بسم رب المهدی به نیت سلامتی فرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه آیه ام یجیب را قرائت میکنیم.
روایت دلدادگی
#قسمت ۹ 🎬 :
راهزن دیروز و مسافر امروز ،روزها در راه و شبها در آبادی یا کوه کمری ، پناه می گرفت و این برای سهراب اصلا سخت نبود ، چون طبیعت سهراب با اینچنین زندگی کردنی خو گرفته بود .
دو هفته از شروع سفر سهراب می گذشت، دو هفته ای که برای هر فرد معمولی هر روزش میتوانست ،کشنده و دردناک باشد ، اما برای سهراب مثل روزهای دیگر عمرش بود ، حیران و هوشیار در بیابان ، با این تفاوت که در این سفر ،غارتی وجود نداشت.
نزدیکی های ظهر بود ، رخش عرق ریزان به پیش میرفت و رهگذرانی که گهگاهی سهراب در سفر با آنها برخورد می کرد ، در راه پیش رویش ،بیشتر از همیشه بود و این نشان میداد به نزدیکیهای مقصد رسیده.
بالاخره به جایی رسید که ازدحام افراد و کاروانهای مختلف به چشم می خورد.
کمی دورتر برج و باروی دروازه ی خراسان پیدا بود.
کاروانیان در صف های طویل منتظر رسیدن نوبتشان بودند تا از دروازه بگذرند و این از حوصله ی سهراب بیرون بود.
به انتهای صف رسیده بود ، از اسب به زیر آمد و همانطور که افسار رخش را به دست می گرفت ، آرام آرام از بغل صف طولانی مسافران می گذشت. قصدش این بود زودتر راهی به داخل شهر پیدا کند که ناگهان مرد جوانی از داخل صف صدا زد :
آهای مرد روی پوشیده؛ کجا با این عجله؟! برو داخل صف...
سهراب نزدیک مرد جوان شد و آهسته گفت : من قصد بهم زدن صف و بی نوبتی را ندارم ،سؤالی دارم می خواهم از نگهبان دروازه بپرسم.
آن مرد ، چشمانش را ریز کرد و سرش را به گوش سهراب نزدیک کرد و گفت : بله می دانم ، این سؤال را هر وقت من هم به جلوی دروازه میرسم و صف طولانی را می بینم ،به ذهنم میرسد و اگر موقعیتش باشد میروم تا بپرسم!!!
سهراب با خنده گفت : خوب برادر توکه می دانی دردم چیست ، چرا بقیه را هوشیار میکنی؟!
آن مرد خنده ی بلندی سر داد و گفت : ابراهیم هستم ، توکیستی ؟ چرا روی پوشیده ای؟
سهراب دستار از صورتش باز کرد و با لبخند ،دستش را به سمت ابراهیم دراز کرد و گفت : سهراب هستم ، غریبم و از راهی دور آمدم.
ابراهیم همانطور که دست سهراب را در دست می فشرد ،او را در کنار خود جای داد و گفت : از آشناییتان خوشبختم ، من اهل خراسانم ، شغلم پیله وریست و داخل صف ایستادن تا رسیدن به دروازه کار همیشگی ام است،زیرا اینجا خراسان است و هر روز چندین کاروان به قصد زیارت وارد این شهر می شوند و با این حرف قهقه ای زد و ادامه داد: اما اینبار جلوی دروازه از همیشه شلوغ تر است.
سهراب با ابراهیم هم قدم شد و همانطور که همراه صف به پیش می رفتند گفت : اتفاق خاصی افتاده که اینچنین شلوغ است؟!
ابراهیم دستی به یال رخش کشید و نگاهی به الاغ زبان بسته ی خودش کرد و گفت : مشخص است اسبی اصیل است ، حتما وضعت خوب است که اینچنین مرکبی داری...نکند تو هم به شوق رسیدن به سکه های حاکم خراسان ،رنج سفر را به خود داده ای؟ یا برای زیارت آمده ای؟!
سهراب با حالتی سؤالی ،ابراهیم را نگاه کرد و ابراهیم که جوابی نگرفته بود ادامه داد: مدتهاست که حاکم در بوق و کرنا کرده که در سالروز تولد بیست سالگی دختر بزرگش ، جشنی بزرگ برپا می کند و از تمام نام آوران ایران برای شرکت در جشن و مسابقه ی سوار کاری و شمشیر زنی که به همین مناسبت برپا می شود ، دعوت نموده ....و وعده کرده هر کس در این مسابقه برنده شود ، هزار سکه زر ناب و یک منصب در خور در دربارش به او عطا خواهد کرد.
با شنیدن این حرف ، فکری در ذهن سهراب جرقه زد ، چند متر جلوتر رفتند و در حین رفتن گفت : وعده ی وسوسه انگیزیست، من نیز برای همین امر ،رهسپار خراسان شدم...
ادامه دارد
📝 به قلم : ط_حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۱۰ 🎬 :
بالاخره سهراب به جلوی دروازه رسید .
یکی از نگهبانان رو ابراهیم که گویا او را می شناخت گفت : آهای ابراهیم پیله ور ؛ امروز بار الاغت چیست و چه در بساط داری؟!
ابراهیم لبخندی زد و گفت : بازار کساد است جناب، چیز دندان گیری برای شما نیست ، کیسه ای گردو و کیسه ای پر زرد آلوی خشک شده...همین
نگهبان چشمانش برقی زد و همانطور که الاغ را وارسی می کرد گفت : از این کیسه ، مشتی سهم ما نمی شود؟
ابراهیم الاغ را به جلو هی کرد و گفت : نه که نمیشه...سهمت را چند روز پیش دادم ، اینها سهم کودکان بی نوایم هستند.
نگهبان خنده ای کرد و رو به سهراب گفت : مسافری؟ از کجا می آیی؟ گمان نکن که همه ی خراسانیان چون ابراهیم ،ناخن خشک هستند...نگفتی کی هستی و از کجا و برای چه آمده ای؟
سهراب گلویی صاف کرد و گفت : از سیستان می آیم ، هم برای زیارت و هم سیاحت و هم جشن و مسابقه ،رهسپار اینجا شدم.
نگهبان دستی به گردن رخش کشید وگفت : به به عجب اسب زیبا و قدرتمندی، اگر با این مرکب بخواهی در مسابقه شرکت کنی ،حتما برنده ای، البته به شرط اینکه خودت هم مثل اسبت قوی و اصیل باشی و سپس چشمانش را ریز کرد و ادامه داد : یعنی آوازه ی جشن و مسابقه ی حاکم خراسان به سیستان هم رسیده؟!
سهراب سری تکان داد و گفت : رسیده که الان بنده حضورتان هستم.
نگهبان راه را باز کرد و همانطور که سهراب از کنارش می گذشت ،دستی به روی شانه اش زد وگفت : سه روز دیگر مسابقه برقرار است، برو در کاروانسرایی اسبت را تیمار کن ، زبان بسته راه زیادی را آمده ، بگذار روز مسابقه تازه نفس باشد.
سهراب بله ای زیر زبانی گفت و از دروازه ی بزرگ گذشت و قدم به شهری نهاد که روزگاری دور ، در اینجا میزیسته ...
وارد شهر شد ، نمی دانست که به کدام طرف برود ، سالها از اقامتش در خراسان گذشته بود و با توجه به اینکه او آنزمان ،کودکی بیش نبود و شهر هم تغییرات زیادی کرده بود، همچون انسان حیران و سرگردانی در جای خود ایستاده بود که ناگهان با صدایی آشنا از کنارش به خود آمد.
ابراهیم سمت راستش ایستاد و گفت : می خواهی چه کنی ،ای رفیق تازه؟
اگر دوست داشته باشی ،کلبه ی درویشی هست ، میتوانی میهمان زندگی درویشی ما باشی..
سهراب از اینهمه میهمان نوازی ابراهیم به وجد آمده بود ،اما هدفش چیز دیگری بود ، بنابراین با اندکی خجالت گفت : نه...مزاحم شما نمی شوم ، فقط اگر بگویی برای رسیدن به کاروانسرای یاقوت یک چشم از کدام طرف باید بروم ،مرا مدیون خود کردی..
ابراهیم چانه اش را خاراند انگار می خواست کمی فکر کند که سهراب دوباره گفت : البته یاقوت یک چشم از آشناهای سالهای دور ماست ، نمی دانم براستی الان زنده باشد یا نه؟
ابراهیم خنده ای زد وگفت : او که از من و تو سالم و قبراق تر است و مثل زالو خون مسافران را میمکد..داشتم فکر میکردم از کدام راه برویم ، زودتر به مقصد میرسیم.
و سپس سمتی را نشان داد و گفت : بیا دوست عزیز...ما رفیق نیمه راه نیستیم، تا کاروانسرا همراهیت می کنم.
سهراب لبخندی زد و هم قدم با ابراهیم راهی کاروانسرا شد.
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
🔺 "۴ نفر از از عوامل تیم خرابکاری مرتبط با رژیم صهیونیستی که تحت هدایت افسران سرویس موساد مرتکب اقدامات گستردهای علیه امنیت کشور شده بودند پس از طی روال قانونی صبح امروز به دار مجازات آویخته شدند. "
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔺مهم_ اشاره حضرت آقا به نقش بانوان و خانمها در انتخابات
"من در آخر صحبتم اشاره کنم به مسئلهی انتخابات. در این قضیّهی انتخابات ــ که من چند روز قبل هم تأکید کردم روی این مسئله ــ شما بانوان و خانمهای عزیز میتوانید نقش ایفا کنید. مهمترین نقش شما هم در داخل خانه است؛ مادرها میتوانند نقش ایفا کنند، وادار کنند فرزندان را و همسر را برای اینکه در زمینهی انتخابات فعّال باشند و درست تحقیق کنند. زنها در برخی از مسائلِ شناختِ اشخاص و راهبردها و جریانها، دقیقتر و ظریفتر از مردها نگاه میکنند و نقاطی را پیدا میکنند؛ [لذا] در شناخت نامزدهای انتخاباتی، در حضور در پای صندوقها، هم در داخل خانه و هم در خارج خانه میتوانید نقش ایفا کنید."
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
شهید کمالی
🔺 "۴ نفر از از عوامل تیم خرابکاری مرتبط با رژیم صهیونیستی که تحت هدایت افسران سرویس موساد مرتکب اقدا
28.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جزییات بیشتر از شبکه موساد جزئیاتی از ماجرای جاسوسان موساد که امروز اعدام شدند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
پزشک نادان و جابجایی جلاد و شهید
برای اینکه جامعه ای امنیت و رفاه داشته باشد نیاز است که بار زحمت آن را افرادی که همواره فراتر از دیگران میفهمند و عمل میکنند، بر دوش بکشند.
از میان اقشار مختلف کارگر و دانشمند و پزشک و معلم و مدیر و رزمندگان و مهندسان، همیشه برخی هستند که زجر پیشبرد اهداف جامعه را با شب کاری ها و کم حقوقی ها و ماموریتهای دور و طولانی به جان و مال و آبرو میخرند. اینان به حق ستونهای سرفرازی جامعه انسانی و مانع اصلی فروپاشی اخلاق و امنیت و اقتصاد در جامعه و زندگی مردمان عادی هستند.
در مقابل البته کسانی هم در همین اقشار هستند که انگل وار با دست درازی به جان و مال و آبروی مردمان به کام گیری از جسم جامعه می پردازند و دردناکتر آنکه همواره طلبکارند و با غرغر و توهین و تمسخر، روحیه مساعی جمعی در اجتماع را می میرانند.
اگر آن فداکاران اولی نبودند و نباشند، هر جامعه ای زیر فشار افراد زالوصفت و نیروهای فرار از مرکز، در چشم به هم زدنی، فرو می پاشد و تبدیل به ویرانه ای مرگبار میشود.
آن مطلبی که آن پزشک نادان بجنوردی با عنوان "کتلت" درباره ی شهید رضی عزیز نوشت و پراکند را در چهارچوب مطالب بالا باید فهم کرد. کار انگل وار او و امثال وی البته همواره وجود دارد و راهکار حل معضل نیز از گفتاردرمانی گرفته تا جراحی همگی قابل بررسی است و این به تدبیر جامعه و مسوولان و طی فرایند باز می گردد.
نهایتا نیز در پاسخ به آن نادان باید گفت: سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی... از نظر فداکاران و ایثارگران، آسیبهای جانی و مالی و آبرویی چیزی جز زیبایی از جانب پروردگار نیست.
حق یار
جواد راد
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📖 حفظ اتحاد شرط پیروزی
مواظب باشید، در حالی که ما دنیای اسلام را به وحدت دعوت میکنیم، دشمن نتواند در میان صفوف خود جمهوری اسلامی، اختلاف و تفرقه ایجاد کند. شرط پیروزیها این است که جناحهای مختلف در جمهوری اسلامی، احترام هم را حفظ کنند و با هم باشند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🕋 حاکمیّت دین خدا
امام بزرگوار ما مسیر را عوض کرد و یک تغییر بزرگ انجام گرفت؛ امام مسیر ملّت ایران را تغییر داد، ریل را عوض کرد؛ ما را بهسمت هدفهای بزرگ حرکت داد. این هدفها خلاصه میشود در حاکمیّت دین خدا.
حاکمیّت دین خدا بهمعنی عدالت اجتماعیِ بهمعنای واقعی است، بهمعنای ریشهکنی فقر است، بهمعنای ریشهکنی جهل است، به معنای ریشهکنی استضعاف است؛ حاکمیّت دین خدا بهمعنای برقراری منظومهی ارزشهای اسلامی است.
۱۳۹۵/۰۳/۱۴
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
یا «بیسواد»ید یا «مزدور»، شایدم «هردو»
نوشته: سیاست آیتالله خمینی، یک سیاست «تنشزا»ست و مشکلات ما در کشور به خاطر همین سیاست است.
گفته: اگر سفارت آمریکا را در سال ۵۸ تسخیر نمیکردید، آمریکا با شما دشمنی نمیکرد.
اگر آیتالله خمینی از ابتدای انقلاب، بنا را بر تقابل با آمریکا نمیگذاشت آمریکا کاری به شما نداشت.
میگوید: اتفاقا علت حملۀ صدام به ایران هم همین سیاست تنشزای آیتالله خمینی است. صدام شنیده بود که آقای خمینی قصد صدور انقلاب را دارد، به همین خاطر به ایران حمله کرد تا انقلاب صادر نشود.
من میگویم: متأسفم که بعد از گذشت ۴۵ سال از انقلاب، هنوز آدمهایی آن هم بعضاً عمامه بهسر پیدا میشوند که از گفتن این آسمان ریسمانها خجالت نمیکشند. تعجبم از این است که چطور رویشان میشود اینها را بگویند. خوشبینانهترین قضاوت در مورد اینان این است که بگویم: از تاریخ «هیچ» نمیدانند.
مصدق حکم عزلی که محمدرضا برایش نوشته بود را قبول نکرد. شاه بهخاطر قدرت آیتالله کاشانی و حمایت مردم از مصدق مجبور به ترک ایران به مقصد ایتالیا شد. مصدق انگلیسستیز اما آمریکاخواه بود. از فشار انگلیسیها به آمریکا پناه برد. آمریکاییها هم با سر انداختنش به چاهِ فنا. کودتای ۲۸مرداد۳۲ را با دلارهایی که بواسطۀ «کیم روزولت» به ایران فرستادند را به راه انداختند و پهلوی فراری را برگرداند به رأس قدرتِ ایران برای منافع خودشان.
اینجا امام خمینی چه سیاست تنشزایی را اعلام و اعمال کرده بود؟
از سال ۴۱ که امام مخالفتش را با سیاستهای آمریکایی که توسط شاه اعمال میشد و بعد، در سال ۴۳ که به کاپیتولاسیون اعتراض کرد و دم از منافع ملت ایران زد و آمریکا و اسرائیل و شاه را رسوا کرد که منجر به تبعید امام شد، فشار بر انقلابیها و شخص امام با حمایت آمریکا زیاد شد. اصلا این چهلپنجاه هزار آمریکایی در دستگاههای نظامی، امنیّتی، اقتصادی و... چه غلطی میکردند؟!
اینجا چه؟ امام تنشزایی کرد؟ دفاع از حقوق مردم، تنشزایی است؟ شما مسائل را اینقدر پیاده میفهمید یا خودتان را برای بزک آمریکا به نفهمی زدهاید؟!
آرام آرام برای خفهکردن صدای حمایت از مردم و ملت و کشور، ساواک صفاک را اسرائیلیها با پشتیبانی آمریکا به شاه تحمیل کردند که بعدها آن فجایع را رقم زدند. اینجا خمینی مظلوم چه کرده بود جز بلند کردن صدای عدالتخواهی؟
در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب، فرستادۀ آمریکا، یک ژنرال برجسته به نام «هایزر» آمد تهران برای اینکه اگر بتواند یک کودتا راه بیندازد و صدها هزار، بلکه میلیونها آدم را به قتل برسانند؛ نیّتشان این بود تا بلکه جلوی انقلاب مردم را بگیرد اما نتوانست! اینجا هم خمینی تنشزایی کرده بود؟
در ۱۳ آبان ۵۷ دانشآموزان را در کف خیابان به رگبار بستند! چه کسی کرد؟ کار کی بود؟ امام یا شاه وابسته به آمریکا؟
و اما سفارت آمریکا یعنی لانۀ جاسوسی و مقدمهسازی برای توطئه، کودتا و براندازی، بهنظر شما باید با آن چه میکردیم؟ میایستادیم تا پدرمان را در آورند؟ فقط احمقها میتوانند چنین کاری بکنند! قبل از وقوع توطئه بایستی جلوی آن را گرفت، این حکم عقل است. همه همین را میگویند.
اسنادی که از سفارت به دست آمد نشان داد که از همان روزهای اوّلِ بعد از پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا مرکز توطئه و جاسوسی علیه ایران بوده؛ حتّی در سفارت آمریکا طرّاحی کودتا میشده که علیه انقلاب کودتا کنند؛ طرّاحی جنگ داخلی میشده؛ تلاش میکردند که در استانهای مرزی کشور، جنگ داخلی راه بیندازند؛ طرّاحی میشده که چگونه در حکومتِ جدیدِ انقلابی نفوذ کنند؛ رسانههای ضدّانقلاب را که در داخل بودند، مدیریّت میکردند. یعنی این سفارت، از اوّلین روزهای شروع انقلاب، مرکز توطئه علیه کشور و علیه انقلاب بوده.
خب اگر در کوچۀ شما یک خانۀ تیمی درست شود برای ترور شما، یا برای سرقت منزل شما، یا برای تجاوز به ناموس شما، شما چه میکنید؟ سیاست شما چه خواهد بود؟ از ترس اینکه به شما نگویند: تنشزا! صبر میکنید تا پدرتان را درآورند؟ اگر پاسختان «آری» است، پس خیلی احمق هستید.
و اما صدور انقلاب، یعنی صدور تفکرِ نه ظلم و نه انضلام. یعنی ما با نظام سلطه که عالم را تقسیم به سلطهگر و سلطهپذیر میکند، مخالفیم و خود ما هم نه سلطهگریم و نه سلطهپذیر و این تفکر را، هم تبلیغ، ترویج و صادر میکنیم و کردهایم. این سیاست، سیاست خداست. خدا میگوید نه ظلم کن و نه ظلم بپذیر. این، سیاست انبیاست. سیاستِ امام حسین علیهالسلام است. شاید نمیدانید که منظور از صدور انقلاب، سیاست جنگطلبی و لشکرکشی و فتوحات جغرافیایی نیست.
کاش اینقدر غیرت میداشتید حرفهایی را که آمریکاییها سالهاست برای پوشاندن جنایتهایشان و برای تحریف تاریخ و انحراف افکار عمومی جهان دارند تکرار میکنند، شما تکرار نمیکردید.
اسماعیل فخریان
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
4_5787388824141173775.mp3
3.46M
🎧 کلیپ صوتی | انتخابات مسیر جمهوریت و اسلامیت
آن چیزی که جلوی بُروز دیکتاتوری را در کشور میگیرد انتخابات است؛ آن چیزی که جلوی هرجومرج و اغتشاش و ناامنی را میگیرد انتخابات است. انتخابات آن مسیر صحیحی است که مردم میتوانند بهوسیلهی آن و از آن مسیر، حاکمیّت ملّی را، مردمسالاری را، جمهوریّت را در کشور تأمین کنند.
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
#انتخابات
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
*📊مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) نتایج موج اول پیمایش در خصوص انتخابات مجلس را منتشر کرده است:*
🔻 حتماً شرکت میکنم: ۲۷.۹%
🔻 به احتمال زیاد شرکت میکنم: ۷.۴%
🔻 هنوز تصمیم نگرفتهام: ۲۱.۹%
🔻 احتمال کمی دارد شرکت کنم: ۶.۸%
🔻 به هیچ وجه شرکت نمیکنم: ۳۶%
جامعه آماری: ۵۰۸۶ نفر | شیوه نظرسنجی: حضوری
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
شهید کمالی
*📊مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) نتایج موج اول پیمایش در خصوص انتخابات مجلس را منتشر کرده است
راهکار افزایش مشارکت در انتخابات
♨️ پیشنهاد مهم و کاربردی #حجت_الاسلام_راجی درباره #انتخابات_حداکثری
🔰 آخرین مواضع و مطالب مهم #حجت_الاسلام_راجی را در ویراستی (توئیتر ایرانی) به آدرس ذیل دنبال کنید
___________
🔸 اگر ویراستی را نصب دارید
🔸 اگر ویراستی را نصب ندارید
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir