5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_تصویری | ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
🔹دومین میثاق کانون شهدا در شهر قم
«آنچه از میثاق با مادر شهید معماریان صاحب کتاب تنها گریه کن خواهید دید و خواهید شنید »
#ادامه_دارد
✦࿐჻ᭂ🕊️🇮🇷🕊️჻ᭂ࿐✦
کانون شهدا دانشگاه کاشان
🆔 @kanon_shohada_ku
21.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرا هنوز تموم نشده | ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت با رهبر انقلاب اسلامی
🔅اگر کشورهایی مثل ایران و عراق و عربستان و مصر با هم متحد باشند دولت آمریکا نمیتواند در منطقه زورگویی کند.
🔅دشمنان اتحاد مسلمین آن کسانی هستند که اگر کشورهای اسلامی دولتهای اسلامی با هم متحّد بشوند آنها ضرر میبینند. نمیتوانند دستاندازی و غارتگری کنند، مشکل پیدا میکنند.
✦࿐჻ᭂ🕊️🇮🇷🕊️჻ᭂ࿐✦
کانون شهدا دانشگاه کاشان
🆔 @kanon_shohada_ku
#گزارش_تصویری | ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
🔹ملاقات با مادرِ محترم شهید معماریان
🔹با حضور مسئول نهاد رهبری دکتر محمدمحمدی و مدیریت فرهنگی دانشگاه جناب آقای علیرضا پوران.
#یادت_باشه
#واحد_اردویی_کانون_شهدا
✦࿐჻ᭂ🕊️🇮🇷🕊️჻ᭂ࿐✦
کانون شهدای دانشگاه کاشان
🆔@kanon_shohada_ku
#چای_هل_دار
#برگه_۱
روایت میثاق رو از اینجا بخونید....
🔆بسم رب الشهدا
سه شنبه ۱۱ مهر بود که راه افتادیم به سمت قم. برای جور کردن این ملاقات دو ماه بود که دنبال شماره و آدرس از بانو اشرف السادات بودیم، آخر سر هم با چله زیارت عاشورا تونستیم به خواسته مون برسیم❤️. قرار بود ساعت ۱۴ حرکت کنیم ولی اتوبوس با نیم ساعت تاخیر رسید، برای همین دیرتر از زمان قرار به منزل بانو اشرف السادات (مادرشهید محمد معماریان) رسیدیم.
کوچه ۱۰ بلوار امین سر در خانه نوشته بود «منزل شهید معماریان». از ما ناراحت بود میگفت قرار ما ۱۵:۳۰ دقیقه بوده. اصلا اجازه نداد این دیرکردن را توجیه کنیم و مستقیم به بچهها جایی که باید بنشینند را نشان داد و شروع کرد از محمد گفتن، از شال سبز گفتن، از صحبتهای خودش و آقای گلپایگانی و حضرت آقای خامنهای گفتن❤️. همه جمع گوش سپرده بودند به دهان مادر شهید معماریان؛ گویی هر کدام منتظر رزق خودشان بودند. گاهی از چشم همه اشک میریخت و گاهی همه با دقت گوش میدادند.
نزدیک اذان بود. یکدفعه اوستا حبیب از درگاه وسط خانه بیرون آمد و یک سلام داد و به سمت خروجی رفت به قصد نماز، اشرف السادات میگفت جدیدا آلزایمرش بیشتر شده. (از در و دیوار خانه مشخص بود اینجا پایگاه بسیجی چیزی هست از همه قشنگ تر کتابخانه قدیمی تو کار در دیوار بود که پر از کتابچه ها دعا و قران بود .طرف دیگر هم یک دیتای هوشمند به سقف متصل بود .مادر محمد میگفت دوشنبهها اینجا کلاس قرآن داریم. حرف هایش که تمام شد انگار مضطرب شده باشد بلند شد و گفت: سریع تر بیاید شیشه حاوی شال سبز را ببویید میخواست همه ما اطمینان کنیم که بوی عطر میدهد، انگار ما باور نداشتیم و رفته بودیم آنجا تا همین را از نزدیک ببینیم. با عجله هدیههایی که از دانشگاه برده بودیم تقدیمش کردیم و یک عکس یادگاری هم انداختیم. برای ما یک شیشه آب تربت اصل آغشته شده به نیم سانت از شال سبز کنار گذاشته بود.(دستور تهیه و مصرف این آب حکایت مفصلی دارد) خیلی نگران بود که مراقب شیشه و محتویاتش باشیم میگفت آنرا برای تبرکی یک شهر میفرستد و چقدر مریض را شفا داده و مشکل چشم حل کرده، حدود ۵۰۰ تا بی بچه با همین آب متبرک بچه دار شده اند! وقت نبود مگر نه تا صبح میتوانست از کرامات این تبرکی بگوید. پای آخرین نفر که پاشنه در خارج شد دیگر اشرف السادات را ندیدیم رفته بود نماز و درب باز مانده بود. خودمان درب را بستیم و ما هم رهسپار مسجد شدیم. همان مسجدی که شب عاشورا محمد را در خوابش دیده بود و با دوستان شهیدش عزاداری می کردند، و محمد به سمتش آمده و گفته: من چند روز پیش به زیارت امام حسین(ع) رفتم و این شال سبز را از آنجا آوردم؛ بعد از سر تا پای مادر را دست کشید و همان شال را به پایش بست؛ وقتی از خواب بیدار شد دید پارچه کهنهای که به پایش بسته بود باز شده و همان شال سبز به پایش بسته است و میگفت پایش دیگر هیچ دردی نداشت...»
@kanon_shohada_ku | نشریه کانون شهدا
#گزارش_تصویری | ۱۴۰۲/۰۷/۱۱
🔹ملاقات با همسرِ محترم شهید فرحی یزدی
🔹با حضور مسئول نهاد رهبری دکتر محمدمحمدی و مدیریت فرهنگی دانشگاه جناب آقای علیرضا پوران.
🔹زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیه
#یادت_باشه
#واحد_اردویی_کانون_شهدا
✦࿐჻ᭂ🕊️🇮🇷🕊️჻ᭂ࿐✦
کانون شهدای دانشگاه کاشان
🆔@kanon_shohada_ku