eitaa logo
شهید کمالی
906 دنبال‌کننده
13هزار عکس
5هزار ویدیو
585 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ صدو هشتادمین جلسه گفتگوی زنده تصویری گروه بصیرتی اهل البصر: موضوع : بررسی ابعاد ترور شهید اسماعیل هنیه و پاسخ جمهوری اسلامی 🌏سخنران این جلسه : استاد گرامی جناب آقای مرید سرلک کارشناس مسائل سیاسی زمان: سه شنبه ۱۶ مرداد ساعت ۲۱:۰۰ 🎥پخش لایو جلسه در کانال اهل البصر روبیکا: https://rubika.ir/ahlolbasar |
مخالفت شورای نگهبان با تعطیلی شنبه ها 💬 شورای نگهبان: تعطیلی روز شنبه، مغایر با شرع است 🔸 تقدیر ویژه از نگهبانان حریم الهی و شرع مقدس اسلام 🌹👏🤲 🔸 شورای معظم نگهبان! از موضع اسلامی و انقلابی آن شورای عظما، در رد تعطیلی یهودی مسلک شنبه‌ها، بسیار متشکریم. اجر شما با خدای قرآن عظیم و صاحب سوره جمعه، ان شاء الله. @Hasanabbasi_ir
Sedaye enghelab kamali.mp3
11.33M
📢 شماره۱۲۵۳ 💠پنجره آخرین تحلیل‌های روز در رادیو صدای انقلاب موضوع : تحلیل و بررسی مسائل راهبردی ترور اسماعیل هنیه کارشناس: دکتر نوید کمالی کارشناس مسائل راهبردی 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
مژده مژده قرعه کشی روزانه برای کربلا(روز دوم) کسانی که آرزوی زیارت کربلا  را به دل دارن عضو کانال کربلا باشید انشالله به مناسبت اربعین هر روز قرعه کشی برای زیارت کربلا را داریم شرایط ثبت نام 🌷🌷 ۱_عضویت در کانال کربلا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3754099072C494f90f941 ۲ _ارسال بنر به پنج نفر یا پنج گروه ❌جهت شرکت در مسابقه روزانه کربلا _ اربعین حسینی 1403 «روز دوم» وارد دیجی فرم زیر شوید:👇 https://digiform.ir/c5c7a6ad3d ______________________________ با تشکر خادم شما و نوکر اهل بیت حاج آقا عبدالهی مدیر کانال🕌🕌
❌ برخی منابع از وقوع انفجار در پایگاه عین الاسد ارتش آمریکا خبر می دهند.
❌عین الاسد زیر رگبار موشکی مقاومت عراق
📸 وزیر ارشاد صاحب رسانه شد 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📌وزیر خارجه اسرائیل: ایران از طریق مجارستان به ما پیام داده است که قطعا حمله خواهد کرد وستانیوز
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 یک سند تکان دهنده | قابل توجه هواداران مذاکره و اروپا و آمریکا 🍃🌹🍃 🔻نصیحت تقی‌زاده ۱۰۰ سال قبل به دیپلمات‌های امروز: «منحصر دانستن نجات ایران به سیاست بین المللی، نتیجه شهرت پرستی و هوس سیاسی - دیپلماسی است» 🔺آنچه می‌خوانید نصیحت روزنامه کاوه است حدود ۱۰۳ سال قبل (به قمری)؛ آن هم از نشریه سید حسن تقی‌زاده! برای کسانی که راه نجات مملکت را تنها در سیاسی‌کاری با غربی‌ها منحصر می‌دانند. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
چند نکته مهم درباره حمله قریب الوقوع به اسرائیل ‼️انتشار محتوا در راستای جهاد تبیین باشماست👇 https://eitaa.com/joinchat/1066729623Cf64777909c
🟣 خنثی‌سازی و تبیین برنامه دشمن امروز جبهه‌ی دشمن برای خواص برنامه‌ی خاص دارد؛ که این‌ها را دچار تردید کنند، احیاناً چرب و شیرین دنیا را به این‌ها بچشانند، این‌ها را جذب کنند برای این‌که در بزنگاه‌ها، در نقاط حسّاس، در آنجایی که لازم است یک اقدامی انجام بدهند، انجام ندهند و آن شتاب‌دهندگی‌ای که از خواص متوقّع است، صورت نگیرد. وظیفه‌ی خواص این است: در مواقع لازم، باید تردید‌افکنی و شک‌آفرینی دشمن را خنثی کنند و مسائل را تبیین کنند؛ «جهاد تبیین» که بنده عرض کرده‌ام، ناظر به این است. ۱۴۰۲/۱۱/۱۶ 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔻رییس‌جمهور در دیدار دبیر شورای امنیت ملی روسیه: 🔹 ایران و روسیه شرکای راهبردی با روابطی رو به گسترش هستند 🔹توسعه روابط با این شریک راهبردی از اولویت‌های سیاست خارجی ایران است 🔹 اشتراک مواضع و همکاری دو کشور در ترویج جهان چند قطبی به نفع جهان است 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
❌یک کاربر لبنانی نوشت: بیشتر از یک میلیارد مسلمان سُنی منتظرند که دو رهبر شیعه ؛ انتقام یک رهبر مقاومت سُنی را بگیرند. الحمدلله بر نعمت ولایت امام علی بن ابی طالب علیه السلام. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
⭕️شهادت "سرلشکر خلبان عباس بابایی" 🔸عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹ ش در قزوین به دنیا آمد و در سال ۱۳۴۸ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت. او قبل و بعداز فرماندهی پایگاه هوایی اصفهان، رشادت‌‌های فراوانی در دفاع از آرمان‌های انقلاب و دفع تجاوزات دشمن از خود نشان داد. ♦️ عباس بابایی پس از ۳۰۰۰ ساعت پرواز و 60 مأموریت جنگی موفق، در صبح روز ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۶، مصادف با روز عید قربان، به منظور شناسایی منطقه و تعیین راهکار صحیح اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای اف–۵ وارد آسمان عراق شد. 🔻بابایی در آن زمان معاون عملیاتی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. او پس از اتمام مأموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه عملیاتی سردشت مورد هدف شلیک تیربار ضدهوایی قرار گرفت. 🔹بابایی که در کابین عقب حضور داشت، از ناحیه گلو مورد اصابت تیرها قرار گرفت و به شهادت رسید. او هنگام شهادت ۳۷ سال داشت. پیکر او در گلزار شهدا قزوین به خاک سپرده شد.
💎 آیت‌الله جعفر سبحانی تبریزی: ☀ لازم است در هر کاری، از جمله عبادات و مستحبات،‌ تعادل و حد وسط را رعایت کرد. ☀ اما در میان مستحبات، آن‌که می‌تواند واقعا رحمت حق را بر انسان نازل کند، است. ☀ نماز شب چیزی نیست که ما به آسانی آن را ترک کنیم. یعنی واقعا کسی که می‌خواهد درهای رحمت به رویش باز بشود، در میان نوافل، نافله شب مقدم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 16 💠سوره بقره: آیات 102 الی 105 @ahlolbait_story
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم دست_تقدیر۵۱ قسمت_پنجاه_یکم ماشین سیاهرنگ حرکت کرد، نسیمی که از حرکتش ایجاد شد، برگهٔ آزمایش را جابه جا کرد و درست جلوی خانهٔ رقیه خانم، متوقف شد. ماشین به سرعت کوچه پس کوچه های مشهد را پشت سر می گذاشت و در محله ای دیگر، یکی از مردها از ماشین پیاده شد و زنی لاغر اندام با صورتی که با چندین قلم رنگ آمیزی شده بود و خود را در چادر مشکی پیچیده بود، سوار شد و صورت آرایش کرده زن با چادر او تطابق نداشت و نشان میداد که چادر فقط پوششی هست برای رد گم کردن، زن همانطور که به محیا نگاه می کرد، لبخندی زد و گفت: سلام دخترک شهر آشوب، چه خوشگل هم هستی تو، من منیژه هستم و قراره همسفر تو باشم. محیا که ماشین را متوقف دید در یک حرکت خودش را به بیرون انداخت و چون ماشین بغل جدول پارک کرده بود،توی جوی آب افتاد و شروع کرد به کمک خواستن، اما انگار این قسمت شهر، محلهٔ ارواح بود و خیلی زود راننده و همراهش بالای سر او رسیدند و مجبور شد دوباره سوار ماشین شود. محیا که انگار هر چه دیده در خواب بوده با نگاه ناامیدش به زن کنارش چشم دوخت، زن نیشخندی زد و گفت: دخترهٔ چشم سفید، فرار اینجا معنایی نداره، الان این کار را کردی،دیگه تکرار نکن، وگرنه خودم با همین دستام خفه ات می کنم.. محیا که انگار چشمانش دو دو میزد، با دیدن هر فرد جدیدی که به این ماجرا ربطی داشت، حالت تهوعش بیشتر میشد، ماشین که دوباره به حرکت افتاد، انگار از داخل به دل و رودهٔ محیا فشار می آوردند، با اشاره به زن کنارش فهماند که احتمالا بالا می آورد. منیژه نگاهی به او کرد و رو به راننده گفت: گمونم راستی راستی حالش بده، نگه دار، داره بالا میاره.. راننده بدون اینکه توجهی به حال بد محیا و حرفهای منیژه کند، رو به مرد کنارش که مسلح بود کرد و گفت: همه اش فیلم هست، می خواد یه جا ما ترمز کنیم و اینم دوباره فلنگ را ببنده و دست ما را بزاره تو حنا... مرد کناری اش که تا الان حرفی نزده بود، سری تکان داد و با فارسی شکسته ای، گفت: بله، از این دختر چموش باید ترسید، این خانم، ابومعروف...ابومعروفی که کل عراق را روی یک انگشتش می چرخاند و صدام حسین رفیق گرمابه وگلستانش هست را سرکار گذاشته، پیچونده و فرار کرده، البته اونموقع مادرش هم همراهش بوده و... دیگه تحمل شنیدن این حرفها برای محیا سخت بود و نفهمید چه شد و وقتی به خود آمد که کل ماشین بوی استفراغ گرفته بود. منیژه همانطور که با آخ و اوخ و فیس و باد،با لنگی که از راننده گرفته بود، لباس هایش را تمیز می کرد گفت: گندت بزنه دخترهٔ ورپریده که تمام تن و لباسم را به گند کشیدی.. محیا بی حال سرش را به صندلی ماشین تکیه داد و منیژه همانطور که نگاهی عجیب به محیا می کرد گفت: میگم نکنه ..نکنه حامله ای؟! محیا بدون اینکه جوابی به او دهد چشمانش را بست و منیژه ادامه داد: میگن طرف خیلی خاطر خواهت هست، میدونی چقدر پول به من داده که آب توی دل تو تکون نخوره؟! من فکر می کردم که تو دختری، اما الان احساس می کنم زن هستی و بارداری...یعنی تو حامله بودی و از دست شوهرت فرار کردی؟! آخه برای چی؟! کسی که اینقدر دوستت داره، چه دلیلی داره از دستش فرار کنی؟! یعنی چون عراقی بوده .... محیا که انگار معلق در هوا هست، نمی دانست چی واقعی هست وچی خیال! نمی دانست خواب است یا بیدار و منیژه هی فک می زد که راننده با بی حوصلگی به صدا درآمد: کمتر حرف بزن منیژه خانم، حالا که مهمونمون آرام گرفته تو دست بردار نیستی؟! آخه به تو چه این کیه و کجا رفته و قراره چی بشه... تو پولت را گرفتی که همراه و مراقب این خانم باشی ، دیگه قرار نیست فضولی اضافی کنی.. منیژه اوفی کرد و گفت: باشه چشم ما زیپ دهنمون را میکشیم، لااقل یه چیزی برای این اسیر بدبختتون بگیرین که رنگش مثل گچ سفید شده، شک ندارم که فشارش پایین افتاده... راننده سری تکان داد و گفت: اولین مغازه بین راهی وایمیستم، ولی توقف دیگه نداریم، آخه ابو معروف خیلی عجله داشت، اگر راه داشت میگفت پر در بیارین و خودتون را برسونین به عراق، به نظر من این عجیبه و رو به مرد کناریش گفت: واقعا اینجور نیست؟ مرد کنارش که او را ابوسعد صدا می کرد گفت: من چیزی نمی دونم، فقط میدونم که موقعیت خطرناکی هست و ما باید سریع السیر از ایران خارج بشیم همین... ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🍂🌺
1_741882266.mp3
2.81M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه 🍃🌸 در ۲۷۰ روز 😉 🍃🌸 سهم روز ششم 🍃🌸 حکمت ۵۱ تا ۶۵