💠شهید مدافع حرم محمد حسن(رسول) خلیلی
🌷سال دوم راهنمایی بود و ما در کرج زندگی می کردیم . قرارشد که مقام معظم رهبری برای دیدار با مردم کرج تشریف بیاورند . مردم همه جا را چراغانی کرده بودند. من به خانه آمدم و دیدم که رسول در خانه است . در حالی که نباید در آن ساعت از روز خانه می بود . علتش را از رسول پرسیدم . گفت : امروز معلمشان سر کلاس گفته بود : ما نمی دانیم این حکومت را چگونه باور کنیم ؟!!! از یک طرف می گویند اسراف گناه است و از طرفی هم شهر را چراغانی کرده اند !!! بروید ببینید در شهر چه خبر است ؟!!! حرفش که به اینجا می رسد رسول بلند می شود و می گوید : چراغانی که چیزی نیست ، جانمان را هم فدای آقا می کنیم . معلم هم عصبانی می شود و می گوید : خلیلی باز تو حرف زدی ؟! در این کلاس یا جای منه یا جای تو ! رسول هم از سر جایش بلند می شود ومی گوید : شما استادی و من به احترام شما می روم.
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیروز خرمشهر, امروز حلب و ان شاءالله فردا بیت المقدس ...این یک سنت الهی است
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
هدایت شده از زهرا سمیعزاده
بارالهـا !
در امر تفحـص ،
کارهای زیادی انجام میشود
و همہ با هم عاشقـانه
این مسیر را طی میڪنند
و امید بہ رحمت تو دارند
خدایا یاریمان فرمای ،
خودت می دانی
ڪہ تمام عشـق من
و بقیہ بچہ های تفحـص
رسیدن بہ وصال توست و بس ..
#دستنوشتہ_جستجوگر_نور
#شهید_عباس_صابری
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
#ماه_رمضان_و_شهدا...
🔸ماه رمضان را آمده بود خانه ...
بہ علی مےگفت :
«امسال ماه رمضون از خدا احدے الحسنیین
را خواستم ؛ یا شهـادت یا زیـارت.»
هر شب با موتور علی مےرفتند دعاے ابوحمزه،
هر سےشب ! وقتی دعا را مے خواندنـد،
توے حال خودش نبود، نالہ مےزد،
داد مےڪشید ، استغفار مےڪرد ،
از حال مےرفت.
از دعا ڪہ بر مے گشتند، گوشہ ی حیاط ،
مےایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم
نمےانداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛
نمےتوانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال،
العفو مےگفت، گریه می کرد،
میگفت:
« ماه رمضون کـہ تموم بشه،
من هم تمــوم مےشـم ...»
📚 یادگاران جلد هشت
ڪتاب شهید ردانے پور، ص ۷۵
#شھید_مصطفی_ردانی_پور
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️استاد پناهیان
🌺بلند پرواز باش...
بگو🌷شهادتو میخوام...
به ڪم راضی نشو...
دین اومده به ما بگه صداقت یعنی یاشهید بشی یا منتظر شهادت باشی...
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
هنگام برداشت گندم، حسین کیسه هایی از محصول را جدا می کرد و شبانه به خانواده های نیازمند می رسانید. شیوه اش هم این گونه بود که کیسه گندم را پشت درب منزل آنها روی زمین می گذاشت. زنگ می زد و وقتی صدای کسی از ساکنین منزل را می شنید که برای باز کردن درب می آید، پیش از آنکه درب باز شود آنجا را ترک می کرد. وقتی درب باز می شد آن فرد، بدون آنکه چهره حسین را ببیند، کیسه را به درون منزل می برد. آن طرف تر حسین خوشحال از کار خود، زنگ درب خانه ای دیگر را می زد تا باز هم پیش از آنکه درب باز شود... (مادر شهید حسین هوری)
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺ماه رمضان در جبهه ها 🌺
بعداز ۴۸ ساعت درگیری با دشمن
نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ...
مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می توانند، تا فردا صبح تحمل کنند.
جعبہ خرما بین بچه ها دست به دست چرخید
تا به فرمانـده رسید ...
فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود ، بچهها تنها با آب قمقمههایشان افطار ڪرده بودند.
ماه رمضـــان بود ...
تیرماه شصت و یڪ ...
#عملیات_رمضان
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
@Kanoon_misaghh
🌺افطاری 🌺
ماه مبارک رمضان بود که مسعود به منزل آمد و از من خواست به تعداد چهل نفر غذای افطاری درست کنم.
من هم اجابت کردم و او ساعتی پیش از افطار آمد و غذاها را برد.
نزدیک ساعت 11 شب که برگشت به آشپزخانه رفت و شروع به خوردن غذا کرد، تعجب کردم ولی از او چیزی نپرسیدم تا آنکه پس از شهادتش، روزی طلبه شهید علی قلم بر نقل کرد که یک شب در ماه رمضان به همراه مسعود برای تعدادی از فقرا افطاری برده اند. آنجا بود که متوجه شدم، فرزندم مسعود که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود، آن غذای افطاری را به مستمندان داده و خود در حالی که روزه بوده، لب به آنها نزده و خود، گرسنه به منزل برگشته بود.
🌹 شهید مسعود گرگ زاده🌹
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
آقا جانم...شب تولدت یادی بکنیم از شهدای منا!!
خوشا به حال حاج حسنیها که شب تولدت برسر سفرهی شما طعام بهشتی نوش جان میکنند...
کریم اهل بیت! عاشقان شما و شهیدان در این شب خواندن نماز عشق در بقیع به امامت فرزندتان مهدی موعود(ع) را عیدی میخواهند!!!
#شبتون_شهدایی🌹
#میلاد_امامحسن_علیهالسلام
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
هدایت شده از زهرا سمیعزاده
animation.gif
81K
#ولادت
از حريم فاطمه در نيمه ماه صيام
چهره ماه حسن تابيده با وجه حسن
ميوه بستان زهراء نور چشم مصطفى
پاره قلب علىّ بن ابى طالب ، حسن
میلاد امام حسن(ع) مبارک
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
#عاشقانہ_شہدا🌹
ساختمونمون موش زیاد داشت...😕
شبا از ترس😰 موشا نمیتونستم برم آشپز خونہ...
یه موکت زدم...
اوݧ جایی که فکر میکردم محل رفت و آمد موشاست...
یه شب که آقامهدے اومد گفت...
"خیلے تشنمہ...
آب خنک خنک میخوام..."
گفتم...
"پارچ بغل دستته..."🙂
گفت...
"نہ...باید برے واسم درست کنی...!"
با ترس و لرز رفتم و...😥
آب یخ درست کردم...
وقتے برگشتم دیدم داره میخنده...😅😐
گفـت...
"از هموݧ اول کہ موکتو اونجا دیدم...
فہمیدم قضیه از چه قراره...
میخواستم سر به سرت بذارم...😉"
گفـتم...
" آره...
تو رو خدا مهدے یه کاری بکن...
تا از شرّ این موشا راحت شم...☹️"
گفت...
"یه شرط داره...!"
من ساده هم منتظر بودم ببینم چه شرطی میذاره...
گفت...🙁
"شرطش اینه...
که اگه موشا رو گرفتم...
کبابشون کنے..."
"اوݧ شب دیگه اصلاً نتونستم شام بخورم...!
#شهید_مهدے_زین_الدین
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh
🌹چہ آرزوهاے قشنگے مےڪردند و چقد زیبا اجابت مےشد ...
🌸 #حاج_احمد آرزو ڪرده بود :
بدست شقےترین انسانهاے روے زمین یعنے #اسرائیل_ها ڪشتہ بشم
و حالا دست اونهاست ...
🌸 #حاج_همت از خدا خواستہ بود :
مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم
ترڪش خمپاره سرش رو برد ...
🌸 #شهید_برونسی همیشہ مےگفت :
دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم
سالها پیڪرش مفقود بود ...
🌸 #آقا_مهدی_باڪری مےگفت از خدا خواستم :
بدنم حتے یڪ وجب از خاڪ زمین رو اشغال نڪنہ
آب دجلہ او رو براے همیشہ با خودش برد ...
🌸 #حاج_آقا_ابوترابی در مسیر پیاده روے مشهد مےگفت آرزو دارم :
در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار #امام_رضا دفن شد ...
👇👇👇👇👇👇👇
🔰 حاج حسین یڪتا :
میخواستن ؛
میشد ...
میخوایم !
نمیشہ ...
چہ ڪار ڪردیم با این دل ها ...
🌺 از خداوند بخوایم !
#دلامون را براے امام زمان علیہ السلام ، شش دانگ سند بزنہ ...
و براے این ڪار یاریمون ڪنہ...
ڪہ دست و پا و گوش و چشم و زبان جز براے رضاے حضرت حجت عج بہ حرڪت در نیاد !
🌺 ڪہ اگہ خداوند #راضے باشہ ...
#عاشق ما میشہ ...
و ان شاءاللہ عاقبتمون #شهادت
#شبتون_شهدایی
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@Kanoon_misaghh