۷۹ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
🔹مهرداد پاکار:
زمانی که عباس در دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) بود، متوجه میشدم گاهی آخر هفتهها به خانۀ مادربزرگش به شهرستان ورامین میرود. یک روز با خودم گفتم حالا که چند سالی از شهادت عباس میگذرد، خوب است من بهنیابت از شهید عباس به احوالپرسی مادربزرگش بروم. روز جمعه ۱۴۰۰/۹/۵ بود. با همسرم به شهرستان ورامین رفتیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادربزرگ شروع به اشک ریختن کرد. گفت: «دیشب که شب جمعه بود، داشتم دعای کمیل میخوندم. چشمم به عکس عباس افتاد. بهش گفتم شبهای جمعه میاومدی خونهم و با اومدنت خوشحالم میکردی... . امروز که شنیدم شما میخواهید بیایید، با خودم گفتم گویا عباس درددلم رو شنیده. خیلی خوشحال شدم و یاد اون روزها دوباره برام زنده شد.»
حدود یک ساعتی آنجا بودیم و بعد بهسمت تهران حرکت کردیم. فردای آن روز، به من خبر دادند که مادربزرگ عباس رؤیای صادقهای دیدهاند.
مادربزرگ عباس نقل کرده که همان شب موقع استراحت صد صلوات بهنیت عباس فرستادم. رو به عکس عباس گفتم: اگر ثواب این صلواتها به تو میرسه، به خوابم بیا و به من خبر بده. صد صلوات هم برای برادر شهیدم غلامرضا سالار نیت کردم. هنوز صلواتها را تمام نکرده بودم که خوابم برد. در عالم رؤیا دیدم که آقای پاکار به خانهام آمده و میگوید ثواب صلواتها به عباس رسیده. سؤال کردم: «شما از کجا میدونید؟» در همین حال دیدم آقای پاکار دفتر قرمزرنگی دستش است و نامهای در دفتر است. میگوید عباس با این نامه به من خبر داده. خواستم نامه را بگیرم که از خواب بیدار شدم.»
...
◾ #شادی_روحش_صلوات
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #عزیز_برادرم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کمتر دیده شده از سخنرانی شهید مهدی زین الدین
شهادت🕊چه زیبا گلچین میکنی خوبان عالم را
🌷و من مبهوت هر شهیدم که چه زیبا می رود تا عرش اعلی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#شادی_روحش_صلوات
#سالروزشهادت
┄┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄