.
#مقتل
یک خطبه هم روز عاشورا خونده میشه برای این لشکر
اون هم خطبه قشنگیه
خیلی قشنگ
اونو میذاریم برای روز عاشورا
اما این رو در نظر داشته باشید که تمام این خطبه ها رو حر داره میشنوه
روز عاشورا که شد
خطبه رو که خوندند
فریاد زدند که:
اما
من مغیث یغیثنا لوجه الله؟
اما
من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟
هیچکس جواب نداد...
چه کسی هست به فریاد ما بخاطر خدا برسد؟
چه کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
حر همه اینها رو شنید
رو کرد به عمر سعد
گفت
واقعا میخوای با این مرد بجنگی؟
عمر سعد لعنه الله گفت آره!
جنگی که پیش پا افتاده ترین اتفاقاتش سرهای بر نیزه و دست های جدا شده از پیکر هست...
یه نکته خیلی جالبی هست این جا من میگم
ببینید بزرگواران یک سری مسائل هست که اگر ما رعایت کنیم
ارتباطی نداره دین دار باشیم یا نباشیم
آدم های خوبی میشیم
شنیدید حتما که امام حسین (ع) روز عاشورا فرمود:
اگر دین ندارید، آزاده باشید...
این آزاده شدن خیلی مهمه
اصلا آزاد شدن
آزاده شدن
فرایند خیلی پیچیده و جالبیه
اما نیازی نداره که حتما دین وجود داشته باشه
یک سری از مسائل هست که اگر رعایت کنیم
میتونیم آزاد بشیم
یکی از این مسائل که خیلی مهمه
رعایت ادب هست
ادب
داشتن آداب
داشتن ادب
یعنی کارهامون رو حساب و کتاب باشه
هر دم بیل نباشه
توی اخلاق حساب و کتاب داشته باشیم
مرز بندی و حدود داشته باشیم
خیلی این موضوع اهمیت داره
آدم یه سری مقدمات نیاز داره برای اینکه بتونه پیشرقت کنه
و این مقدمات اصلا ارتباطی به دین هم ندارند
مثلا حتما باید بچه از پدر و مادر تبعیت کنه
حتما باید بهشون احترام بذاره
حتما باید رعایت حالشون رو بکنه
مبادا کلمه ای بگه که برنجونتشون
مثلا حتما باید حسادت رو کنار بگذاریم
حتما باید غیبت رو کنار بگذاریم
حتما باید دروغ نگیم
این ها دین نیست ها
نه که فکر کنید دین رو دارم میگم
نه
شما از بچه ی انگلیسی ای که هیچی از دین نمیدونه
بپرسید:
دروغ خوبه؟
حتم بدونید میگه نه!
آدم باید ادب داشته باشه
خیلی این موضوع اهمیت داره
بل علیک یا اباعبدالله
هرچی اومد جلو دهنمون نگیم
هرکاری اومد دم دستمون نکنیم
ادب داشته باشیم
(بل علیک یا اباعبدالله
این نحوه سخن گفتن حر با امام حسین ع هست
ببینید چقدر رعایت ادب میکنه...)
حر مودب بود
رستگار شد
خدایا ما رو مثل حر مودب به آداب بدار
و عاقبت بخیرمون بفرما
.
#مقتل
حر همه اینها رو شنید
رو کرد به عمر سعد
گفت
واقعا میخوای با این مرد بجنگی؟
حر اینجا بعد از این که این حرف رو شنید
خودشو کنار کشید
مهاحر اوس به حر نگاه کرد و اینطور گفت:
به خدا سوگند!
در حیرتم از کار تو!
اکر بگویند شجاع ترین کوفیان کیست؟
میگم تو!
چرا اینطور به خودت میلرزی!؟
حالا این بدبخت فکر کرده حر از جنگ ترسیده!
انقدر احمق!
پاسخ حر رو ببینید:
چه قشنگ...
والله انی اخیر نفسی بین الجنة و النار
حر گفت بخدا خودم رو مخیر میبینم بین جهنم و بهشت!
و هرگز بهشت رو رها نمیکنم
حتی اگر سوزانده یا قطعه قطعه شوم...
.
#مقتل
شنیدید میگن ۱ ساعت تفکر از ۷۰ سال عبادت بهتره؟
این همون تفکره...
خطبه ها رو دید
جبهه ها رو دید
فهمید اشتباه رفته راه رو!
برگشت
تفکر کرد
و این از همون نوع تفکری هست که از ۷۰ سال عبادت بهتره
ضربه ای به اسبش زد و اومد سمت امامش...
دست روی سر گذاشت
و با خودش زمزمه میکرد:
اللهم الیک انبت فتب علی
خدایا به سوی تو توبه کردم پس توبه ام رو بپذیر...
که من دل اولیائت و فرزندان دختر پیامبرت رو به وحشت انداختم
رسید به لشکر امام حسین (ع)
رو به امام حسین ع گفت:
جعلت فداک!
فدات بشم...!
من همونم که راه بستم روت
و اینجا محصورت کردم
فکر نمیکردم کار به اینجا بکشه....
و انا تائب الی الله تعالی
و به سوی خدا توبه میکنم
فهل لی من توبه؟
میتونم توبه کنم؟
حضرت فرمود:
بله! خداوند توبه ات را میپذیرد
پائین بیا
حر گفت: (نقل به مضمون)
من سواره باشم بهتره...
میخوام حالا که اولین کسی بودم که باهات مخالفت کردم
اولین نفری باشم که در راه تو به شهادت میرسم
تا شاید جدت از گناهم بگذره...
خلاصه اذن داده شد و حر رفت
جنگید و به خاک افتاد...
تا که پیکرش رو برای امام ع برگردوندند...
همینطور که خاک رو از صورت حر می زدود اینطور مرثیه خواند:
انت الحر
کما سمتک امک
فی الدنیا و الآخره
تو حر (آزاده) هستی
همونطور که مادرت اسمتو گذاشت
در دنیا و آخرت
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
.
#دعای_پایان_مجلس
اَللّـهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اَللّـهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقيرٍ
اَللّـهُمَّ اَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ
اَللّـهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ
اَللّـهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدينٍ🤲
اَللّـهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ
اَللّـهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريبٍ
اَللّـهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسيرٍ🤲
اَللّـهُمَّ اَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمينَ
اَللّـهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريضٍ
اللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ
اَللّـهُمَّ غَيِّر سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ🤲
اَللّـهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ
اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدير🤲
『💕』 @kanale_behesht
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسن...
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
قربون غریبیش برم...
مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده...
روضه ی جانسوزی داره...
دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه...
آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون حسین...
🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو
عموی غریبم حسین...
🔸کآستینم را ز دست عمّهام زینب کشیدم
ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت...
خیلی مواظبشون بود...
مخصوصا عبدالله اش رو ...
صدا زد خواهرم... زینبم ...
مواظب عبدالله ام باش...
خواهرم مواظب یادگار برادرم باش...
زینب جان این نانجیبها رحم ندارن...
دیدی قاسمم شهید کردن...
علی اکبرم قطعه قطعه کردن...
روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن...
خواهرم اینا رحم ندارن... زینب
مواظب یادگار حسنم باش...
دستهاش رو گذاشت توی دست عمه...
🔸دست او در دست های عمّه بود
🔸گوش او پر از صدای عمّه بود
اما...
🔸شیون زن ها دلش را پاره کرد
🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد
دستش به دست عمه جانش زینبه...
بالای تل زینبیه...
یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است...
دور تا دور عمو رو گرفتن...
شمشیرها بالا میره پایین میاد...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه
🔸دست او از دست عمّه شد جدا
🔸می دوید و بر لبش واویلتا
هی صدا میزد ای وای...
آقای غریبم حسین...
🔸می دوید و گاه می افتاد او
🔸از جگر فریاد می زد ای عمو
(وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
به خدا از عموم جدا نمیشم.
تا رسید کنار ابی عبدلله دید یه نانجیبی هم شمشیر به دست...
داره نزدیک میشه...
خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین...
نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی...
نانجیب شمشیر بلند کرد ...
یاصاحب الزمان...
عبدالله دست رو جلو آورد ...
مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه
نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد...
دیدن دست به پوست آویزان شد...
صدای ناله اش بلند شد...
يَا عَمَّاهُ
(روضة الواعظين ص ٢٠٨)
عموجان حسین به دادم برس...
خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه...
لحظات آخره...
عبدالله اش رو در آغوش گرفت...
به سینه چسباند...
داره نجوا میکنه. ..
اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود...
یاصاحب الزمان....
نانجیب تیر از کمان رها کرد...
(فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ)
سادات منو ببخشید...
دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین...
جان دادن...
یکی ششماهه اش علی اصغر بود...
یکی هم عبدالله بن الحسن...
دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه...
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین...
🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد
🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی پر خویش
🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد
🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سینه_زنی به سبک یزدی
🌴الله الله می آید فصل امید
🌴بر تاریکی می بازد صبح سپید
◾️@kanale_behesht
.
#راز_آرامش_در_زندگی
میخوای راز آرامش تو زندگی رو خیلی ساده بهت بگم ؟
۱: هر اتفاقی رو تو زندگیت یه موهبت و سکوی پرتاب ببین...
۲: از هیچکس اصلا توقع نداشته باش...
۳: در مورد آینده همیشه مثبت فکر کن...
۴: توکل رو در عمل زندگی کن...خدارو وکیل خودت برای کارات ببین...
همین چهار تا کافیه.
هر کی این چهار تارو عمل کنه واقعا آرومه...
هر کسی رو دیدی تو زندگیش آرامش داره بدون که این چهار تارو همزمان داره.
شک نکن.
#داداش_رضا
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای شنیدنی مقام معظم رهبری در مورد علت عوض شدن جامعه اسلامی از عصر پیامبر تا دوران امامت سیدالشهدا
#نهج_البلاغه
💠خشم را فرو خور که من جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم ، و پایانی گواراتر از آن ندیده ام.