بسـم رب الحسـین🌔✨'
شدیدانیـازدارمآقایِامامحسینازمبپرسہ:
ـ کیفَحٰالـُك؟!
منمبگـم:هَلۡيمكنكاَنۡتَعٰانقني..!
«میشہبغلـمکنے؟💔🚶♀️»
گمݩامـــ :):
گاهے یڪ نگاه حـرام شهادت را براۍ
ڪسیکـہ لیاقت دارد سالهـا عقب مۍاندازد…
چه برسد بہ ڪسیکہ هنوز لایق شهادت بودن
را نشان نداده !!!☝️🏼🌿🚶♂
|#شهیدحسینخرازۍ
『ڪَمۍٖټاٰشُھَداٰ』
میگفت كِ : گناه کاری كِ بعد از گناه به ترس و
اضطراب میفته به نجات نزدیك تره ..
تا کسی كِ اهل عبادتِ ؛ اما ترس از گناه نداره
- تو دعایِ جوشنِ کبیر یه قسمتی میگه :
‹ یا کریم الصَّفح › معنیش میشه . .
تو را جوری میبخشم که انگار نه انگار خطایی کردی !
اون بالایِ سری اینجوری میبخشه : )!'🧡'📖
『ڪَمۍٖټاٰشُھَداٰ』
⸤پَنـٰاهِهَردلِتَنهـٰاچـِرانِمـٖےآیٖۍ..؛💔!⸣
#امامزمانمهدی
#اللهمعجللولیکفرج
1_4110411131.mp3
3.49M
انا الحقــیر
من که از تو ناامید نمیشم:)
#مجتبیرمضانی
#مداحیتایم
#تباه
بخـاطـر مرگ یـڪ دخـتـر...
همـه روسـریـاشـونـو کشیدن!
اونوقـت بخـاطر مرگـ سیصـد شهیـد حاضر نشـدند یک سانـت روسریاشونـو جـلـو بـڪشـن...!':)🖤🗿༻
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
.
♻️ این نمودار مقایسه یکسال آخر دولت روحانی با یکسال اول دولت رییسی را در شرایطی یکسان (بدون برجام و fatf و با تحریم) نشان میدهد. وقتی میگوییم حسن روحانی کشور را گروگان گرفته بود یعنی همین که میبینید.
🔺برای دیدن یادداشتهای حمید رسایی عضو کانال شوید🔻
https://eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
بـسمـ ربِّ مھد؎ فـٰاطمہ♥️🌿
﴿اَلـسَلامُعَلَیـکیـٰابَـقیَةاللّٰه﴾🖐🏻🌱
ܩِیگُفت:
وَقتِـےعاشقامامزمان(عج)
میشـے،دیگہهیچگناهـےبهتحالنمیـבه
خیلـےراستمِیگُفت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه کم بیار، نه ناامید شو؛
به وقتش خدا دستت رو میگیره:)♡
به دفتر گُمشدگـآن رَفت.
خآدم پرسید : مـۍتونم ڪُمڪتون ڪُنم؟
بآ بُغض گُفت : سآلهآست گُم شُدم..
ڪسۍ امآم زمآن‹ع› مَنو نَدیده؟💔
#پارت_64
لبخند مهربونی به صورتش پاشیدم_قول میدم تمییز بشورم ...بروعوضش کن
به لحن خودمونیم لبخندی زدو رفت سمت اتاقش و من هم بعد از اینکه مطمئن شدم دیگه کاری
نیست رفتم دنبالش
چند تقه به در زدم_بیام تو؟
صداش رو شنیدم_بیا
لباسش رو با یک تیشرت قهوه ای عوض کرده بودو لباس کثیفش دستش بود ...جلو رفتم و لباس
رو گرفتم
_صبر کن محیا خودم میشورمش
ابروهام وباال دادم_یعنی من بلد نیستم بشورم
کالفه نفس کشید_آب حیاط سرده دستهات..
نزاشتم ادامه بده _میرم توی روشویی دستشویی آب داغ بگیرم لک چربش بره بعد بیرون آب
میکشمش
خواست مخالفت کنه که مهلتش ندادم و با قدمهای سریع بیرون اومدم
یقه لباس رو به بینیم نزدیک کردم ...پر از عطر امیرعلی بود ...دیده بودم همیشه به گردنش عطر
میزنه...خوب نفس کشیدم عطرش رو و بعد شروع کردم به شستن!
وقتی مطمئن شدم اثری از لکه نیست دستهای پرکفم رو آب کشیدم و لباس رو برداشتم تا توی
حیاط راحت بتونم آب کشیش کنم ...بیرون که اومدم چادر رنگی افتاد روی سرم و من با تعجب
امیرعلی رو دیدم که صورتش پراز لبخند عمیق بود
آروم گفت: امیر محمد اینا اومدن
با یک دست لباس رو نگه داشتم و با دست دیگه چادر رودرست گرفتم
_از دختر دایی ما کار می کشی امیر علی؟!
نگاهی به امیر محمدانداختم که با کت و شلوار مشکی بود و دستهاش توی جیب شلوارش_ سلام
『ڪَمۍٖټاٰشُھَداٰ』
#پارت_65
سری تکون داد_علیک سالم دختر دایی... بابا بده بشوره خودش این لباسهاش رو این وضع
هرروزشه ها!
دیدم مشت شدن دست امیرعلی رو ...لحن شوخ امیرمحمد میگفت قصد کنایه زدن نداشته ولی
امیرعلی حسابی نیش خورده بود!
لبخندی زدم_خودم خواستم ...مگه میداد لباسش رو اگه هرروزم باشه روی چشمهام وظیفمه
حالت امیرعلی تغییر نکردو امیرمحمد لبخند معنی داری زد... دوست نداشتم ادامه این صحبت
رو_نفیسه جون و امیرسام کجان؟
امیرمحمد_زودتر رفتن تو خونه امیرسام بی تابی می کرد شیر می خواست
سرم رو به نشونه فهمیدن تکون دادم و با گفتن ببخشیدی رفتم سمت شیر آب
با رفتن امیرمحمدو بسته شدن در چوبی هال امیر علی تکیه از دیوار گرفت و اومد نزدیک من
_ بده من خودم آب میکشم برو تو خونه
لحنش تلخ بودو صورتش پر اخم توجهی نکردم و لباس رو به دوطرف زیر شیر آب پیچوندم
دستش جلو اومدو نشست روی دستهام_می گم بده به من
دیگه خیلی تلخ شده بود و تند... نگاهی به چشمهاش انداختم و با لجبازی گفتم : نمیدم
دستش مشت شد روی دستم
آروم گفتم: خودت خوب میدونی آقا امیرمحمد فقط می خواست شوخی کنه!
نفس عمیقی کشیدو من بادستم آب ریختم روی سرشیر آب که کفی شده بود و آب رو بستم
_خسته شدم... حتی از خودم که فکر می کنم همه چیز کنایه است ...قبال برام مهم نبود ولی حاال
دوست ندارم تو اذیت بشی و خجالت بکشی از کنار من بودن
آب لباس رو محکم چلوندم و بعد توی هوا تکوندم تا آب اضافیش کامل بره و خیلی چروک نشه
『ڪَمۍٖټاٰشُھَداٰ』
با تمام وجود گناه کردیم :(
نه نعمت هایش را از ما گرفت ونه
گناهانمان را فاش کرد.....
اگر بندگی اش را می کردیم،
چه می کرد ?!.....
امام علی (علیه السلام) می فرمایند :
با دوستت آرام بیا، چه بسا که روزی دشمنت شود و با دشمنت آرام بیا، چه بسا که روزی دوستت شود.