eitaa logo
نردبان بهشت
1.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
81 فایل
دعاها و.. تنظیم شده برا مدیرانی که بخوان گروهی دعایی روختم کنن🌺 کپی با ذکر ۳ صلوات😊
مشاهده در ایتا
دانلود
نردبان بهشت
. چله #توکل_و_امید 🌿 روز نوزدهم امروز از اون روزاست که قراره خیلی درجه یک خدا رو شکر کنیم.. ببین
. چله 🌿 روز بیستم سلام امروز نمازامون رو اول وقت میخونیم👌 نق نق و حرف منفی نمیزنیم 😊 خوش اخلاق تررر میشیم ☺️ ناشکری نمیکنیم یعنی با نعمتای خدا گناه نمیکنیم 😎 حواسمون به خدا هست😍 سرفراز باشی🌱 @kanale_behesht
🍃🌺🍃 شخصی به علامه طباطبایی گفت: یک ریاضتی برای پیشرفت معنوی به من بفرمایید. علامه فرمود: بهترین ریاضت خوش اخلاقی در خانواده است. ‌✾•🌿🌺🌿•✾ @kanale_behesht
نوشته پشت یک در اروپا ⇩ چاقو اسماعیل را نکشت آتش ابراهیم را نسوزاند نهنگ یونس را نخورد دریا موسے را نبلعید با خدا باش تا نگهبانت باشد❤️ http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
noon dagheto neshon goshne nade 3.pdf
45.23M
🤞🏻این کتاب رو برای تموم چادری ها بفرستید🌸 پویش ترک دلبری با چادر 👌 (این کتاب رو دست به دست به تموم چادری ها برسونید..به خصوص این کتاب باید دست دختری برسه که حرمت چادر رو نگه نمیداره...پس اگه همچین دختری رو میشناسی این کتاب رو براش بفرست 🙏 اگه کانال و گروه دارید حتما این کتاب رو توش قرار بدید ... حتما ! ) ببین ؟ این کتاب رو حتما دستش برسون‌....اگه خوند و تغییر کرد که چه عالی...اما اگه بازم به دلبریش با چادر ادامه داد دیگه من و تو مسئول نیستیم.چون حرف حق رو زدیم اما خودش بود که از سر عناد و لجبازی ردش کرد...پس دیگه گناهش پای خودشه نه پای من و تو...😊 خدایا توفیق بده دخترای چادریمون با حجاب بشن.😞 آمین.🌸
هیچوقت نذار صدای آدما صدای خدای درونتو خفه کنه... سخت ترین قدم قدم اوله... حرکت کن...👣 برو خدا رو در طول مسیر میبینی... رو هیچ قدرتی جز قدرت خدا اندازه نوک سوزن حساب نکن.❌ هر کی برات عرض اندام کرد تو دلت بهش بگو : بیشین بینیم بابا... همه اتفاقات دست خداست. ببین ؟ یه وقت گول نخوری آدما کاره ای هستن ! نه... آدما هیچ قدرتی ندارن.. گول چرتو‌ پرت گفتن های آدمارو نخور... ما تیر رو پرت میکنیم ولی اونی که به هدف میزنه خداست. فقط روی خدا حساب کن. قدرت دست خداست... ⛔️از هیچ کس نترس . قدرت فقط دست خداست. همه چی دست خداست. . 👈فقط و فقط و فقط هم از گناهات بترس‌... اگه از آدما و شرشون میترسی بخاطر اینه که ایمانت ضعیفه. چون شرک میورزی. باور نداری عزت و ذلت دست خداست. ببین ؟ بازم میگم... از هیچکس و هیچ چیز و هیچ انسانی نترس... همه قدرت ها دروغه. باور کن دروغه. من دیگه بهم ثابت شده دروغه. همه کاره خداست. عزت و ذلت دست خداست. وقتی همه کاره خداست تازه اخلاص میاد. دیگه همه کارت میشه خدا. فقط و فقط زوم میشی روی خدا.... ببین ؟ یه خدا پرست واقعی باورش اینه که کسی نمیتونه عزت یا ذلت یا آبرو یا فلان بده... کسی کاره ای نیست... بخاطر همین فقط برای خدا کار میکنه‌‌.... چون همه کار خداست.... آره... برندگی رو خدا به کارد میده که نذاشت سر حضرت اسماعیل علیه السلام بریده بشه...سوزندگی رو خدا به آتیش میده که نذاشت تن حضرت ابراهیم علیه السلام سوخته بشه. آره... همه چی دست خداست. همه چی... لا اله الا الله... بذار به زبون خودم بگم‌... طرف حساب تو فقط خداست. پس روی هیچکس نه حساب کن و نه به حرفای مفتشون توجه کن. فقط به خدا جواب پس بده. تنها کسی که خیلی مهمه نظرش درموردت چیه خداست. بقیه اصلا مهم نیست. اصلا ! 🌸به خدایی توجه کن که خیلی کریمه...خیلی رحیمه...شش دانگ هواتو داشته. اگه خدا هواتو نمیداشت کلی بلا سرت میومد. اگه همه بخوان بلا سرت بیاد ولی خدا نخواد...هیچ اتفاقی برات نمیوفته. آدما عروسک کوچولوهای اسباب بازی خدان. فقط روی خدا حساب کن. . از هیچ چیزی جز گناه نترس‌. میبینی چقدر با خدا بودن خوبه ؟ قویت میکنه. اینه خوبی بندگی خدارو کردن. هر‌کی خدارو بندگی کنه بعدش تبدیل به یه غولی میشه که خیلی پر قدرته. ولی هر کی خدارو بندگی نکنه یه ترسوی بد بختی میشه که همش میترسه یه اتفاق بد براش بیوفته. آره... اینه فرق بین با خدا بودن و بی خدا بودن. ⚠️به هیچکس جز خدا توی ذهنت قدرت نده.اگه بدی یعنی بنده اونی نه بنده خدا. بنده خدا ویژگی اصلیش حساب نبردنش از غیر خداست. همه‌چی دست خداست پس همه چیو فقط و فقط از خدا بخواه . ببین ؟ هیچکس هیچ غلطی نمیتونه بکنه... اگه خدا پشتت باشه و سیمت وصل باشه. باور کن این آدمایی که من دیدم مورچه هم نیستن.توهم برشون داشته فقط. نمیدونن همه کاره خداست. هرگز رو کسی جز خدا حساب نکن. توکل یعنی من میرم خدا از پشت هوامو داره... تموم خیر دست خداست.. ! ✅ داداش رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
#من_میترا_نیستم🍒 #قسمت_سی_و_یکم شب ها در تاریکی من و مادرم با شهلا و زینب و شهرام کنار نور فانوس
. 🎊 مهران به زور و زحمت با ماندن مهری و مینا در بیمارستان آن هم با شرط و شروط راضی شده بود وقتی حال زینب را دید گفت همه دخترا باید برن اصفهان و مینا و مهری هم حق ماندن ندارند. مینا که وضع اینطوری دید و می دانست اگر کار بالا بکشد مهران و مهرداد دوباره بنای مخالفت با آنها را می‌گذارند زینب را به اتاق برد و با او حرف زد. مینا به زینب گفت مامان، به تو و شهلا و شهرام وابسته تره مامان طاقت دوری تو رو نداره تازه تو هنوز کلاس سوم راهنمایی هستی اگه بمونی از دَرسِت عقب میمونی اگه تو بنای مخالفت رو بزاری و همراه ما به اصفهان بری مهران و مهرداد منو مهری را مجبور می‌کند که با شما بیایم ا اونوقت هیچکدوم نمیتونیم آبادان بمونیم و به شهرمون کمک کنیم باید کنارمامان بمونی تا مامان تنها نمونه. زینب که دختر مهربان و فهمیده ای بود حاضر به ناراحتی خواهرهایش نبود زینب حرف مینا را قبول کرد با وجود علاقه زیادش برای ماندن در آبادان «که این علاقه کمتر از علاقه مینا هم نبود» راضی به رفتن شد هر وقت حرف من وسط می‌آمد زینب حاضر بود. به خاطر من هر چیزی را تحمل می کرد. مینا به او گفت مامان به تو احتیاج داره زینب با شنیدن همین یک جمله راضی به رفتن از آبادان شد وقتی بچه بود آرزو داشت که وقتی بزرگ شد کارهای زیادی برای من انجام دهد همیشه می‌گفت مامان وقتی بزرگ شدم تو رو خوشبخت می کنم بعد از اینکه همه ما قبول کردیم مینا و مهری در آبادان بمانند مهران با هر دوی آنها شرط کرد که اولاً به هیچ عنوان از بیمارستان خارج نشوند و تنها جایی نروند دوماً مراقب رفتارشان باشند مهران در آبادان بود و قرار شد مرتب به آنها سر بزند و دورادور مراقبشان باشد من دو دخترم را در منطقه جنگی به خدا سپردم به همراه مادر و بچه های کوچکتر راهی دستگرد اصفهان شدم دوباره همه ما با ساک های لباس راهی شدیم تا با لنج به ماهشهر برویم چند تا تخم‌مرغ آب‌پز و مقداری نان برای غذای بین راه برداشته بودم که بچه ها گرسنه نمانند زینب خیلی ناراحت و گرفته بود چند بار از من پرسید مامان اگه جنگ تموم بشه بازم بر میگردیم؟ به نظرت چند ماه باید دور از آبادان بمونیم؟ زینب می خواست مطمئن شود که راه برگشت با آبادان بسته نشده و بالاخره یک روز به شهرش برمی‌گردد.
🎊 وقتی سوار لنج شدم تازه جای خالی مینا و مهری پیدا شد سفر قبل همه با هم بودیم. جنگ چه بر سر من آورده بود از هفت تا اولاد سه تا برایم مانده بود.بابای بچه ها هم که دور از ما مشغول کار بود. هر چقدر لنج از چوبده دور تر میشد بیشتر دلم میگرفت در خواب هم نمی دیدم که سرنوشت ما این طوری رقم بخوره قلبم تکه تکه شده بود و هر تکه از قلبم گوشه‌ ای. مینا و مهری را به خدا سپردم مهران و مهرداد را هم .خدا در حق بچه‌هایم مهربانتر از من بود . از خدا خواستم که چهارتا اولادم را را حفظ کند و سالم به من برگرداند .چند ساعت از حرکت ما گذاشت و اخم بچه ها باز شد و به حالت عادی برگشتند از همه بیخیال تر شهرام بود شاد بود و به هر طرف می دوید. تخم‌مرغ‌ها را به بچه‌ها دادم که بخورند زینب و شهلا تخم‌مرغ‌ها را توی سر هم زدند تا ترک برداشت و پوستش را گرفتند و خوردن بچه ها می خندیدند و با هم شوخی می کردند .از شادی آنها دل من هم باز شد خوشحال شدم که خدا خودش به همه ما صبر داد تا بتوانیم این شرایط سخت را تحمل کنیم. مادرم مایه دلگرمی من و بچه‌هایم بود چارقد سفیدی زیر چادر سرش بود و با صورت گردش لبخند میزد به شهرام و شهلا زینب نگاه می کرد .همه ما در انتظار آینده بودیم نمی‌دانستیم در اصفهان چه پیش می‌آید اما همه دعا می‌کردیم تجربه زندگی تلخ در رامهرمز برای ما تکرار نشود . مهران به کمک دوستش حمید یوسفیان در محله دستگرد یک خانه نیمه تمام اجاره کرد صاحبخانه قصد داشت با پولی که از ما می گیرد ساخت خانه را تمام کند خانه دو طبقه داشت طبقه بالا دست صاحب خانه بود و قرار بود طبقه پایین را به ما بدهند. وقتی در روزهای سرد اسفند ماه به اصفهان رسیدیم هنوز بنایی خانه تمام نشده بود خانه در و پیکر نداشت و امکان زندگی در آنجا نبود ما مجبور شدیم برای مدتی به خانه حمید یوسفیان برویم
Ahu-Saglam-Gulumcan.mp3
5.15M
* ‌••|♥️🌱|•• آهنگ بی کلام . . . ☘@kanale_behesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
🔥 #گناه_شناسی 5 به نام خدا سلام ب همگی...امیدوارم ک خوب باشید😊 ❗️من درمورد ناامیدی و قنوط(ناامیدی
🔥 6 سلام قبل از اینکه بحث رو شروع کنم یه نکته بگم👌 ببینید بچه ها من میخوام شما رو با گناهان کبیره آشنا کنم،در واقع من دارم یه دیدگاه کلی در مورد گناهان کبیره ب شما میدم...پس اگه سوالی براتون پیش اومد یا یه جایی حرفای منو خوب متوجه نشدین حتما خودتون درموردش مطلب بخونین و از کسایی ک میدونن سوال کنین...آخه من خودم تازه دارم با گناهان کبیره آشنا میشم.😊 خب بریم سراغ بحث امروز... ❗️پنجمین گناه کبیره آدم کشیه ک خدا صریحا ب اون وعده عذاب داده. ♨️اگه کسی یه نفر رو بکشه،بدون اینکه اون کسی رو کشته باشه یا فسادی کرده باشه،مثل اینه ک همه مردم رو کشته...😰 و عذابش با کشتن همه مردم برابره😱 و اگه کسی ک مجازاتش اعدامه، رضایت بدن و اون اعدام نشه...و یا کسی جلوی قتلی بگیره،مثل اینه ک باعث زندگی همه مردمان شده باشه...ثواب هچین کاری براش مینویسن❤️ ❌اگه کسی کوچکترین نقش در کشتن یکی داشته باشه...مثلا حتی با گفتن یه کلمه یکی رو تحریک ب کشتن یه نفر کنه،خونش ب گردن اونم هست.😰 ⭕️آدم کشی کوچیک و بزرگ نداره..اینکه یه بچه کوچیک بکشی یا یه آدم بزرگ فرق نداره مهم اینه ک کشتی. ⭕️سقط جنین هم حرامه.. مثلا اینکه یه مادری عمدا دارویی بخوره،یا کاری کنه که بچه سقط کنه،قاتله😠 حتی از بین بردن نطفه در رحم حرامه👌 اگه مادری بمیره ولی بچه تو شکم مادرش زنده باشه ولی این وسط بخاطر وقت تلف کردن یه نفر بچه بمیره،این وقت تلف کردن حرامه و اون کسی ک بر اثر این وقت تلف کردنش بچه مرده،دیه بر اون واجبه😞 ‼️فرقی نمیکنه اینکه کسی خودشو بکشه یا اینکه یکی دیگه رو بکشه..جفتشون همون عذابو دارن.🔥😱 اینکه با چی خودکشی میکنن فرقی نمیکنه... یکی تا شکست عشقی میخوره بدو بدو میره رگ خودشو میزنه😏 یکی خودشو از یه جای بلند پرت میکنه..😯 یکی غذا نمیخوره تا بمیره☹️ یه عده ای وقتی مریض میشن دکتر نمیرن تا جونشون دربیاد😏 ب هر روشی خودکشی کنن مهم نیست،مهم اینه ک خودکشی کرده...🙁 یه نکته مهم: ⁉️این بدن دست ما امانته،ما حق نداریم ب این بدن کوچکترین آسیبی بزنیم... همین بدن اون دنیا از ما شکایت میکنه👌 ❌انواع قتل: قتل عمد👈ب قصد کشتن یکی کاری رو انجام دادن،و شخص بخاطر اون کار بمیره...مثلا راه نفس یکی رو بگیره تا بمیره😔 قتل شبه عمد👈قصد کشتن نداشته ولی کاری رو انجام داده ک طرف مرده....مثلا با یه نفر بحثش میشه اونو میگیره میزنه،ولی نمیخواسته اونو بکشه اما اون بخاطر ضربه هایی ک بهش میزنه میمیره😢 خطای محض👈مثلا طرف تو خیابون با ماشین داره راه خودشو میره یه نفر یهو جلوش ظاهر میشه اینم میزنه و....خدا رحمتش کنه😔 🔴حالا یه نفر ک قاتله چطوری باید توبه کنه: اگه کسی رو عمدا کشته و بخواد توبه کنه باید خودشو ب خونواده مقتول معرفی کنه...اونا هم اختیار دارن قصاص کنن..یا اینکه دیه بگیرن یا ببخشن خب حالا اگه قصاص نکردن بر قاتل سه چیز واجبه👌 1-آزاد کردن بنده 2-سیر کردن شصت نفر فقیر 3-شصت روز پشت سر هم روزه بگیره این سه تا کار ک گفتم👆 برا قتل عمد بود. اگه قتل خطائی یا شبه عمد بود،ولی دم نمیتونن قصاص کنن و فقط میتونن دیه بگیرن یا ببخشن.. کفاره این نوع قتل: اینه ک بنده آزاد کنه...اگه نشد شصت روز پشت سر هم روزه بگیره..و اگه نشد شصت مسکین رو طعام بده👌 📗منبع حرفام کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب ❤️به امید ظهور آقا امام زمان ک صد البته وقتش نزدیکه❤️ 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 💭کانال نردبان بهشت 👇 @dadashreza http://eitaa.com/joinchat/2531000340Cef121ea16b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌿قراره هر صبح🌿🌸 🔅هرصبح سه مرتبه بگو : 🌴صَلَّی اللّهُ عَلیکَ یا اَباعَبدِاللّه 🌴 (درود خدا بر تو یا ابا عبدالله) تا ثواب زیارت سیدالشهداء از راه دور برات ثبت بشه ان شاءالله💕 @kanale_behesht 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
متن دعای عهد 🌸اَللَّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالاِْنْجيلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَالاَْنْبِيآءِ وَالْمُرْسَلينَ، 🌼اَللَّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ، وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ، اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَالاْخِرُونَ، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ، وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ ،يا مُحْيِيَ الْمَوْتي وَمُميتَ الاَْحْيآءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلاّ اَنْتَ، 🌸اَللَّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقآئِمَ بِاَمْرِكَ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلي ابآئِهِ الطّاهِرينَ، عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ، وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَاَحاطَ بِهِ كِتابُهُ، اَللَّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي، عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، 🌼اَللَّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ، وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضآءِ حَوآئِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لاَِوامِرِهِ، وَالْمُحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلي اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللَّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلي عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً، فَاَخْرِجْني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَني، شاهِراً سَيْفي، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، 🌸اَللَّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحَلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَاَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ، وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ، ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ، فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّي بِاسْمِ رَسُولِكَ، حَتّي لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ اِلاّ مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ 🌸اَللَّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ، وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللَّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَاْسِ الْمُعْتَدينَ اَللَّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ، وَمَنْ تَبِعَهُ عَلي دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، 🌼اَللَّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَريهُ قَريباً بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. 👈پس مرتبه راست خود مي زني و در هر مرتبه مي گويي: 💖 «اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ» 🔅🔅🔅🔅🔅 از حضرت صادق(عليه السلام) منقول است كه هركه چهل صباح اين عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد و حقّ تعالي به هر كلمه هزار حسنه او را كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو كند 『💕』 @kanale_behesht
ازامروز شروع میکنم.... اه نشدکه فرداحتماشروع میکنم.... بازم نشد امروز فردادیگه قول میدم.. واینگونه نمازرابه میکنیم😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
. چله #توکل_و_امید 🌿 روز بیستم سلام امروز نمازامون رو اول وقت میخونیم👌 نق نق و حرف منفی نمیزنی
. چله 🌿روز بیست و یکم سلام رفیق خدا. بیا امروز به مهربونی خدا فکر کنیم کجاها ما کم گذاشتیم ولی اون هوامونو داشت؟ کجاها کج رفتیم اما باز دستمونو رها نکرد؟ امروز هواشو داشته باشیم... سر وقت بریم سرقرارمون! بعد اذان ... هرکار که میکنیم رضایت خدا رو تو اولویت بزاریم. حرف زدنا... برخوردا... ارتباطا... دست گیر بنده هاش باشیم❤️ خدا به همراهت🌹 @kanale_behesht
🔻 نگـران حرف مردم نباش ❗️ خـدا پرونده ای را که مردم می نویسند نـمی خواند....😊 🔻 http://eitaa.com/joinchat/3852599316Cdf14959cb5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبان بهشت
#من_میترا_نیستم 🎊 #قسمت_سی_و_سوم وقتی سوار لنج شدم تازه جای خالی مینا و مهری پیدا شد سفر قبل همه
. 🎊 خانواده حمید مثل ما جنگ زده بودند و حال ما را می‌فهمیدند آنها خیلی به ما محبت می کردند وما خیلی خجالت میکشیدم دلم نمی خواست سر سیاه زمستان و سرما مزاحم دیگران بشوم. مزاحم کسانی که مثل خود ما امکانات کمی داشتند که فقط برای خودشان بس بود. اما چاره‌ای نداشتیم بیشتر از یک هفته مهمان مادر حمید بودیم با اینکه ما هیچ نسبت فامیلی نداشتیم ولی واقعا به ما احترام می گذاشتند و محبت کردند. شهلا و زینب در خانه حمید یوسفیان رویِ غذا خوردن نداشتند ما در خانه خودمان سَر سفره با نامحرم نمی نشستیم. زینب و شهلا سر سفره خودشان را جمع می کردند و رودرواسی داشتند مدتی بعد به خانه جدید مان رفتیم و بعد از چند سال دوباره گرفتار مستاجری شدیم. در اصفهان مثل سال های اول زندگی دوباره باید کنار صاحب‌خانه زندگی می‌کردیم در زمین های اطراف محله دستگرد خیار و گوجه و بادمجان کاشته بودند و دور تا دور زمین ها درخت های بلند توت بود. حیاط خانه اجاره‌ای ما پوشیده از سنگ و ریگ بود فقط یک شیر آب داخل حوض کوچکی در وسط حیاط قرار داشت که ما در همان حوض ظرفهایمان رامی شستیم. خانه، آشپزخانه و حمام نداشت داخل پارکینگ آشپزی می‌کردم و بچه‌ها را هفته ای یکی دو بار به حمام عمومی شهر می بردم. چند روز به آخر سال و عید نوروز مانده بود زینب می‌گفت: ما عید نداریم شهرمان در محاصره عراقی ها است این همه شهید دادیم خیلی از مردم عزادارند حتی خواهر و برادرمان هم در جبهه اند. بعد از جاگیر شدن در خانه جدید زینب و شهلا شهرام را در مدرسه ثبت نام کردم دوست نداشتم بچه‌ها از درس و مشق عقب بمانند. البته شش ماه از سال گذشته بود ولی نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم و سه ماه آخر سال را از دست بدهیم بچه ها باید همه تلاش خودشان را می کردند که در چندماه، کارِ یک سال را انجام دهند و قبول شوند. از طرفی می دانستم که با رفتن آنها به مدرسه شرایط جدید برایشان عادی می شود و کم کم به زندگی جدید عادت می کنند 🌸
🎊 🦋 چند روز پیش از عید، مهران که نگران وضع ما بود اسباب و اثاثیه خانه را به ماهشهر برد و از آنجا به چهل توت دست گردآورد. فقط تلویزیون و مبل بزرگ را نتوانست با خودش بیاورد برای اینکه حوصله بچه ها سر نرود از اصفهان یک تلویزیون کوچک خرید تا آنها سرگرم شوند. مهران کارمند آموزش و پرورش بود ولی از اول جنگ در لباس نیروهای بسیج از شهر دفاع می‌کرد مهران پسر بزرگم بود خیلی در حق من و خواهر و برادرهایش دلسوز بود. همه سعی می‌کردیم با شرایط جدید مان کنار بیاییم زینب به مدرسه راهنمایی نجمه رفت و راحت تر از همه ما شرایط را پذیرفت بلافاصله بعد از شروع درس در مدرسه فعالیت‌هایش را از سرگرفت. گروه نمایش راه انداخت و با دخترهای مدرسه تئاتر بازی می‌کرد برای درسش هم خیلی زحمت میکشید. در طول سه ماه خودش را به بقیه رساند و در خردادماه مدرک سوم راهنمایی اش را گرفت. شهلا و زینب با هم مدرسه می‌رفتند. زینب همیشه در راه مدرسه آب انجیر می‌خرید و می خورد خیلی آب انجیر دوست داشت. در مدرسه زینب دوتا دختر که سالها با هم دوست صمیمی بودند در آن زمان با هم قهر کرده بودند. زینب که نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نبود با نامه نگاری آن دو را به هم نزدیک کرد و بالاخره آشتی داد. او کمتر از سه ماه در آن مدرسه بود ولی هم شاگردی هایش علاقه ی زیادی به او داشتند. در همسایگی ما در اصفهان دختری هم سن و سال زینب زندگی می‌کرد که خیلی دوست داشت قرآن خواندن یاد بگیرد. زینب از او دعوت کرد که هر روز بعد از ظهر خانه ما بیاید زینب روزی یک ساعت با او تمرین روان خوانی قرآن می کرد. بعد از چند ماه آن دختر روان خوانی را یاد گرفت همسایه ما باغ بزرگی در آن محله داشت. آن دختر برای تشکر از زحمت های زینب یک تشت پر از خیار و گوجه و بادمجان و سبزی برای ما آورد آن روز من و مادرم خیلی ذوق کردیم زینب با محبت هایش همه ما را به طرف خود جذب می‌کرد و مایه خیر و برکت خانه ما بود. شش ماه در محله دستگرد ماندیم وقتی آخر سال برای گرفتن کارنامه زینب به مدرسه رفتم مدیر مدرسه از او تعریف کرد یکی از معلم‌ها ایشان جا بود به من گفت دختر خیلی مومنه افتخاری بالاتر از این برای یک مادر نیست که بچه‌هایش باعث سربلندی اش باشند. خدا را شکر کردم که زینب و خواهر و برادرهایش همیشه باعث سرافرازی من بودند.
. از کارهای لغو و بیهوده ت بزن جایگزینشو بذار دعا خوندن...یه صفحه قران خوندن حتی اگه گناه هم کردی نماز و واجباتتو که به هیچوقت ترک نکن توصیه میکنم مستحباتو هم ترک نکن چون یه جایی یه مکانی دستتو میگیره تا گناه نکنی
اینکه تو دنیای مجازی کلاسی ثبت نام میکنیم و بعد پولش رو نمیدیم این زرنگی نیست اسمش هست ✅حواسمون به اعمالمون باشه اگه ادم فراموشکاری هستیم حتما جایی یادداشت کنیم تا اگر دینی گردنمون هست ادا کنیم حتی اگه ۱۰۰۰ تومن باشه