#چگونه_درس_بخوانیم
ادامه تذکر اول : سطح ما باید سطح دانش و علم بشود
اجازه سوال و پرسش نه نقد تا پیش از دستیابی به سطح علم
🔹حضرت استاد حسن زاده ایده الله تعالی در کتاب قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند ، حکایتی را از خود نقل می فرمایند که:
« اينك بر سر آنم كه به مناسبت رويداد سخن، حكايتى از حالت ديرين خويش پيش كشم، شايد كه برخى را سودمند افتد، و مايه آگاهى و هشيارى خواننده اى گردد، و آن اين كه: در اثناى تدرس و تعلم علوم عقلى و صحف عرفانى دچار وسوسه اى سخت سهمگين و دژخيم و بدكنشت و بدسرشت در راه تحصيل اصول عقايد حقه به برهان و عرفان شده ام، و آزرده خاطرى شگفت از حكمت و ميزان كه از هر سوى شبهات گوناگون به من روى مى آورد. ريشه اين شبهات و وسوسه ها از ناحيت انطباق ظواهر شرع انور على صادعه الصلوة والسلام با مسائل عقلى و عرفانى بوده است كه در وفق آنها با يكديگر عاجز مانده بودم، و از كثرت فكرت به خستگى و فرسودگى موحش و مدهش مبتلا گشته ام، و از بسيارى سؤال از محضر مشايخم: آن عالمان دين به حق در سماى علم سياره و ثوابت و الا گهر مرا بيم جسارت و ترس اسائه ادب و خوف ايذاء خاطر و احتمال بدگمانى مى رفت. اين وسوسه چنانكه گفته ايم موجب بدبينى به علوم عقلى، و بيزارى از منطق و حكمت و عرفان شده است. و لكن به رجاء اين كه لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً، در درسها حاضر مى شدم، و راز خويش را ابراز نمى كردم، و از تضرع و زارى اعاظم حكماء در نيل به فهم مسائل انديشه مى كردم مانند گفتار صاحب اسفار در مساله اتحاد نفس به عقل فعال و استفاضه از آن كه فرمود:
🍃 « و قد كنا ابتهلنا اليه بعقولنا، و رفعنا اليه ايدينا الباطنة لا ايدينا الدائرة فقط، و بسطنا انفسنا بين يديه، و تضرعنا اليه طلبا لكشف هذه المساله و امثالها ... (اسفارج 1 ط 1 ص 284).
تنها چيزى كه مرا از اين ورطه هولناك هلاك، رهايى بخشيد لطف الهى بود كه خويشتن را تلقين مى كردم به اين كه: اگر امر داير شود بين نفهميدن و نرسيدن مثل تويى، و بين نفهميدن و نرسيدن مثل معلم ثانى ابونصر فارابى و شيخ رئيس ابوعلى س ينا و شيخ اكبر محيى الدين عربى و استاد بشر خواجه نصيرالدين طوسى و ابو الفضائل شيخ بهايى و معلم ثالث مير داماد و صدر المتالهين محمد شيرازى، آيا شخص مثل توبه نفهميدن و نرسيدن اولى است يا آن همه اسطوانه هاى معارف؟
و همچنين خودم را به يك سو قرار مى دادم، و اكابر ديگر علم را كه از شاگردان بنام آن بزرگان بودند و نظاير آنان را به سوى ديگر، و سپس همان مقايسه را پيش مى كشيدم و به خودم تلقين مى كردم، تا منتهى مى شدم به اساتيدم كه بحق وارثان انبياء و خازنان خزاين معارف بوده اند رفع الله تعالى درجاتهم كه باز خودم را به يك جانب و آن حاملان و دايع علم و دين را به جانبى، و همان مقايسه و تلقين را اعمال مى كردم كه تو اولايى به نفهميدن يا اين مفاخر دهر؟
نظير مطلبى را كه علامه شيخ بهايى درباره شيخ اجل صدوق كه قايل به سهو النبى شده است، فرموده است:هر گاه امر داير شود بين سهو رسول و سهو صدوق، صدوق اولى بدان است.از اين مقايسه قدرى آرام مى گرفتم، تا بارقه هاى الهى چون نجم ثاقب بر آسمان دل طارق آمد، و در پناه رب ناس از وسواس خناس نجات يافتم فضاض ثم فاض. و كان كلام كامل و سخن دلپذير صاحب اسفار ذكر قلبى شد كه :
« حاشى الشريعة الحقة الالهية البيضاء ان يكون احكامها مصادمة للمعارف اليقينية الضرورية، و تبا لفلسفه يكون قوانينها غير مطابقة للكتاب و السنه (اسفارج 4 ط 1 ص 75).
و چون در رحمت رحيميه به روى ما گشوده شده است به علم اليقين بلكه به عين اليقين و فراتر به حق اليقين مطالب سهل ممتنع عقلى و عرفانى را رموزى يافته ايم ك ه پى برده ايم اشارات به كنوزى اند. آرى به آسانى نادانى به دانايى نمى رسد، و بس يار سفر بايد تا پخته شود خامى.
🍃شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
كه نه هر كو ورقى خواند معانى دانست
لذا در الهى نامه ام گفته ام «: الهى جان به لب رسيد تا جام به لب رسيد». و نيز در غزلى كه در ديوانم مسطور است در اين باب گفته ام:
دولتم آمد بكف با خون دل آمد بكف
حبذا خون دلى دل را دهد عز و شرف
يوسفم تحصيل دانش گشت و من يعقوب وار
از فراقش كو به كو، كوكو به بانك يا اسف
گر نبودى لطف حق از گريه شام و سحر
ديدگانم بى شك اينك بود در دست تلف
جوهر نفس ار نه روحانية السوس است پس
طالب اصلش چرا شد با دو صد شوق و شعف
گر كسان قدر دل بشكسته را مى يافتند
يكدل سالم نمى شد يافت اندر شش طرف
لوحش الله صنع نقاشى كه از ماء مهين
پرورد در يتيمى را بدامان خزف
و از اين گونه گفتار به نظم و نثر بسيار داريم، اينك گوييم كه توفيق نيل به اعتلاى فهم خطاب محمدى (ص) بدون ادراك حقايق زبر حكمت متعاليه و صحف عرفانيه به برهان واقعى صورت پذير نيست، مگر كسى كه داراى نفس مكتفى باشد كه من عندالله مؤيد به نفس قدسى است و وى را در دانستن چيزها نياز به فكر و نظر نيست، و جز صاحب نفس قدسى آن كس كه اين حقايق را به منطق برهان ادراك نكرده است در تمام ابعاد اصول عقايد و در تفسير و شرح آيات و روايات راجل است، و بيان و قلم او اقناعى است نه ايقانى هر چند كه در حفظ منقول بلغ ما بلغ، خداوند سبحان در كريمه نفر قرآن فرمود:
🍃 لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (توبه 122)
و پوشيده نيست كه انذار مبتنى بر فهم اصول معارف دين است و بايد آن را از راهش تحصيل كرد چنانكه ادبيات را كتبى خاص است و رياضيات را كتبى خاص و فقه را كتبى خاص، و چنانكه هر صغرى و كبراى قياس را با نتيجه آن را ارتباطى خاص است، و چنانكه هر استعداد نفسانى را براى استفاضه از يك نوع فيض مناسبتى خاص است، و چنانكه بين طالب و مطلوب مطلقا بايد مناسبتى باشد كه هيچ چيز بدون مناسبت طلب نمى شود، و چنانكه محصل معارف هر اندازه طهارت ظاهر و باطن او بيشتر و انصراف او به عالم قدس حكيم شديدتر و فزونتر و تعلق او بدين سوى كمتر بوده باشد، افاضات حقايق و يافتن حد وسط احكام و علوم بر او بيشتر خواهد بود و كسب او را بركت خاصى روى آورد زيرا كه تعلق با تعقل جمع نمى شود، و بطنه با فطنه سازگار نيست، و قذارت و قد است دو ضدند، و هيچ مستعدى محروم نيست. »
💠 (قرآن و عرفان و برهان از هم جدائى ندارند، متن، ص: 21 )
@kanoon_tafakot
1_353139512.mp3
46.9M
#دعا_درمانی
جلسه بیست و هشتم
موضوع : ادعیه به انسان هنر زندگی کردن می آموزد و حتی معصیتی که شیاطین با آن می خواستند برای انسان فاصله با خدا ایجاد کنند را وسیله ای برای قرب الی الله قرار می دهد و ادعیه موجب حسن ظن و حسن توکل انسان نسبت به خدا می شود
سلسله مباحث #انس_با_دعا (۲۲)
💠چاره ای نیست ؛ باید بزرگ شد
می گویند اگر خواستید بزرگ شوید و از کودکی در بیایید ، با بزرگ ترها نشست و برخاست داشته باشید تا آرام آرام بزرگ شوید؛
در ادعیه در سخنی و همرازی که با تنها بزرگ عالَم دارد، رسم بزرگی را در دعا تمرین می کنند تا مومنین، به وسعت و بزرگی « الله »، خود را وسیع و بزرگ کنند.
🍃کانال مجموعه تبیین حقایق
🆔 @mtabeen_ir
@kanoon_tafakor
#شرح_تفسیر_المیزان_با_رویکرد_تربیتی
چکیده جلسه ۳۷(قسمت دوم) تفسیر المیزان سوره حمد ....
💠موضوع جلسه:
مراتب صبر و راه های کسب آن ....
👇👇
💠ادامه جلسه ۳۷قسمت دوم
• صبر جزع نکردن نزد غیر خداست و گر نه جزع کردن نزد خداوند خیلی خوب است و با صبر منافاتی ندارد.
• صبر اگر بخواهد خوب جواب دهد با محبت جواب می دهد، کسی که محبت واقعی به خدا دارد خیلی از بلاها را به جان خود می خرد، نه تنها صبر دارد شکر هم می کند، شکر بالاتر از صبر است. عده ای صابرند ولی شاکر نیستند و عده ای صابر شاکر هستند .
" اللهم انی اسئلک صبرالشاکرین لک " خدایا صبر شاکرین را از تو می خواهم ، " اللهم لک الحمد حمدالشاکرین علی مصابهم "
بالاتر از صبر این که شاکر هستند.
• اگر محبت و عشق خدا در دل کسی بیفتد بلاها را به جان می خرد. حضرت علی(ع): الهی انت کما احب فاجعلنی کما تحب خدایا تو همان کسی هستی تو دوست می داری.
• اگر ما به خدای متعال وفاداریم باید خودمان را فدای خدا کنیم نه خدا را فدای خود، در بستر محبت یک صبر عاشقانه رخ می دهد و صبر عاشقانه انسان را به صبر شاکرانه می کشاند. انسان هایی که از عشق به سمت صبر می روند خیلی راحت می توانند زندگی کنند.
🔹عوامل دستیابی به صبر:
۱.معرفت و شناخت ؛ اگر انسان به جریان امور آگاه باشد قاعدتا زندگی برایش خسته کننده نیست. صبر برای انسان جاهل بسیار دشوارتر از انسان آگاه است، صبر انسان را به گونه ای تربیت می کند که اصلا تلخی نمی بیند.
جریان خضر و موسی یک جریان قابل توجه در زندگی انسان است، همیشه در زندگی بین جریان خضرویه و موسویه نزاعی برقرار است، جریان موسویه می گوید چرا اینگونه شد و جریان خضرویه می گوید باید اینگونه می شد و جریان موسویه باید خودش را به جریان خضرویه بسپارد.
جریان یوسف و یعقوب هم همینطور است، جریان یوسف این طور است که انسان چه بخواهد و چه نخواهد یوسف جانش به ته چاه می افتد و باید صبر کند تا به عزیزی مصر برسد. در زندگی انسان یعقوب وجود دارد برادران یوسف هم وجود دارند، عده ای می خواهند او را نجات دهند و عده ای می خواهند از او بهره ببرند. آن چه که در زندگی حضرت یوسف اهمیت دارد این است که او این جریان ها را فهمید و توانست خودش را نجات بدهد.
انسان برای این که صابر باشد راهی جز تحصیل علم و معرفت ندارد. علم و معرفت از سختی کار و حادثه کم می کند و تحملش را در ذائقه ی انسان شیرین می کند. انسان بی صبر هیچ فایده ای ندارد چون مقدرات برایش رخ می دهد و با بی صبری کردن مشکلی حل نمی شود.
۲.محبت الهی؛ انسان باید عاشق خدا شود و این مستلزم این است که ظرافت های کار الهی را بفهمد، اسماءالحسنی الهی را بفهمد و نوع مطالعاتش را در مورد خدا اختصاص دهد. کسانی که واقعا و با تمام وجود محبت الهی را چشیدند به تمام اقسام صبر، صبر می کنند و هیچ تلخی احساس نمی کنند.بهترین راه برای رسیدن به فضیلت صبر وصول به مقام والا و برتر محبت است.
۳. نماز؛ یکی از عواملی که در مبارزه با هواهای نفسانی بسیار موثر است نماز است. کسانی که اهل جزع و بی تابی هستند نماز و ارتباط با خدای متعال بسیاری از مشکلاتشان را حل می کند، هر چقدر که کیفیت نمازشان بیشتر بشود جزع و بی تابی از بین می رود. در سوره ی معارج آمده است :
" إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا،وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا،إِلَّاالْمُصَلِّينَ"
تنها کسانی که اهل نماز هستند می توانند چنین قدمی بردارند و دسته ای از مشکلاتشان را حل کنند.
انسان با نماز یک حریم الهی برای خودش ایجاد می کند که شیطان به راحتی نمی تواند به این حریم وارد شود.
۴. اراده و تصمیم بالا؛ صبر اراده و تصمیم بالایی نیاز دارد. " و اصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور" (۱۰لقمان) بر آن چه که به تو می رسد صبر کن، صبر از محکمترین امور است. هیچ کاری بدون تصمیم و اراده حاصل نمی شود.
پیش از انجام هر کار ارادی اراده لازم است اما بعضی از کارها عزم الامور هستند و با اراده ی عادی محقق نمی شوند؛ عاقبت اندیشی، مشورت و تفکر نیاز دارد تا به جزم و محکمی برسد و محقق شود.
صبر کار عادی نیست که انسان بتواند بدون تصمیم صبر کند بلکه همیشه باید زمام نفسش را بکشد تا مبادا تردید ایجاد کند و او را به سمت جزع و فزع ببرد. انسان باید در زندگی فایلی برای صبر باز کند در غیر این صورت نمی تواند صبر کند. صبر در مورد کاری که سخت نیست ارزشی ندارد بلکه جایی که باب میل شخص نیست و برایش تلخ است و برایش اضطراب می آورد صبر ارزشمند است.
• اگر انسان بخواهد بین جبهه ی حق و باطل صف بندی ایجاد کند و در جبهه ی باطل وارد نشود یکی از راه هایش صبر است. خداوند در سوره طه به پیامبر می گوید: .
" فاصبر علی ما یقولون..." "وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَبین حق و باطل حرکهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ " (۱۳۱طه)
چشم ندوز به آن چه به کفار دادیم تا بتوانی در صف بندیت کنی.
• بلا گاهی کیفری است و گاهی برای رشد است و برای مومن بلا همیشه برای رشد است. هر آنچه که در زندگی مومن اتفاق می افتد مومن باید به نفع حوزه ی ایمانی خودش تمام کند. اما خود شخص نمی تواند تشخیص دهد که آن چه اتفاق افتاده ابتلا بوده یا کیفر ،حتی کیفر را هم خداوند از طریق یک بلای طبیعی انجام می دهد. انسان وظیفه دارد که کلیه ی حوادث طبیعی و غیر طبیعی را ابتلا تلقی کند. نفس خواص دنیا برای اهلش می شود بلا، خاصیت عالم ماده این است نمی شود که دنیا باشد و بلا نباشد.
#شرح_تفسیر_المیزان_با_رویکرد_تربیتی
@kanoon_tafakor