🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
هر چه میگشتم پیدایش نمی کردم ، حتی علامه گوگل هم از آن بیت شعر بی خبر بود ...
سال ها در تعزیه آن را میشنیدم اما از بر نبودم ؛ به یاد آن بیت شعر دلم پر میزد روز تاسوعا ، همانجا که در علقمه ای ، ابوالفضلی دست بریده روی زانو افتاده بود ، همانجا که مشک تیر خورده بود و ضربه ای دردناک تر از عمود آهنین بر پیکر خونین عباس فرود آمده بود ...تعزیه بود و دستمالی به رنگ خون دور سر عباس خوان پیچیده بودند اما ما همان روز و همان خون را میدیدیم ...
و آن بیت شعر ... حافظه ام رنگ باخته و تنها کلامی از آن به یاد دارم « همه جا بوی زهرا گرفته...» .
عباس خوان ، وقتی این بیت را میخواند انگار که حضرت زهرا(س) همان جا بود ، بالای سر عباسش ، دست بریده ی او را میگرفت و بر چشمان خونین و شرمسار ماه بنی هاشم دست رضایت می کشید ...
شب اول فاطمیه دلم پر میزند برای آن علقمه ، برای آن عباس (ع)، برای مادر او زهرا (س)... برای قصه ی این مادر و پسر ...
از آن روز که قصه ی مادر و پسرش عباس(ع) برایم تداعی شد ، به دنبال عباس های تاریخ بودم ...همان هایی که مثل صف شکن کربلا به شط میزدند به خط میزدند و لحظه های آخر بوی مادر را استشمام میکردند ... فاطمیه که میشود من می مانم و عباس ها و مادر پهلو شکسته شان ...
الهم صل علی فاطمهً و ابیها و بعلها و بنی ها
ارتباط با ادمین:
@zahra_a_833
#فاطمیه
#یا_زهرا
#کانون_شهدا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@kanoon_shohada_hmu
