✨﷽✨
#پندانه
🔴 گذشته، آینه آینده
✍گویند پادشاهی غلامی داشت که در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان، در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر میزد و هنگام خروج بر در اتاق قفلی محکم میبست.
گذشت تا اینکه درباریها گمان کردند غلام گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از روی حسادت به گوش پادشاه رساندند. پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند.
به این ترتیب، ۳۰ نفر از بدخواهان به اتاق غلام ریختند، قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
در نتیجه، دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد که《غلام مردی درستکار است. آن لباسهای مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته تا روزگار فقر و سختیاش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غَرِّه نشود.》
✨﷽✨
🔰نکاتی از کلام مرحوم رجبعلی خیاط ره:
🔸 نكته ۱:
اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
🔸 نكته ۲:
تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
🔸نكته ۳:
سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
🔸 نكته ۴:
دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
🔸 نكته ۵:
كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
🔸 نكته ۶:
اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
🔸 نكته ۷:
اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
🔸 نكته ۸:
اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
🔸 نكته ۹:
هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
✨﷽✨
🌼ترس از خدا چیست /
✍اگر خدا مهربان است، پس چرا باید از او بترسیم؟ منظور از این ترس که در روایات آمده چیست؟ یکی از معانی خوف و ترس از خدا در این روایت آمده و بیان کرده که این ترس از چه چیزی باید باشد:
❣امام صادق (ع) فرمود:
مؤمن در میان دو ترس و نگرانی است:
1⃣ گناهى که گذشته است، نمى داند که خدا در مورد آن چه کرده است؟ که آن را بخشیده یا عقوبتش خواهد کرد؛
2⃣ و عمری که باقى مانده است، نمى داند که چه گناهانى که مایه هلاک او است، مرتکب مى شود؛ (آیا عاقبت بخیر میشود یا خیر) پس او شب را نمیگذراند مگر اینکه در حالت ترس و نگرانی باشد، و اصلاحش نکند جز ترس از خدا
📚اصول کافی، ج۲، ص۷۱
بسم الله الرحمن الرحیم/
❁☀️❁
#شیعه و شش علامت :
☀️عدّه ای نزد حضرت علی
علیه السلام ادعای شیعه بودن کردند.
حضرت فرمود: پس چرا
سیمای شیعه در چهره شما پیدا نیست.
پرسیدند: سیمای شیعه چگونه است؟
✨حضرت علی (علیهالسلام ) فرمود:
۱》براثر عبادت شب و بیخوابی، زرد شده باشد
۲》چشمش براثر گریه ازخوف خدا کم سو باشد
۳》و گرد "آثار" فروتنان بر آنها نشسته است.
۴》کمرشان بر اثر قیام به عبادت خم گردد
۵》لب هایشان بر اثر دعا خشک شده شود؛
۶》شکمشان بر اثر روزه گرفتن فرو رفته باشد
📚ارشادمفید ج1ص237
┄┅─✵🍁✵─┅┄
💠
عباس رمضانی پور:
بسم الله الرحمن الرحیم/
🔴اعمالی که در قیامت پذیرفته نمی شوند :
✍پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم می فرمایند: چون روز قيامت فرا رسد، ندا دهنده اي ندا دهد كه همه مردم ميشنوند گويد: كجايند آنانكه مردم را ميپرستيدند؟ (يعني براي چشم مردم وخوشايند آنان كار ميكرده اند.) برخيزيد و پاداشتان را از كسي كه براي او كار كرديد بگيريد چون من عملي را كه چيزي از دنيا واهل دنيا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمي كنم.
📚 مشكات الانوار، ص ۳۱۲
علامه امینی رضوان الله علیه فرمودند:
تمام عبادات ناشی از محبت است.
(هل الدین الا الحب)
هر چقدر محبت به خدا بیشتر باشد،
از معاصی و گناهان بیشتر دوری میشود.
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
h:
✨﷽✨
✍در مجلس مهمانی نشسته بودیم
یکی از بستگان رو به دختر خردسالم کرد و به شوخی گفت: شنیده ام که پدر و مادرت میخواهند بفروشندت!
داشتم نگاهش میکردم
دیدم دخترک شیرین زبانم چیزی نگفت
بغض کرده بود و داشت سعی میکرد جلوی سیل اشکش را بگیرد
ولی حجم غمش بیش از آن بود که بتواند راه سیل اشکش را سد کند و اشک از چشمانش جاری شد
چشمان غمگینش را به چشمانم دوخت...
انگار میخواست با نگاهم به او بگویم و اطمینان دهم که حرف آن آشنا درست نیست و قصد فروشش را ندارم...
میدانست چقدر دوستش دارم و محال است بفروشمش ولی باز نگران بود مبادا از بازیگوشی ها و اذیت هایش خسته شده باشم...
پیشش رفتم و در آغوش گرفتم و بوسیدمش و به او اطمینان دادم که آن آشنای نادان شوخی کرده و به او گفتم که چقدر دوستش دارم و آرامش کردم...
در آن لحظات ناگهان مطلبی از ایستگاه ذهنم گذشت
مهدی جان!
مولای مهربانم!
بابای بسیار دلسوزم!
ارباب و صاحب جوانمردترینم!
میدانم فرزند بدی هستم برایت
میدانم باعث ننگت هستم یوسف مصر وجود
میدانم دل نازنینت را خیلی آزرده ام
میدانم بارهای بار باعث سرافکندگیت شده ام
خیلی ها به خاطر بدی هایم با طعنه گفته اند که این هم از امام زمانی ها
ولی این را هم خوب میدانم که آن قدر پدرانه دوستم داری که با این کوه بدی ها و زشتی ها باز نمیفروشیم و رهایم نمیکنی
آخر هرچند روی ماهت را ندیده ام ولی طعم رافت و مهربانی بیکرانت را نه یک بار که بارهای بار با تمام وجودم چشیده ام
ولی با این حال باز نگرانم
نگرانم از حجم زیاد بدی ها و زشتی هایم و اینکه مبادا آنقدر در باتلاق زشتی ها فرو روم که از چشمت بیفتم
کاش میشد یکبار در آغوش بگیریم و با نگاه مهربانت نگاهم کنی و به من بگویی نگران نباش، تو تا ابد با مایی و در کنار ما...
#مهدی جان
#روسیاهم ولی پناهم باش
اYJCا رهبر انقلاب-٢: مسئولان نباید اتحاد و هم صدایی مردم را از بین ببرند، باید هر سه قوه بویژه رؤسای آنها با هم افزایی و همکاری، اتحاد ملی را روز به روز تقویت کنند/ اختلافات خود را با مذاکره حل کنید، مگر نمی گویید باید با دنیا مذاکره کرد، آیا نمی شود با عنصر داخلی مذاکره و اختلافات را حل کرد؟/ باید بیش از آنکه به فکر رفع تحریم باشیم بر خنثی کردن آن تمرکز کنیم، اگر بتوان تحریم را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم، اگرچه اکنون چهار سال است که تأخیر شده است/ من از مسئولین کشور حمایت می کنم به شرطی که به اهداف ملت پایبند باشند/ مشروح بیانات معظم له در www.yjc.ir/00VsH6
#داستان
✨﷽✨
✅داستان میرداماد و دختر شاه عباس صفوی :
✍شب هنگام (میرداماد) – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی! محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علما و دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم/
🗓 #حدیث_روز :
حضرت امام صادق عليه السلام
إِذا أَرادَ اللّه بِعَبدٍ خِزيا أَجرى فَضيحَتَهُ عَلى لِسانِهِ؛
هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا كند، از طريق زبانش او را رسوا مى كند.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 228 ، ح 101
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃