روی حیاط صدا زد: مادر! من میروم اطلاعاتی کسب کنم و ببینم چگونه میشود رهسپار ایران شد... ننه مرضیه که انگار بهترین خبر عمرش را داده باشند جلوی در آمد دستانش را رو به اسمان بلند کرد و همانطور که صدایش از شوق می لرزید گفت: خدا عاقبتت را به خیر کند، خدا تو را در پناه خود نگهدارد و به تمام آرزوهایت برساند که مرا به آرزویم می رسانی و بعد بغض گلویش شکست و با صدای بلند تر ادامه داد: خدایا صد هزار مرتبه شکرت...امروز من چه کرده ام که اینهمه بنده نوازی می کنی؟! و بعد دست محیا را در دست گرفت و گفت: چقدر وجود شما با خیر و برکت است...برویم داخل که ننه مرضیه باید به میهمانانش سور دهد، برویم... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
20.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ شرح خطبه غدیر 8⃣3⃣ جلسه سی و هشتم