eitaa logo
کانون شعر و ادب
99 دنبال‌کننده
133 عکس
17 ویدیو
1 فایل
🌱کانون شعر و ادب دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی🌱 🔶آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند 📌 برای ارتباط با ما به شناسۀ زیر مراجعه کنید: @K_sheer_adab
مشاهده در ایتا
دانلود
در غزه مردی می‌شناسم کوه ایمان است مردی که از هر منظری مثل شهیدان است مردی که مثل حاج قاسم، مثل مغنیه عمری‌ست در جنگ است، عمری مرد میدان است مردی که اسرائیل را از پا در آورده مردی که نام دیگرش در قدس طوفان است قربان حق کرده‌ست اسماعیل‌هایش را او که تمام روزهایش عید قربان است داغ جوان دیده‌ست اما قامتش خم نیست داغ جوان دیده‌ست او یعقوب دوران است او در شجاعت کفر صهیون را در آورده در استقامت چون بلندی‌های جولان است نامش هنیه است و نشانش صبح آزادی‌ست مردی که از هر منظری مثل شهیدان است ✍🏻 سیده‌فرشته حسینی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
🥀شهید اسماعیل هنیه🥀 که گفته قصۀ ما رو به پایان است اسماعیل؟ همین‌ جا نقطۀ آغاز دوران است اسماعیل سر از دریای خون بردار، علم را بر زمین مگذار که گاه شروه‌خوانی، گاه طوفان است اسماعیل هنوز آیینه‌ها در قتلگاه غزه زیر تیغ... و زینب بر بلندی‌های جولان است اسماعیل بخوان با حلق پر خونت، بگو با روی گلگونت که عالم حجله‌گاه سربه‌داران است اسماعیل شهادت نقطۀ وصل «ابوالعبد» است با معبود مبادا جا بمانی، عید قربان است اسماعیل ✍🏻 فائزه زرافشان 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
هوا پر شد از عطر نام حسین به قربان عطر پراکنده‌اش چه سرمست و شورآفرین می‌رود سپاهی به دیدار فرماندهش هوایی شدم، مقصدم کربلاست کجا از همین سرزمین بهتر است؟ برای رسیدن به آغوش تو هوای خوش اربعین بهتر است چه باکی‌ست از پای تاول زده به عشق تو طی می‌شود این مسیر نمانده‌ست چیزی به کرب‌وبلا امیری حسینٌ و نعم الامیر غریبم به آغوش تو دلخوشم اسیرم به عشقت شدم مبتلا در این روزها آرزویم شده فقط کربلا کربلا کربلا مرا مادرم از همان کودکی به شیرینی نام تو شیر داد پدر با خودش برد هیأت مرا به من مهر و سربند و زنجیر داد دلم خوش به داروی دیدار توست حبیبم حسین و طبیبم حسین غریبانه در کربلا خفته‌ای نگاهی به من کن، غریبم حسین قدم می‌گذاری به صحن بهشت به یاد شهیدان والامقام بگو با دلی عاشق و بی‌قرار به لب‌های عطشان مولا سلام ✍ناصر حامدی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاروان... کاروان رفت و اهلِ آبادی اشک بودند و راه افتادند چند فرسخ نگاه بدرقه را در پی کاروان فرستادند شوق رفتن به سرزمین بهشت خسته می‌کرد کوه و صحرا را غافل از این که راهزن‌ها نیز در کمین‌اند کاروان‌ها را دور شو، کور شو! صدا برخاست قلب‌ها را پر از مخاطره کرد کاروان را به طرفة العینی دستۀ دزدها محاصره کرد ما نه سوداگریم نه تاجر نیست جز نان و آب ره‌توشه زاد راه است التماس دعا بار ما هست شوق شش‌گوشه چشم سردسته ناگهان تر شد لرزش شانه‌اش نمایان شد بار دیگر نقاب خود را بست اشک او در غرور پنهان شد روی زانوی خود نشست آرام راه را با اشاره‌ای وا کرد بعد سی سال سردی و تلخی چایی روضه کار خود را کرد کاروان نقطۀ سپیدی شد محو شد رفته رفته در تصویر همچنان ایستاده در صحرا راهزن، بی‌تپانچه، بی‌شمشیر نه کلاهی، نه خرقه‌ای، تنها یک لباس سپید بر تن داشت از پشیمانی‌اش خبر می‌داد چکمه‌ای که به دور گردن داشت سال شصت و یک غم و اندوه کاروان حسین برمی‌گشت دست غارت حریص شد، حتی از سر کهنه پیرهن نگذشت آب آزاد شد ولی آتش در دل خیمه‌ها پراکندند قافیه کاش‌که ربودن بود زیور از گوش دختران... ✍سیدحمیدرضا برقعی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یتیم آمده‌ام... مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد خدا که در حرم امن خویش راهت داد هجوم جهل و خرافه، هجوم تاریکی خدا پناه در آن دورۀ سیاهت داد خدا؟ کدام خدا؟ آن خدای بی‌مانند همان که عصمت پرهیز از گناهت داد همان که جان نجیب تو را مراقب بود همان که سینۀ خالی از اشتباهت داد توان و توشه به پایان رسیده بود، ولی خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد چقدر واقعۀ آسمانی و شفاف خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد خدا که آینه را نور با نگاهت داد قسم به روز، که خورشید شمع خانۀ توست قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد خدا که اشک تو را جلوۀ گهر بخشید خدا که شعلۀ روشن به جای آهت داد خدا که جان تو را از الهه‌ها پیراست خدا که غلغلۀ قوم لا الهت داد... یتیم آمده‌‌ام، مانده‌‌ام، پناهم ده مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد؟ ✍مرتضی امیری اسفندقه 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار بی‌سپاه وقتی سکوت سبز تو تفسیر می‌شود چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود در انعکاس سادهٔ آن فصل التهاب تنهایی‌ات هر آینه تفسیر می‌شود طاقت‌گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست صلحی، که زیر سایهٔ شمشیر می‌شود تو مرد جنگ بودی و می‌دانم ای عزیز سردار بی‌سپاه، زمین‌گیر می‌شود! صبر تو، انتظارِ عطش‌سوزِ کربلاست صبری که صبح حادثه تعبیر می‌شود مسموم دست کینه شدی ـ وه ـ چه جانگداز زینب ز داغ آن دلِ خون، پیر می‌شود تو نور چشم فاطمه بودی برادرم! یک شهر، در فراقِ تو دلگیر می‌شود ✍پروانه نجاتی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
چقدر صورت در آینه‌ست پیرتر از من برای دیدن رویت بهانه‌گیرتر از من مگر تو گوش کنی، آینه شبیه به سنگی‌ست که از شنیدن این شِکوِه‌هاست سیرتر از من به ارتفاع تو و گنبدت قسم، که نیامد به خاکساری تو هیچ‌کس حقیرتر از من مقام نیست در این کهکشان رفیع‌تر از تو پرنده نیست در این آسمان اسیرتر از من مرا مگیر به آلودگی و سربه‌هوایی که نیست در حرمت شرم سربه‌زیرتر از من دوباره معجزۀ شوق را ببین که چگونه رسیده باد به پابوسی تو دیرتر از من در آستان محبت خلافِ قاعده عُرف است که من رهاترم از باد و او اسیرتر از من رسیده‌ام من و سر تا قدم شکست و نیازم نباش منتظر زائری فقیرتر از من ببار بر منِ جان‌تشنه، ای لطافتِ مطلق که نیست زیر هزار آسمان کویرتر از من.. مؤدّبانه‌ترین شکل عرضِ حال، سکوت است که اشک حال مرا گفته دلپذیرتر از من ✍هادی جانفدا 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 ۱۷ شهریور ، سال‌ ۱۳۵۷ روز کشتار مردم تهران به دست مزدوران رژیم پهلوی به خون خفتند پای عشق‌بازی لشکری دیگر زمین خون‌رنگ شد از لاله‌های پرپری دیگر چنان میدان مین شد ژاله و دلدادگان بودند که جان دادند شاید باز گردد معبری دیگر.. چه بیمی دارد از پرپر شدن در جبهۀ ایمان ندارد آن که جز پروردگارش یاوری دیگر تمام قطره‌های خونشان می‌گفت از این شوق: وطن آزاد باشد هفده شهریوری دیگر مبادا هیچ جز حب‌الوطن در جانمان باشد مبادا هیچ جز این عشق ما را باوری دیگر جهادِ ماست در تبیینِ راه عاشقان، برخیز که سهم ماست در این قصه حفظ سنگری دیگر ✍🏻 احمد رفیعی وردنجانی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
امشب که نرگس‌ها اسیر دست پاییزند کوکب به کوکب در عزایت اشک می‌ریزند بی چشم‌هایت کوچه‌های سامرا، حتی بیش از شبِ زندان هارون خوف‌انگیزند بی شانه‌هایت شهر نا امن است، مردم کاش از هر که نامش معتمد باشد بپرهیزند تا کی بنوشیم از عبورِ عمر، حسرت را؟ تا کی تمام کاسه‌ها از زهر لبریزند؟ با رفتنت زانو زدیم، ای آن‌که یارانت یک‌روز با فرمان فرزندت به‌پا خیزند ✍🏻 اعظم سعادتمند 🥀https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷جمعه‌ی موعود🌷 همین است ابتدای سبز اوقاتی که می‌گویند و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می‌گویند اشارات زلالی از طلوع تازهٔ نرگس پیاپی می‌وزد از سمت میقاتی که می‌گویند زمین در جستجو، هر چند بی‌تابانه می‌چرخد ولی پیداست دیگر آن علاماتی که می‌گویند جهان این بار دیگر ایستاده با تمام خویش کنار خیمهٔ سبز ملاقاتی که می‌گویند کنار جمعهٔ موعود، گل‌های ظهور او یکایک می‌دمد طبق روایاتی که می‌گویند کنون از دشت‌های روشن امّید می‌آید صدای آخرین بند مناجاتی که می‌گویند و فردا بی‌گمان این سمت عالم روی خواهد داد سرانجام عجیب اتفاقاتی که می‌گویند ✍ زکریا اخلاقی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیر روشن.... حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی نمی‌ماند به پشت ابرهای تیره زندانی حقیقت کشتی امنی‌ست در بین تلاطم‌ها که ما را می‌برد تا ساحل از دریای توفانی حقیقت برکهٔ آبی‌ست در گرمای تابستان میان یک کویر تشنهٔ خشک و بیابانی حقیقت شوق پیغمبر به سلمان است تا آخر نه سلمانی که دارد با خودش آیات شیطانی اگر آیینه‌ای از شرح حال ما سخن گوید بگوید آه! حیرانی! بگوید آه! حیرانی بیا دل‌سوز هم باشیم نه پاسوز یکدیگر «خدارا یک نفس بنشین گره وا کن ز پیشانی» برادر! با جدل؛ با تفرقه؛ بازندهٔ جنگیم به قحطی می‌رسیم این‌گونه در اوج فراوانی شنیدم از روایات صحاح و متن مُسندها میان درس‌های خارجِ آیات ربانی من از احوالتان غافل نبودم لحظه‌ای حتی و از اقوالتان، هر چند می‌دانم که می‌دانی برای اتحاد ما همان صبر علی کافی‌ست که با صبر است اگر مانده‌ست نامی از مسلمانی سپید از گریه شد چشمان پیغمبر، برادرها! که پشت میله‌های ظلم، یوسف مانده زندانی شب میلاد لبخند است، میلاد رسول‌الله بیا امشب به مهمانی که پشت در نمی‌مانی سرانجام مسیر سید قطب است همراهی مسیر روشنی که نیست فرجامش پریشانی به شوقت «یاء وحدت» هم کنار قافیه آمد همین‌که هدیه آوردم گلی در دست گلدانی الهی که بهار از کوچه‌های دور برگردد که دنیا یخ زده در بین این عصر زمستانی ✍رضا خورشیدی فرد 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 از شعر فارسی استفاده شود ✏️ رهبر انقلاب: شعری هم که خواندند، شعر خوبی بود؛ شعرِ «ها عَلىٌّ بَشَرٌ کْیَف بَشَر». ✏️ به ذهنم خطور کرد که ای کاش به جای این شعر، شعر شهریار را میخواندند: علی آن شیر خدا شاه عرب‌ الفتی داشته با این دل شب‌ ✏️ عقیده دارم در غیر مواردی که شعر عربی یک شعر فوق‌العاده یا برجسته است و خصوصیاتی دارد، نیکو این است که از شعر فارسی با مضامین عالی استفاده شود. ۱۳۸۰/۸/۱۲ 🗓 ۲۷شهریور، سالروز درگذشت استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 شاعر حق پرست و صادق ✏️ رهبر انقلاب: شهریار یک شخصیّت نظیف و پاکیزه و دارای خصال برجسته‌ی اخلاقی بود. ✏️ یک انسان متواضع، حق‌پرست، پارسا، بسیار صمیمی و صادق بود که حاضر نشد کالای شعرش را به کسی بفروشد؛ در زمان حیاتش، به اوج شهرت رسید اما تسلیم درخواست طاغوت نشد. ۱۳۸۵/۶/۲۶ 🗓 ‌۲۷شهریور، سالروز درگذشت استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔰غزل مهر بی‌اندازه ... باران می‌آمد با دعای دست‌هایت در دشت می‌رویید گل از ردّ پایت هوهو زنان باد از حریمت ذکر می‌چید می‌شد تنفس کرد «او» را در هوایت بر آب و آتش اخم و لبخند تو حاکم از عرش تا فرش آفرینش خاک پایت هفت آسمان با چرخش تسبیحت آرام افلاکیان تسلیم بی چون و چرایت بیگانه بودی با نگاه بغض و کینه ای آن‌که چشمان غریبان آشنایت شب‌های غمناک مدینه عید می‌شد با رؤیت ماه از هلال خنده‌هایت.. پیغمبران، مؤمن به قرآنت از آغاز ادیان، مسلمانِ شکوه ربنایت وقت دعا داوود را مبهوت می‌کرد آهنگ شورانگیز و شیرین صدایت.. تنها پناه گریه‌های بی‌کسان‌اند آنان که جاشان داده‌ای تحت کسایت.. ثابت شده با مهر بی‌اندازۀ تو حدّی ندارد مهربانی خدایت ✍فاطمه عارف‌نژاد 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰مثنوی صبح صادق... ای كوی تو، كعبۀ خلايق‏ طالع ز رخ تو، صبح صادق ای پایۀ منبرت فراتر از کرسی هفت چرخ اخضر تا نام ز ماه و مهر بوده‌ست خاک در تو، سپهر بوده‌‌‌ست گفته‏‌ست خرد، بس آفرينت صد‌ها چو «هشام»، خوشه‌چينت گردش، ز فلک، اشاره از تو استاد خرد، «زراره» از تو چون «مؤمن طاق» از تو آموخت‏ لب بر لب هر چه مدعی دوخت انديشه هر آنچه بود مُجمَل‏ بشنيد مفصل از «مُفَضّل»... كی مكتب تو، نظير دارد؟ صدها چو «ابوبصير» دارد تا مشعل علم، «جابر» افروخت‏ بس نكته، خرد كه از وی آموخت‏ شد شهره به دهر، مذهب تو «حمران» و «ابان» و مكتب تو... فانی نه، كه جاودانه‌‏ای تو دريايی و بی‌كرانه‌‏ای تو... ✍محمدعلی مجاهدی 🍃https://eitaa.com/Kanon_sher_adb🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا